‌‌‌‌‌ندای گیلان:محمدرضا سنگری نویسنده، شاعر و پژوهشگر حوزه ادبیات انقلاب اسلامی است. وی سال‌ها در حوزه ادبیات فعالیت کرده و با بسیاری از اهالی ادبیات حشر و نشر داشته است.این گفت‌وگو بخشی از کتاب تاریخ شفاهی وی است که توسط حسین قرایی تدوین شده که در آینده نزدیک منتشر شده است.***در روزهای پایانی سال شصت […]

‌‌‌‌‌ندای گیلان:محمدرضا سنگری نویسنده، شاعر و پژوهشگر حوزه ادبیات انقلاب اسلامی است. وی سال‌ها در حوزه ادبیات فعالیت کرده و با بسیاری از اهالی ادبیات حشر و نشر داشته است.این گفت‌وگو بخشی از کتاب تاریخ شفاهی وی است که توسط حسین قرایی تدوین شده که در آینده نزدیک منتشر شده است.***در روزهای پایانی سال شصت و هشت به تهران آمدم. دوره دکتری را در تهران گذراندم، بعد، حادثه تصادف و واژگون شدن ماشین، تصمیم گرفتم که به تهران نقل مکان کنم. باتوجه به اینکه معاونت پرورشی و امور تربیتی، جریان بسیار مهم و تاثیرگذاری در آموزش و پرورش محسوب می‌شد. از طرفی آقای زرهانی که قبلاً با من در رابطه با فعالیت در این معاونت صحبت کرده بود، به همین دلیل هنگامی که به تهران آمدم وارد معاونت پرورشی و امور تربیتی شدم.در خیابان اکباتان، میدان بهارستان، ساختمانی به نام«مسعودیه» قرار داشت که از دوران قاجار به جا مانده بود؛ ساختمان بسیار فراخ و بزرگی بود. وزارت آموزش و پرورش قبلاً در این ساختمان قرار داشت. آن زمان که ما در آن ساختمان بودیم تنها معاونت پرورشی بود و ساختمان وزارت به خیابان سی تیر منتقل شده بود. مسئول معاونت پرورشی و امور تربیتی دوست و همشهری‌ام «سید احمد زرهانی بود» بود.بله!سید علی اکبر پرورش، البته زمانی که فعالیتم را در معاونت آغاز کردم وزیر تغییر پیدا کرد و دکتر نجفی وزیر آموزش و پرورش شد. در اوایل، محیط تهران هنوز برایم آشنا نبود، به همین دلیل در اوایل زندگی در تهران مشکلات مالی سراغم آمد؛ برای سکونت باید مکانی اجاره می کردم و با حقوق اندکی که کاهش پیدا کرده بود، توانایی انجام این کار را نداشتم. معمولاً انتقال از محیط هایی مثل شهرستان همه مزایای حقوق شهرستان به شما تعلق می گرفت برداشته می شود و حقوق به شدت کاهش پیدا می کند. حقوقم در تهران هشت هزار تومان بود. خانمم هم در امور تربیتی شاغل بود، که ایشان نیز ماهانه پنج هزار تومان درآمد داشت ولی این حقوق ها جواب زندگی در تهران را نمی داد. به همین خاطر مجبور شدم خانه‌ای را که در دزفول داشتم بفروشم.