در اکثر اعلامیه‌های نهضت جنگل همواره از لفظ «کشور ایران» استفاده می‌شد و خطاب نامه‌ها به «ملت ایران»، «مردم ایران»، «عموم رنجبران و زحمتکشان ایران»، «اهالی ایران» و ... است. از این رو اگر جنبش جنگل قصد تجزیه گیلان را داشت طبیعتاً می‌بایست «مردم گیلان» را خطاب قرار می‌داد نه «ملت ایران» را

دکتر مجید حسینی نثار- جامعه شناس در مقاله ای نوشت:

چکیده:

این مقاله که در یکصد و یکمین سالگرد شهادت میرزا کوچک جنگلی نوشته شده است، سعی دارد تا با استفاده از روش اسنادی، به برخی از ابهام ها و اتهام ها در مورد این جنبش و شخص میرزا در مقام رهبر جنبش، پاسخ داده شود و برای این منظور از منابع معتبر و علمی استفاده شده است.

طرح موضوع

بعضي از جامعه‌شناسان معتقدند كه جامعه‌شناسي، علم مطالعه جنبشهاي اجتماعي است و اين نظر اخيراً رايج شده است. آلن تورن مي‌گويد: «جنبشهاي اجتماعي موضوع اصلي جامعه‌شناسي هستند. از آنجا كه منظم شدن روابط اجتماعي محصول كنش اجتماعي است و جنبشهاي اجتماعي عوامل جمعي كنش اجتماعي هستند بنابراين جنبشهاي اجتماعي برخلاف عقيده نظريه‌پردازان بسيج منابع وقايعي استثنايي و مهيج نيستند به عبارتي آنها دائماً در قلب حيات اجتماعي جاي دارند… او مي‌گويد اگر ما مي‌خواهيم كنش اجتماعي را به درستي درك كنيم بايد شرايط ظهور جنبشهاي اجتماعي به عنوان بازيگران اجتماعي به طور جدي درنظر گرفته شوند». ( نش، 1380: 163) به عقيده‌ي گيدنز نيز جنبشهاي اجتماعي يك ويژگي آشكار دنياي مدرن هستند.

جنبش جنگل، به نوان یکی از جنبش های تاثیرگذار و انقلابی كه در تداوم خواسته‌هاي جنبش مشروطيت قرار مي‌گيرد(1300-1293 ه.ش) تحت تأثير عواملي مثل نابرابريها، تضاد منافع، ناكارآيي دولت، شرايط بين‌المللي (جنگ جهاني اول)، استثمار و ستم طبقاتي شكل مي‌گيرد و در يك اوضاع آشفته و نابسامان از نظر داخلي و خارجي، با ارائه‌ي ايدئولوژي و مرامنامه و اعلام جمهوري قدم در راه مبارزه با ستم و دفاع از استقلال و آزادي مردم ايران مي‌گذارد. ميرزا كوچك به عنوان رهبر اين جنبش كه داراي سوابق مبارزاني در مشروطه است با همكاري روشنفكران و آزادي خواهان مشروطيت، عمليات انقلابي را با هدف مبارزه با ظلم و ستم داخلي و استثمار خارجي آغاز مي‌كند و با تجهيز منابع مادي و معنوي موفق مي‌شود به مدت 7 سال در برابر استعمارگران و استبداد داخلي مقاومت نمايد و اولين جمهوري را در ايران تاسيس نمايد. جنبش جنگل نهايتاً با مصالحه‌ دولت‌ها در صحنه‌ي بين‌المللي و با دولت ايران در مورد مسايل داخلي ايران و حمله‌ نيروهاي نظامي دولت، تن به شكست نظامي مي‌دهد.

اكثر تئوريها بر وجود شخصي به عنوان رهبر براي شكل‌گيري يك جنبش تأكيد دارند چه بدون وجود رهبر، اكثر اعتراضها در حد يك شورش باقي مي‌ماند. جريان رهبري در جنبشهاي اجتماعي معمولاً به دو گونه است يا اينكه جنبش اجتماعي توسط يك رهبر شكل مي‌گيرد و يا اينكه پس از شكل گرفتن، در پي يك رهبر مناسب برمي‌آيد. جنبش جنگل از ابتدا متكي به رهبر بوده و ميرزاكوچك آغازگر اين جنبش و پيشواي آن است. از طرف ديگر، يك رهبر بايد خصوصياتي داشته باشد كه مردم از او پيروي كنند اين ويژگيها مي‌تواند شهامت مقابله با حكام، رفتار مبارزه جويانه و داشتن ارزشهاي متناسب با جامعه باشد. به عبارتي رهبر بايد پايگاه مردمي داشته باشد. ميرزا كوچك شخصي بود كه داراي خصلتهاي يك رهبر بود، سابقه‌ي مجاهدت او در مشروطه باعث تبعيد او از گيلان شده و حتي دستور كشته شدن او نيز صادر شده بود. او در يكي از نامه‌هايش صحبت از 15 سال مجاهدت در راه انقلاب ايران مي‌كند. ميرزا در جريان نهضت نشان داد كه يك رهبر انحراف‌ناپذير است. درباره استراتژي و تاكتيك نظامي و مسايل سياسي و چگونگي روابط با دولت مركزي و يا در زمينه برخورد با دول استعماري و دولت ايران، او آزادانه تصميم ‌گرفت و فريب وعده‌هاي آنان را نخورد.

هر چند اتهام هایی را به میرزا وارد کرده اند و این اتهام ها را می توان در چهار دسته قرار داد، از جمله: 1- اتهام تجزيه­طلبي 2- اتهام غارتگري و هرج و مرج 3- اتهام خرافي­گري و 4- اتهام قتل حيدرخان عمو اوغلي
( نعیمی، 1391 : 155- 151) اما میرزا خودش به برخی از این اتهام ها پاسخ داد از جمله ميرزا در نامه ای به یوسف ضيا پيك مقيم باكو می نویسد: « متأسفم كه پاره­اي از اشخاص فاسد كه به هر سازي رقصيده، يك وقت هم مشروطه­طلبند و براي به دست آوردن منافع شخصي به هر سياستي ملبس مي­شوند، اكنون آزادي­خواه شده و بنده را دزد و خيانتكار معرفي مي­كنند» (فخرايي، 1357).

ميرزا در پاسخ به نامه‌ رتمستر كيكا چينكوف ( رئيس آترياد تهران ) در 21 ذيحجه الحرام 1337 هجري قمري ، ضمن رد پيشنهاد سازش و تسليم مي‌نويسد: ‹‹…. بنده به كلمات عقل فريبانه‌ي اعضاء و اتباع اين دولت كه منفور ملتند فريفته نخواهم شد . از اين پيشتر نمايندگان دولت انگليس با وعده‌هايي كه به سايرين دادند و يكبارگي قباله مالكيت ايران راگرفتند ، تكليفم كردند تسليم نشدم.مرا تهديد وتطميع از وصول به مقصود و معشوقم باز نخواهم داشت. وجدانم به من امر مي‌كند در استخلاص مولد و وطنم كه در كف قهاريت اجنبي است كوشش كنم …….بنده مي‌گويم انقلابات امروزه دنياها را تحريك مي‌كند كه مانند ساير ممالك ، در ايران اعلان جمهوريت داده و رنجبران را از دست راحت طلبان برهانيم و ليكن درباريان تن در نمي‌دهند كه كشور ما با قانون مشروطيت از روي مرام دموكراسي اداره مي‌شود…››( گيلك، 1371  :239-241).

پس از شكست دولت تزاري روس و لغو قراردادهاي استثماري عليه ايران از طرف دولت انقلابي شوروي، ميرزا به همراه چند تن از يارانش با بلشويكها كه وارد انزلي شده بودند به مذاكره مي‌پردازد. ميرزا شروطي را براي توافق با آنها مطرح مي‌كند كه حكايت از بينش سياسي و درايت او دارد. از جمله‌ اين شروط عبارتند از : « عدم تبليغ كمونيسم ، عدم مداخله شوروي در ايران ، آزاد كردن كالاهاي بازرگانان ايراني در بادكوبه، عدم ورود قشون جديد زائد بر قشون موجود و همچنين واگذاري كليه‌ تاسيسات تجاري به حكومت جمهوري و ارایه اسلحه و مهمات در قبال پرداخت پول».

شعاعيان در كتاب نگاهي به روابط شوروي و نهضت انقلابي جنگل به اين نكته اشاره مي‌كند و مي‌نويسد: « ميرزا كوچك به نمايندگي از طرف ملت ايران و اصيل ترين و هوشيارترين جناح انقلاب از خود فراست سياسي انكار ناپذيري را بروز داد. وي رسماً و علناً يك دوره مبارزه‌ي جبهه‌اي و وسيع را جهت طرد هر گونه استعمار و تحصيل آزادي و استقلال ملي تجويز و تعقيب مي‌كرد…»( شعاعيان ،1349  : 173-172). بنابراين ميرزا تمام موارد لازم را براي توافق با بلشويكها در نظر مي‌گيرد. زماني كه كمونيستها دولت كودتا تشكيل مي‌دهند و تصميم به نابودي كوچك خان و حكومت او می گیرد كه ديگر رهبران جنبش رهايي بخش محسوب نمي‌شدند( پرسيتس ،1379 :48) و بر خلاف توافق با میرزا عمل مي‌كنند، ميرزا به طرف جنگل عقب‌نشيني مي‌كند و نامه‌هاي اعتراض آميزي براي لنين و مديواني مي‌نويسد و دو نفر از نمايندگان خود، ميرزا صالح مظفرزاده و گائوك آلماني را به مسكومي‌فرستد.

در دوره اول نهضت نيز ، انگليسيها تصميم مي‌گيرند او را ترور كنند اما وقتي موفق نمي‌شوند، به مذاكره با او روي مي‌آورند. كلنل استوكس به ميرزا مي‌گويد: « در روابط شما با دولت ايران ما كاملاً بيطرفيم و به هيچ وجه مداخله نمي‌كنيم و تمايلي نداريم كه در اوضاع سياسي كشورتان دخالت نماييم با همه اين مراتب چنانچه ميرزاكوچك خان تصميم بگيرد كه با بلشويكها مخالفت ورزد و به دوستي انگلستان اعتماد نمايد دولت اعليحضرت پادشاه انگلستان حاضر است با كمال ميل حكومت جنگل را در ايران به رسميت بشناسد. ميرزا جواب مي‌دهد كه « درست است كه پيشنهاد شما صددرصد به نفع ماست وليكن جنگل معتقد نيست كه در روش متخذه خويش تغييراتي بدهد و زير بار چنين معامله‌اي برود و بنابراين قبول چنين پيشنهادي از ما ساخته نيست براي من و همكارانم تشكيل يك حكومت مقتدري زير نفوذ شما مقرون به افتخار نخواهد بود» (فخرايي، 1357: 118). ميرزا فردي بود كه به ارزشهاي انساني احترام مي‌گذاشت و شديداً مقيد بود. او حقوق اقليت‌ها را نيز محترم مي‌شمرد. از جمله پس از ورود دوباره به رشت ( كه مورد استقبال پر شكوه مردم قرار مي‌گيرد) عده‌اي را مامور نگهباني از منازل ارامنه مي‌نمايد. ميرزا در بدترين شرايط نيز از ارزشهاي انساني فرو گذار نمي‌كند. در مرحله‌ اول جنبش و در آستانه فروپاشي آن ميرزا در گاوبن براي همراهانش سخنراني مي‌كند و ضمن بيان سختيهاي چند ساله جنبش ، خطاب به كساني كه ديگر قدرت مقاومت ندارند، مي‌گويد: « در صورت تمايل به تسليم شدن و يا كناره گيري اسلحه‌شان را تحويل نموده تا ما را از تنها وسيلهي دفاع محروم ‌نكنند و تاثير مفارقتشان را كه براي ما بسيار غم انگيز است با فقدان وسايل دفاعي ضميمه نفرمايند»(فخرايي، 1357:189). هر چند كه بعضي‌ها اين نوع برخورد را به دور از تدبير سياسي مي‌دانند.

ژنرال دنسترويل فرمانده نيروهاي مسلح انگليس در ايران كه از خط عبورش به قفقاز خاطرات خوشي به ياد ندارد و مكرر با جنگلي‌ها جنگيده است در كتابش به نام امپرياليسم انگليس در ايران و قفقاز  چند بار  نام جنگل را به احترام برده و مي‌نويسد: «نهضت جنگل از طرف ميرزا كوچك خان از وطن‌پرستان حقيقي است و امثال او در ايران نادر و كمياب است و اگر مي‌توانستم چند كلمه به گوش او بخوانم، يقين دارم از سقوط قطعي نجات پيدا مي‌كرد» (همان: 7) اين جملات را كسي گفته است كه دشمن ميرزا بوده و بارها با قواي جنگل رودرو قرار گرفته است. سرپرسي سايكس در كتاب خود به نام تاريخ ايران مي‌نويسد: حكومت ايران در مقابل اين جنبش تقريباً ناتوان بود و اگر اقدامات بريتانياي كبير نبود، احتمالاً سلطنت منقرض مي‌شد. مجموع اين ويژگي‌ها حاكي از آن است كه از طرفي ميرزا به شرايط جامعه‌ خود واقف بود و از طرفي، به هيچ عنوان حاضر به معامله با هيچ دولتي نبود و همين ويژگي‌ها او را به يك رهبر برجسته تبديل كرده‌ بود( 1380).

حفظ تمامیت ارضی ایران نیز یکی از مهم‌ترین مؤلفه‌های مبارزاتی کوچک‌خان بود. روزنامه جنگل، ارگان نهضت در شماره 28 خود به تاریخ 15 جمادی‌الآخر 1336 مطابق با 7 فروردین 1297 شمسی ذیل عنوان «ما چه می‌گوئیم؟» درباره اهداف مبارزاتی جنگلی‌ها می‌نویسد: «… ما قبل از هر چیز طرفدار استقلال مملکت ایرانیم. استقلال به تمام معنای کلمه. یعنی بدون اندک دخالت و نظریاتی از هیچ دولت اجنبی. و از این نقطه نظر تمام دول اجانب چه همجوار چه غیر همجوار یکسانست. با هیچکس نظر دوستی و دشمنی نداریم. با دوستِ ایران دوستیم و با دشمن این آب و خاک با تمام خصومت دشمن [هستیم].» در ادامه همین یادداشت تأکید شده است: «به حکم این‌که ما ایرانی هستیم… حفظ این آب و خاک و وطن مقدس ایرانیان در نظر ما بر تمام بلاد و ممالک اسلامی مقدم است. و بعد از موفقیت به انجام وظایف ایرانیت، البته برادران اسلامی مادامی‌که به وظایف اخوت خود عمل کنند بر دیگران مقدم خواهند بود.» ( شماره 28 : 2).

در شماره 13 نشریه جنگل تصریح شده بود: «جنگلی‌ها می‌گویند ایران مال ایرانی است. دست اغیار باید از استیلای این مملکت به ‌کلی قطع شود… قیام جنگلی‌ها، مسلح شدن جنگلی‌ها، فداکاری جنگلی‌ها، فقط برای تقویت دولت و حفظ مملکت است.» ( شماره 13 : 3).

در اکثر اعلامیه‌های نهضت جنگل همواره از لفظ «کشور ایران» استفاده می‌شد و خطاب نامه‌ها به «ملت ایران»، «مردم ایران»، «عموم رنجبران و زحمتکشان ایران»، «اهالی ایران» و … است. از این رو اگر جنبش جنگل قصد تجزیه گیلان را داشت طبیعتاً می‌بایست «مردم گیلان» را خطاب قرار می‌داد نه «ملت ایران» را. میرزا در دومین نامه‌اش خطاب به مدیوانی – نماینده دفتر سیاسی کمیته مرکزی حزب کمونیست روسیه – بر وطن دوستی تأکید کرده و می‌نویسد: «… من عاری از شرف می‌دانم کسی را که حقوق حاکمیت و استقلال مملکت را فدیه شغل و مقام کند… من استقلال ایران را خواهانم و بقای اعتبارات کشور را طالبم…» ( فخرایی، 1356 : 301).

کوچک‌خان در مکتوبی به روتشتاین سفیر وقت شوروی در تهران متذکر می‌شود: «… در خاتمه این نکته را لازم به تذکر می‌داند که مقصود من و یارانم حفظ استقلال مملکت و اصلاح و تقویت مرکز است. تجزیه گیلان را که مقدمه ملوک‌الطوایفی است همچنین ضعف کشور را خیانت صریح دانسته و می‌دانم.»( رواسانی، 1362 : 90). رهبر نهضت جنگل خطاب به سفیر شوروی تأکید می‌کند: «من و یارانم در مشقت‌های فوق‌الطاقه چندین ساله، هیچ مقصودی نداشته و نداریم جز حفظ ایران از تعرضات خارجی و فشار خائنین داخلی، تأمین آزادی رنجبران ستمدیده مملکت و استقلال حکومت ملّی… انقلاب، یگانه راه علاج و نجات قطعی ملّت از مشکلات موجوده است»( همان).

جمع بندی

جنبش جنگل به رهبري ميرزاكوچك در بحبوحه‌ي جنگ جهاني اول در جنگلهاي گيلان شكل مي‌گيرد و در شكل‌گيري آن عوامل مختلفي نقش ايفاء مي‌كند كه مهمترينشان عبارتند از : عدم توجه كافي دولت به ايالات و ولايات مرزي نظير گيلان، عدم تشكيل يك قشون ملي توسط دولت براي سركوبي متجاوزين، نفوذ بيش از حد نيروهاي روس و انگليس و تقسيم ايران ميان آن دو نيرو، اجحاف نيروهاي روسيه به مردم گيلان، ظلم و ستم خوانين و مالكان بر مردم، انحراف مشروطه از اهدافي كه مشروطه‌خواهان براي آن برخاسته بودند و حاكم شدن چهره‌هاي وابسته به روس يا انگليس در ايران. در این شرایط، ميرزا كه سابقه فعاليت در مشروطيت را داشت و با انديشه‌ آزاديخواهان قفقاز نيز آشنا بود در اين شرايط همفكراني دور خود جمع مي‌كند و با بسيج منابع مادي و معنوي و ارائه ايدئولوژي در مقابل روسيه – انگليس و دولت مركزي قرار مي‌گيرد. نهايتاً تنها در سايه ائتلاف و توافقهايي كه بين دولت‌هاي ايران، شوروي و انگلستان در منطقه خاورميانه به عمل مي‌آيد ، قواي رضاخان موفق مي‌شود با يك ارتش 20 هزار نفري به سركوب جنبش بپردازد. نابودي ميرزا و امتناع او از تسليم شدن، عدم قبول پيشنهادهای مختلف و پرهیز از تجزیه طلبی از جمله مواردی است که می توان بر آن ها تاکید کرد.

 

  • فهرست منابع
  • رواساني، شاپور (1381) نهضت جنگل. – تهران: انتشارات دفتر پژوهشهاي فرهنگي
  • رواساني، شاپور (1362) نهضت جنگل و اولين جمهوري شورايي در ايران. – تهران: انتشارات جاويدان.
  • سایکس، سر پرسی مولزورث (1380) تاریخ ایران، ترجمه محمد تقی فخرداعی گیلانی، تهران: افسون
  • شاکری، خسرو(1386)میلاد زخم(جنبش جنگل و نخستین جمهوری سوسیالیستی ایران) ترجمه شهریار خواجیان، تهران: اختران.
  • شعاعيان، مصطفي (1349) نگاهي به روابط شوروي و نهضت انقلابي جنگل ، تهران: انتشارات.
  • فخرايي، ابراهيم (1357) سردار جنگل، تهران: انتشارات جاويدان.
  • فخرايي، ابراهيم (1356) گیلان در جنبش مشروطیت، تهران: شرکت سهامی کتاب های جیبی.
  • گيدنز، آنتوني (1374) جامعه شناسي، ترجمه منوچهر صبوري. – تهران: نشر ني.
  • گيلك ، محمد علي ( 1371) تاريخ انقلاب جنگل، رشت : نشر گيلكان.
  • نش، كيت (1380) جامعه شناسي سياسي معاصر، ترجمه محمدتقي دلفروز با مقدمه حسين بشيريه. تهران: انتشارات كوير.
  •  نعمتی لیمایی، امیر( 1389) مجموعه روزنامه‌های جنگل، مشهد: امیدمهر.
  • نعیمی، عباس( 1391) جریان شناسی سیاسی جنبش جنگل، تهران: چاپخش.
  • نویسنده : دکتر مجید حسینی نثار