يكى از مهارت هاى ويژه حضرات والا، سوء استفاده از كرامت و بزرگوارى و سوزاندن جوانانى است كه به علت اشتراكات ايدئولوژيك در كنارشان قرار ميگيرند!

به گزارش ندای گیلان رضا رسولی نایب رئیس شورای شهر رشت با انتشار پستی انتقادی نسبت به حواشی انتخابات هیات رئیسه شورای شهر رشت واکنش نشان داد.

رسولی در این یادداشت اینستاگرامی که عنوان {سندروم “خود درجه يك پندارى” مزمن} را برای ان برگزیده نوشته است:

در يك سال گذشته در ادبيات رفتارى برخى افراد با پديده جديدى مواجه شدم كه بعيد ميدانم مشابه آن قبلا در هيچ جاى دنيا ديده و شنيده شده باشد.
اينكه برخى افراد، منافع خود را محور كائنات دانسته و همه چيز، اعم از انسان ها و موجودات درجات پايين تر! را ابزارى براى رسيدن به اين منافع ميپندارند. به نظر ميرسد در دايره لغات اين افراد، مفاهيم انتزاعى! مانند معرفت، مردانگى، شرافت، انسانيت، اعتماد و … نيز ارزش ويژه اى نداشته و در حد لقلقه زبان و در راستاى اعمال مديريت بر رعايا! و موجودات لو-كلَس به كار گرفته ميشود…
حضرات والا در بين خودشان همه درجه بندى دارند، مثلا درجات ١/٢٥، ١/٥ و ١/٧٥!اينها فقط هزينه ميدهند و هر از گاهى يك “آب نبات” ميگيرند…
يكى از مهارت هاى ويژه حضرات والا، سوء استفاده از كرامت و بزرگوارى و سوزاندن جوانانى است كه به علت اشتراكات ايدئولوژيك در كنارشان قرار ميگيرند!
اگر بخواهى به علت توهم اشتراك در اعتقادات اجتماعى و سياسى در كنارشان قرار بگيرى، بايد خيلى پسر خوبى باشى و
قول بدهى هرچه حضرات والا تصميم بگيرند، تابعيت كنى. بعد تازه درجه ات يك رقمى! ميشود، و ميتوانى با آنها بنشينى. جلسات اول فقط “خير مقدم” مى گويى! بعد چاى مى آورى و پذيرايى ميكنى، بعد تازه ميشوى “زينت المجالس”! ميشوى يك راى “٣ ام” يا “٤ ام “ِ متحرك!!! ممكن است روزى ٢٠ ساعت به قول والاحضرات “در خانه فلانى بخورى و بخوابى!!!” و در جلسات شركت كنى ولى “اصل مطلب” در جلسه يك ساعته ى ساعت ٢ ِ شبِ سه شنبه، بدون حضور و اطلاع تو “بسته” مى شود. وقتى ميفهمى كه “راى” تو بدون اينكه خودت بدانى، به عنوان سمنِ معامله با يك عضوِ كانديداى شهردارى با رياست “تاخت” زده ميشود، و معترض ميشوى، “خر” ت مى كنند و “مى پيچانند” ت. و تو به خاطر ريشِ سفيد و سوابق دهان پر كن والاحضرات حرفشان را قبول ميكنى.
بعد در جلسات هى به حركات و حرف هاى افراد شك ميكنى، حتى چهارشنبه ظهر ميبينى با يك جمله “آقايان نكنيد اين كار را”! دو نفر غش ميكنند و عصبانى ميشوند و تو مثل آدم هاى خوش باور بعد از جلسه مى ايستى تا دلداريشان بدهى چون فكر ميكردى “برادر” ت هستند و سرِ سوزنى معرفت در وجودشان هست…
چهارشنبه غروب وقتى ميبينى يكى از والاحضرات با همان كانديدِ خاص، جلسه اى در خفا برگزار ميكند و “كلِ مديريت شهرى” را “معامله” مى كند، تو باز هم مثل ساده لوح ها! در جلسه مى نشينى و تازه “ماموريت” هم ميگيرى!!!!! بقيه متن در كامنت:

چهارشنبه شب ميبينى به “دوستِ قديمى ات” حرف هايى ميزنند كه قرار نبود بزنند، تو بيشتر تعجب ميكنى ولى باز هم به “مردانگى” و “معرفت” شان اعتماد ميكنى و تا ٣:٣٠ صبح در كنارشان ميمانى و حتى حدس هم نميزنى كه نتيجه پنج سال وفادارى در دو دوره شورا به او، اين باشد!
اما وقتى پنجشنبه صبح از خواب بيدار ميشوى، “از هجوم حقيقت به خاك مى افتى…”
ميبينى جلسه اى غير علنى تنظيم شده با دو دستور انتخاب هيات رييسه و شهردار رشت!!! “معنى و مفهوم” ِ آن اين است كه حضرات والا تو و دو نفر ديگر را “دايورت” كرده و “كل مديريت شهرى” را معامله كرده اند، با “مشاعات”… شش جلسه مخفيانه با كانديداىِ خاص و تمام! “ايشان” رئيس شوند و “اوشان” شهردار…
تازه متوجه ميشوى تمام آن ژست هاى روشنفكرانه و حرف هاى قشنگ، “كشك” بوده است. تازه همه چيز سرت هوار ميشود كه اين رفتار با كجاى آرمانهاى مترقى اصلاح طلبى و توسعه گرايى انطباق دارد؟!
بعد وقتى همه چيز را ميفهمى و طبق وظيفه ذاتيت و با همت و شرافت همان “دوست قديمى” و همان “كانديدِ خاص”، و براى حفظ منافع عمومى، “زيرِ ميز ميزنى”، تازه “فرار به جلو” شروع ميشود… در جمع خبرنگاران، “مهربانىِ ذاتيت” را به سخره ميگيرند، در صحن علنى ميشوى “بد عهد”!!! ميشوى “كثيف!!!” در “الهى” مثل ميدانِ تره بار معركه ميگيرند و گربه ميرقصانند. عكست را در “اينستا” شان قيچى ميكنند، همانطور كه در ارديبهشت ٩٦ با استفاده از همه ظرفيت هاشان كردند… “آدم هاى درجه يك”اند ديگر، همه چيز و همه كس بازيچه ى منافع آنهاست!!! حتى اگر بخواهند، كلمات را هم به بازى ميگيرند و معنايشان را هم واژگون مى سازند