روند تغييرات جمعيت سالمندان در ايران نيز، نشان مي دهد كه تعداد سالمندان در اثر افزايش شانس زنده ماندن، به طور محسوس تر در دهه هاي اخير، افزايش يافته است است. ايران اكنون وارد مرحله‌ نخست سالمندي يعني جمعيت بين ۷ تا ۱۴ درصد سالمند، شده است. همين وضعيت با شدت بيشتري در گيلان هم مشاهده مي شود و پيش‌بيني مي‌شود كه تا ۲۰ سال آينده، وارد مرحله دوم سالمندي شويم، يعني جمعيت سالمندي بيش از ۲۱ درصد شود.

به گزارش ندای گیلان،مجيد حسيني نثار به مناسبت روز جهاني سالمندان نوشت:

طرح مساله سالمندي
واقعيت سالخوردگي، تجربه اي است كه هر شخص با آن روبرو خواهد شد. اين مساله به منزله زنگ خطري است كه مي تواند نظر مسوولان و دست اندركاران و برنامه ريزان اجتماعي و مصلحان جامعه را به خود جلب نمايد و از ابعاد مختلف پزشكي، بهداشتي، رواني، اقتصادي، اجتماعي قابل مطالعه و تحقيق است. سالمندي با  مسايل و چالش هاي خاصي همراه است كه اين چالش ها، كيفيت زندگي سالمندان را تحت تاثير قرار مي دهد و بايد براي آن، چاره انديشي كرد. اصل بقاي سالمندان، نگراني عمده بسياري از خانواده ها در جوامع رو به توسعه است. اين در حالي است كه با به سستي گراييدن عاطفه ها و ورود ارزش هاي جديد همراه با كالاهاي مادي جديد به اين جوامع، بسياري از خانواده ها از ايفاي نقش خود به عنوان مراقبت كننده باز مي مانند.

مجموعه شرايط پديد آمده باعث بي احترامي به سالمندان، عدم نگراني در خصوص سلامت و بي توجهي نسبت به نيازهاي روحي آنها شده است. به دنبال تغييرات اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي پديد آمده طي دهه هاي اخير و به طور مثال خارج شدن زنان از خانواده جهت ايفاي نقش در بسياري از امور خدماتي خارج از خانه، و همچنين ورود هر چه بيشتر دختران و پسران به مدرسه و نهادهاي آموزشي و شرايطي از اين نوع، سبب شده است تا از سالمندان مراقبت هاي كمتري صورت پذيرد. اين وضعيت، امروزه موجبات نگراني بسياري از پژوهشگران و نظريه پردازان اجتماعي را فراهم آورده است.
از پيامدهاي اقتصادي سالخوردگي جمعيت نيز، مي توان به برهم خوردن نسبت جمعيت واقع در سن فعاليت و جمعيت خارج از اين سنين اشاره كرد، كاهش جمعيت بالقوه فعال، كاهش درآمدهاي مالياتي دولت ها، افزايش تعداد مصرف كنندگان و مستمري بگيران، افزايش هزينه هاي مستمري بازنشستگي، افزايش هزينه هاي سلامت در سنين پاياني عمر مطرح كرد كه اين پديده مي تواند فشار مضاعفي بر بودجه عمومي دولت وارد سازد.
در چنين شرايطي، نظام هاي برنامه ريزي مي بايد به دنبال طرح ها و برنامه هاي جايگزين باشند، تا از آن طريق، نيازهاي مختلف سالمندان را اجابت كنند.

بنا بر اين ضرورت بود كه در آوريل ۱۹۹۵، سازمان جهاني بهداشت به جاي برنامه قبلي خود، با عنوان « برنامه بهداشت و سلامت از كار افتادگان» برنامه جديدي با عنوان « برنامه سلامت و سالخوردگي» (Ageing and Health Program) را در واكنش به روند سالخوردگي عمومي در جهان، ارايه داد. فعاليت برنامه سلامت و سالمندي، بر چهار پايه اصلي متمركز است:  ۱ـ گسترش اطلاعات، ۲ـ ظرفيت سازي و توانمندسازي از طريق تحقيق و آموزش، ۳ـ حمايت، ۴ ـ برنامه هاي توسعه. سازمان بهداشت جهاني، اصطلاح سالمندي پويا( Active Aging ) را براي بيان فرآيند دست‌يابي به اين اهداف، برگزيده است. سياست هاي سالمندي پويا بايد براي همه افراد و گروه هاي جمعيتي به كار گرفته شود. اين برنامه عملي بر سه پايه اصلي، استوار گرديده است: سلامت، مشاركت و امنيت.
براي تحقق اهداف پيش بيني شده در سياست هاي سالمندي پويا، در ابتدا لازم است بدانيم كه دقيقاً چه افرادي، قشر سالمند جامعه را تشكيل مي دهند؟ اميد به زندگي طولاني و زياد شدن قشر سالخورده چگونه مي تواند بر يك جامعه، تاثير گذار باشد؟ چه موانع و مسايلي بر سر راه آنها وجود خواهد داشت؟ و اين قشر از جامعه نيازمند چه حمايت هايي است؟

تعريف سالمندي
مفهوم سالمندي خود تا اندازه اي مبهم است، زيرا تفاوت هايي بين سالمندي عمومي يا جهاني ؛ نظير تغييرات سني كه براي همه مردم اتفاق مي افتد، و سالمندي احتمالي ؛ يعني تغييرات سني كه احتمالاً ممكن است براي فرد در طول زندگي اتفاق بيفتد، مانند نشانه هايي از شروع نوع بيماري قند (ديابت). سالمندي تقويمي  نيز خود به عنوان واضح ترين نوع سالمندي مطرح است و آن اشاره به اين دارد كه فرد به لحاظ سال هاي تقويمي چند ساله است. سالمندي را به طور قراردادي مترادف با بالاتر از سن ۶۰ سالگي مي دانند و يا به عبارتي ديگر، سالمندان، افرادي هستند كه سن آن ها ۶۰ سال و يا بالاتر است. از طرفي، هرگاه در جامعه اي ۷ تا ۱۲ درصد افراد آن جامعه در گروه سني ۶۵  ساله و بيشتر قرار گيرند، آن جامعه سالخورده محسوب مي گردد.
هنگامي كه جامعه شناسان درباره سالخوردگي سخن به ميان مي آورند، اغلب اين گروه را به ۲ دسته متفاوت تقسيم مي‌كنند: دسته سالخوردگان جوان و سالخوردگان پير.
سالخوردگان جوان آنهايي هستند كه دامنه سني آنها بين ۶۰ تا ۷۵ سال است. اين گروه عمدتاً از سلامتي برخوردار هستند، در جامعه به عنوان گروهي فعال شناخته شده هستند. به عنوان يك گروه، افراد سالخورده جوان به نسبت افراد سالخورده پير داراي مشكلات كمتري مي باشند . افراد سالخورده پير آنهايي هستند كه بالاي ۷۵ سال سن دارند . اگر چه برخي از اين افراد از لحاظ اجتماعي در جامعه فعال هستند، از مشكلات جدي سلامتي رنج مي برند. برخي ديگر از آنها در گذراندن و اداره كردن زندگي خود به صورت  شخصي داراي مشكلاتي اساسي هستند. قشر سالخوردگان پير به نسبت داراي مشكلات بيشتري هستند و نيازمند اين هستند كه حمايت شوند.

به طور كلي، سالمندي پديده اي است كه به وسيله تغييرات بيولوژي، فيزيولوژي، بيوشيمي و آناتومي در سلول هاي بدن ايجاد مي شود. اين تغييرات به مرور زمان بر عملكرد سلول ها اثر مي گذارد. پيري يك سراشيبي ساده اي نيست كه همه با يك شتاب، آن را به پايين، طي كنند. بلكه پلكاني است با نرده هاي بي نظم كه برخي از آن با سرعتي بيش از ديگران به پايين مي آيند. پيري، معمولاً اصطلاحي است كه به آخرين دوره زندگي اطلاق مي شود. اما به دو دليل عمده و محكم، پيري را نمي توان درست و صحيح، معين و مشخص كرد زيرا:
۱- ‌حادثه و جريان فعل و انفعال پيري، در ميان افراد كاملاً متفاوت است. مثلاً يك شخص سالمند و سالخورده ممكن است جسمي قوي تر و سالم تر از يك جوان، داشته باشد.
۲- در بعضي از جوامع ممكن است سن و سالي را پير در نظر بگيرند كه همان سن در جوامع ديگر، جوان، به حساب آيد.
سن تقويمي افراد شاخص معتبري براي عملكرد جسمي آن ها نمي باشد، بلكه تغييرات مربوط به سن، در ارتباط با شيوه زندگي، عادات شخص و بيماري ها است ( هربرت، ۱۹۹۲ : ۹۶-۹۳).
همين طور، سالمندي اجتماعي  اشاره بر انتظارات جامعه از افراد دارد، كه چگونه در مسير مسن شدن خود عمل مي كنند و بالاخره سالمندي بيولوژيك به چگونگي فيزيكي ارگانيسم¬ها اشاره دارد و مسير سالمندي را بيان مي¬كند
( استوارت، ۲۰۰۶). سالمندي بيولوژيك عموماً اشاره به وقوع حدود يك ۱۰۰ هزار فوت ناشي از سن به طور روزانه در سراسر جهان دارد( آبري و همكاران، ۲۰۰۷).
سالمندي جمعيت كه نشانگر افزايش در تعداد و نسبت افراد رو به سالمندي در جامعه است، تحت تاثير عوامل مهاجرت، اميد زندگي بيشتر (كاهش مرگ و مير) و كاهش شاخص مواليد، اتفاق مي افتد. سالمندي تاثير چشمگيري بر جامعه دارد. در حالي كه جمعيت جوان، نقش موثري در تحولات اجتماعي، فرهنگي و … دارد؛ سالمندان داراي نيازهاي متفاوت و ارزش هاي متفاوتي هستند. بازنشستگي يك تحول شاخص دوره سالمندي در مقطعي از زندگي است كه داراي پيامدهاي مثبت و منفي است( پانك و هيسليپ، ۱۹۸۹).

وضعيت عمومي سالمندان در جوامع در حال توسعه
به طور كلي، سالمندان در كشورهاي در حال توسعه، انتظارات بالايي ندارند؛ آنها عموماً به دنبال آن گونه امكانات و خدماتي هستند كه در سلامت و بقاي آنها نقش دارند. اين در حالي است كه سالمندان در كشورهاي پيشرفته، تحت تأثير شرايط محيطي، پشتيباني حقوقي و قانوني كه از آن برخوردار هستند، باسوادي جمعيت سالمند و نظاير آن، همواره دنبال امكانات بيشتر و خدمات متفاوت و جديدي هستند؛ به نحوي كه از آن طريق، شرايط جسمي و روحي خود را ارتقاء داده و نهايتاً به طول عمر بيشتري دست مي يابند.
سالمندان در بسياري از نقاط جهان ( رو به توسعه) در معرض بدرفتاري قرار دارند. گرچه بدرفتاري با سالمندان عموماً در تمامي نقاط دنيا اتفاق مي افتد، ليكن اين پديده در جوامع كمتر توسعه يافته به خاطر فقر و محدوديت هاي فراوان در اين جوامع، بيشتر به چشم مي خورد. بسياري از سالمندان در اين گونه جوامع با مشكلات جسمي و نارسايي هاي مربوط به سلامت، روبه رو هستند. همين امر باعث مي شود تا برخورد با سالمندان در موارد زيادي براي آنها آزاردهنده، و آن گونه است كه از آن به عنوان سوءرفتار  ياد مي¬كنند.
زنان سالمند كه عموماً بيش از مردان زندگي مي كنند، از آنها آسيب پذيرتر هستند. آن ها شامل زنان بيوه، زنان بدون فرزند و كساني هستند كه سلامت آنها رو به افول است( بيلز، ۲۰۰۰ : ۱۰). بنابراين و با توجه به موارد ياد شده، كشورها و نظام هاي برنامه ريزي، مي بايست تمهيدات ويژه اي در خصوص زنان سالمند كه عموماً در معرض وضعيت بيوه گي هستند، اتخاذ نمايند.
همين طور، از آنجا كه زنان عموماً در مقايسه با مردان، از طول عمر بيشتري برخوردار هستند، به همين خاطر در معرض وضعيت ناسالم و بيمارگونه بيشتري هستند كه خود نياز به نظارت و سرمايه گذاري بيشتر در اين خصوص دارد.
سالمندان عموماً در بسياري از كشورهاي در حال توسعه، از راهنمايي كافي برخوردار نيستند. از آنجا كه خدمات و تخصص هاي لازم و كافي جهت پاسخگويي به بسياري از نيازهاي سالمندان در اين كشورها وجود ندارد، اين جمعيت در موارد زيادي در حد مطلوب و مورد نياز، هدايت نمي شوند. بسياري از خدمات درماني، بهداشتي، رواني، مالي و نظاير آن در خصوص سالمندان در كشورهاي در حال توسعه، در حد رضايت¬بخشي نيست. به همين خاطر، لفظ يا اصطلاح سوءرفتار با سالمندان يا در خصوص سالمندان، مورد استفاده قرار مي-گيرد. با توجه به روند افزايشي اين جمعيت در كشورهاي غيرصنعتي، مجموعه خدمات مورد نياز نيز پيشاپيش مي¬بايد مهيا گرديده و بر حسب مورد، در اختيارشان گذاشته شود.
مهاجرت گسترده كه امروزه در جوامع رو به توسعه از نقاط روستايي به شهرها اتفاق مي افتند، خود فشار مضاعفي بر بسياري از خانواده ها به ويژه سالمندان وارد مي آورد. اين امر باعث مي شود تا سالمندان احساس انزوا و تنهايي بيشتري نمايند. بسياري از خدمات و مراقبت هاي مورد نياز آنها معلق مي ماند، و بدين گونه اين جمعيت (سالمندان روستايي) خود را تحت فشار بيشتري احساس مي كنند. بنابراين، نظام برنامه ريزي مي بايد در نقاط شهري و روستايي تا جايي كه به پاسخگويي به نيازهاي آنها مربوط مي شود، نظارت بيشتري بر اين جمعيت، اعمال دارد. در هر حال، شرايطي چون جنگ، خشكسالي و ديگر مشكلات اقتصادي در نقاط روستايي اين گونه حركات را اجتناب ناپذير مي نمايد؛ كه نهايتاً كمبودهايي را براي آنها (سالمندان) به همراه مي آورد. در چنين شرايطي زوج هاي جوان به ويژه زناني كه مجبور به جابجايي ها مي شوند، در حاشيه شهرها اسكان پيدا مي كنند. در مواردي، ماهانه مبالغي جهت تأمين سالمندان و زندگي آنها به نقاط روستايي ارسال مي نمايند. اين در حالي است كه اجراي اين امر، عملاً به طور مستمر اتفاق نمي افتد.
در كشورهاي در حال توسعه، آنهايي كه بيشتر از ديگران در خطر هستند، عبارتند از: سالمندان بسيار پير، بيماران و كساني كه داراي ناتواني هايي هستند. اين گونه افراد عموماً در وضعيت نامشخص و بلاتكليف قرار مي-گيرند كه در مواردي به دنبال تنهايي و از روي استيصال در نقاط شهري، دست به تكدي مي زنند. اين گونه افراد به طور فزاينده¬اي آسيب پذير، تنها، وابسته، فقرزده و در معرض سوءرفتار قرار مي گيرند. تغييرات سريع در جريان در كشورهاي در حال توسعه شرايط ياد شده را براي اين جمعيت رو به افزايش فراهم آورده است. اين نكته نيز قابل ذكر است كه سالمندان در همه جاي دنيا به ويژه كشورهاي در حال توسعه با بسياري از ضعف هاي مربوط به سلامت، محدوديت هاي مالي، كمبود خدمات درماني و نظاير آن نيز مواجه هستند.
هرگاه سالمندان به عنوان يك بار اضافي بر دوش دولت¬ها تلقي مي شوند، موجب پيدايش اشكالي از تبعيضات سني و موارد سوءاستفاده از آنها مي شود. سالمندشناسان، تعصب عليه سالمندان را “Ageism” مي-نامند. رابرت بوتلر  (۱۹۶۹) براي اولين بار اين اصطلاح را به كار برد. از اين رو، هرچه طول عمر سالمندان، بيشتر شود، سنگيني بار بر دوش دولت ها نيز بيشتر است. همين طور، در مواردي سالمندان تحت فشارهاي مالي و اعتباري قرار مي گيرند، كه ديگران و يا منابع خيريه بايد بدهي هاي آنها را ادا نمايند. در صورت محدوديت منابع، سالمندان در اولويت قرار نمي گيرند. بنابراين، در صورت عدم استقلال مالي، آنها ممكن است احترام و اعتبار خود را از دست دهند. بنابراين، دولت ها و نظام برنامه ريزي در اين گونه كشورها كه اغلب با روند افزايش روند سالمند مواجه هستند، مي بايست تدابير مناسب و مربوط را همراه با در نظر گرفتن بودجه كافي، اتخاذ نمايند.

جمع بندي
روند تغييرات جمعيت سالمندان در ايران نيز، نشان مي دهد كه تعداد سالمندان در اثر افزايش شانس زنده ماندن، به طور محسوس تر در دهه هاي اخير، افزايش يافته است است. ايران اكنون وارد مرحله‌ نخست سالمندي يعني جمعيت بين ۷ تا ۱۴ درصد سالمند، شده است. همين وضعيت با شدت بيشتري در گيلان هم مشاهده مي شود و پيش‌بيني مي‌شود كه تا ۲۰ سال آينده، وارد مرحله دوم سالمندي شويم، يعني جمعيت سالمندي بيش از ۲۱ درصد شود. از طرفي، زمان اين انتقال، بسيار كوتاه تر از زماني خواهد بود كه در كشورهاي توسعه يافته، اتفاق افتاده است. طبيعتاً كشورهاي داراي سرعت پايين سالمندي جمعيت، فرصت لازم و كافي براي ايجاد زيرساخت ها و تأمين منابع لازم جهت رويارويي با اين تغيير جمعيتي را داشته اند؛ اما جامعه ما از اين فرصت، برخوردار نيست و اين مساله، ضرورت انديشيدن و انتخاب سياست هاي جمعيتي به منظور تنظيم جمعيت در آينده و هم چنين، دستيابي به اهداف سالمندي پويا را در شرايط فعلي، بيش از پيش، آشكار مي سازد.
از طرفي، دوره سالمنديِ متولدين دهه ۱۳۵۰ از سال ۱۴۱۰ آغاز مي گردد؛ آسيب هاي اجتماعي: تجرد قطعي، طلاق و  تاخير در ازدواج و فرزندآوري، و نيز افزايش زوج هاي نازا، بدون فرزند و يا كم فرزند كه از متولدين اين دهه به بعد، افزايش چشمگيري داشته است، در كنار ساير تغييرات سبك زندگي مدرن از جمله شهرنشيني و زندگي خانوارهاي هسته‌اي در آپارتمان هاي كوچك، باعث افزايش شديد سالمندان تنها و يا كاهش شديد اطرافيان سالمندان خواهد شد، به گونه اي كه  ظرفيت هاي فرهنگِ سنتي و ملي ما با زيرساخت هاي موجود، ديگر پاسخگوي نگهداري اين ميزان زياد از سالمندان تنها، به صورت خانواده/ اجتماع محور نخواهد بود؛ و احتياج به تمهيد و توسعه زيرساخت هائي مانند بيمه مراقبت طولاني مدت، آموزش مراقبين سالمندي، خدمات داوطلبانه محله محور بر بسترهاي هوشمند و … وجود دارد.
همچنين براساس معيارهاي سازمان ملل، ما در وضعيت پنجره فرصت جمعيتي قرار داريم. اين شرايط در فرآيند انتقال جمعيتي و به دنبال كاهش مواليد ايجاد شده است و در دوران «طلايي جمعيتي»، اصلي ترين مساله جمعيتي جامعه ما، ايجاد زمينه هاي لازم براي استفاده بهينه از جمعيت بالقوه فعال در جهت ارتقاي رشد اقتصادي و بهبود رفاه است كه در حال حاضر استفاده از اين ظرفيت، به صورت بالفعل وجود ندارد. تجربه كشورهاي پيشرو در استفاده از پنجره فرصت جمعيتي و ايجاد سود جمعيتي نشان مي دهد كه از يك طرف، پنجره فرصت جمعيتي منجر به رشد اقتصادي سريع و ارتقاي سطح زندگي در جامعه شده است و از سويي ديگر، جمعيت سالمند اين كشورها كه به دنبال پنجره جمعيتي رو به افزايش مي يابد، نه تنها باري بر دوش اين كشورها نيست بلكه اين جمعيت در سايه پس انداز و سرمايه گذاري مناسب، توانسته اند درآمدي بيشتر از هزينه هايشان داشته باشند و به افزايش توليد و ايجاد ارزش افزوده، كمك كنند. در واقع، جريان ثروت در اين جوامع از سالمندان به نسل-هاي بعدي آنهاست كه از آن، تحت عنوان سود جمعيتي دوم، ياد مي شود. استفاده بهينه از فرصت جمعيتي پيش آمده از يك سو، منجر به كاهش مشكلات جمعيت در دوران سالمندي و بازنشستگي و از سويي ديگر، باعث افزايش ميزان ازدواج و باروري خواهد شد، همچنين از شدت مسايل و مشكلات جمعيتي مانند فقر و بيكاري، نابساماني هاي اجتماعي و مهاجرت قشر تحصيلكرده و جوان، خواهد كاست.

منابع
-Aubrey, D.N.J., et al(۲۰۰۷) “Life Span Research and Public Debate: Societal Considerations” (PDF). Studies in Ethics, La, and Technology, Retrieved March ۲۰, ۲۰۰۹.
-Beales, S. (۲۰۰۰) Why we should invest in older Women and Men. The experience of Help Age International, Gender and Development, ۸ (۲) ۹-۱۸.
-Butler, R. N(۱۹۶۹) “Age-ism: Another Form of Bigotry.” The Gerontologist ۹(۴, Part ۱): ۲۴۳–۲۴۶.
-Herbert, Rosamund(۱۹۹۲) “the Normal process Reviewed. Int. Nursing research”, Vol: ۳۹. No:۳. : ۹۳-۹۶.
-Stuart-Hamilton, I(۲۰۰۶) The Psychology of Ageing: An Introduction, London, Jessica Kingsley Publishers.

  • نویسنده : دگتر مجید حسینی نثار