محمد زینالی اُناری- پژوهشگر و کارشناس ارشد علوم اجتماعی تغییر در تقاضای ورود به دانشگاه ناشی از تغییر در ساخت جامعه است، در کنار این‌ها شرایط موجود در نظام بازار و آموزش نیز تغییر کرده است. در سال‌های دهه هفتاد، عمده بیکاران، فارغ‌التحصیل دوره متوسطه بودند و تفاوت درآمد قشر دانشگاه‌دیده نیز محسوس بود. با […]

محمد زینالی اُناری- پژوهشگر و کارشناس ارشد علوم اجتماعی

تغییر در تقاضای ورود به دانشگاه ناشی از تغییر در ساخت جامعه است، در کنار این‌ها شرایط موجود در نظام بازار و آموزش نیز تغییر کرده است. در سال‌های دهه هفتاد، عمده بیکاران، فارغ‌التحصیل دوره متوسطه بودند و تفاوت درآمد قشر دانشگاه‌دیده نیز محسوس بود. با این حال اقبال جامعه ایرانی علی‌رغم بافت اجتماعی که برای علم و دانش ارزش قائل است، تحت تأثیر منزلت‌جویی مردم است تا جایی که امروز دیده می‌شود اکثریت جامعه منزلت خود را در انتخاب رشته و نام دانشگاه نشان می‌دهند نه لزوما دانشی که کسب می‌شود؛ لذا اولویت اول، کسب منزلت است و هدف تحصیل در مرتبه دوم قرار دارد.

از سوی دیگر، در کنار تغییر شیوه آموزش به مدل پژوهشی، که حتی به کودکان ابتدایی هم سفارش می‌شود، به جای ایجاد فرهنگ مطالعه و پژوهش و افزایش استفاده از پژوهش، صرفا به تئوری و دکترین سفارش پژوهش، توسط معلمان و مدرسان دانشگاه بسنده می‌شود، انگار پژوهش هم مشقی دوباره و حل تمرینی دیگربار است.

از این رو امروز دیده می‌شود در تبعیت از فرهنگ دوران کودکی و آموزه‌های مدارس، بسیاری از پایان‌نامه‌ها، تبدیل به مشقی شده‌اند که دیگر ضرورتی ندارد فرد، خود آن را بنویسد. تایپ و تحلیل‌های نرم‌افزاری و چپاندن اسم فرد بر روی تحقیق می‌تواند مدافع کاملی برای اجرای تحقیق توسط فرد باشد و او نمره لازم را به چنگ آورد.

ماهیت دانشجو و هروله او به دنبال مجلات و سایت‌های علمی برای این مشق، دگرگون و همه چیز به تجارت اطلاعاتی تبدیل می‌شود که در چند کامپیوتر و محل‌های خاصی در شهر وجود دارند. بخشی از فارغ‌التحصیلان هم از این آب گل‌آلود ماهی می‌گیرند و ثروت و منزلت خود را افزایش می‌دهند. آری، دانش، به حرف‌هایی مبهم و رازآلود تبدیل می‌شود و به تدریج این اعتقاد مردم که علم قابل اتکاء نیست و تجربه ارزش دارد، اهمیت می‌یابد؛ چرا که علم دیگر از طریق تجربه به دست نمی‌آید و معامله می‌شود. آن ادعا که علم باید توسط تعهد و درد زایمان به دست بیاید هم دیگر وجود ندارد، علم را بادِ “پول” از زیرزمین‌های پاساژها و کافی‌نت‌ها به ارمغان می‌آورد.

اما این روش آسیبی را به جامعه و مدل یادگیری آن وارد می‌کند و در نهاد یادگیری، مردمی خلق می‌شوند که ادعای دانش و تحصیلات تکمیلی هم دارند، اما آن جنس ناب تحقیق که سختی و مشقتی را باید طی کنند و به شناخت علمی برسند، از طریق پول به دیگری سفارش می‌دهند؛ لذا دیگر کاربردی نبودن دانش، به جهت عدم استقبال جامعه سنتی نیست، بلکه شرایط شبه‌مدرنی که ایجاد شده نیز زبان علم و یادگیری جدید را نمی‌فهمد؛ در واقع اکثر افراد معتقدند که علم سخت و نامرئی است ولی انگار به جهانی جادویی هبوط کرده‌اند که مدام باید با مبادله علمی رشد کنند.

بخشی از مردمی که به مبادله و کسب درآمد دانش می‌پردازند، گزاره‌هایی می‌فروشند و به برخی دانشجویان می‌دهند که آن‌ها را ترقی می‌دهد ولی نه خود مسئول این گزاره‌ها هستند و نه دانشجویان؛ لذا به تدریج پایان‌نامه‌ها و همایش‌ها به سخنانی بی‌معنی تبدیل می‌شوند و مدرک و منزلت همچون مبلمان و موقعیت محلی خانه به ارزشی اجتماعی بدل می‌شود که در افزودن ارزش محله، هیچ نقشی ندارد. زمین، مادیات و پول جامعه را پر می‌کند و این واقعیت که پول مسئول مستقیم منزلت اجتماعی و قراردادهای علمی شود، رونق می‌گیرد.

آری دانشگاه، که قرار بود منبع تحولات شود، این بار دچار خمودگی و مرضی شده است که همانند بسیاری از سیستم‌های معیوب نقش‌های آن دچار مشکل شده‌اند. وقتی پایان‌نامه و مقاله سفارشی می‌شود و کار به جایی می‌رسد که تیم‌هایی به صورت حرفه‌ای از این راه پول دربیاورند، می‌توان گفت این نهاد رو به زوال است، عمر دانشگاه یا اگر بهتر گفته شود، عمر دانش به سر رسیده و چیز دیگری به جای دانش رفته است و اگر نیک بنگریم، آن چیز، پول و حس منفعت طلبانه مردم است. وقتی ارزش علم به ارزش پول تقلیل پیدا کند، دیگر نمی‌توان گفت علم، فرهنگ است، بلکه علم، آن معنای خود را که از جنس فکر است از دست می‌دهد.

در واقع از این حیث، جامعه دوباره به سمت ارزش‌های مادی برگشته است . بازار، سازمان‌ها و دانشگاه‌ها پر از عناوین دهان‌پرکنی است که از دور دل می‌برد و از نزدیک موجب وهن است. تعداد آدم‌هایی که ادعای منزلت علمی و شخصیت دانشگاهی دارند زیاد شده است. جلوی هر نامی با چند واحد تدریس‌ واژه “استاد” و “مدرس” می‌درخشد و هر فردی ادعای مالکیت معنوی علم را دارد، اما از خود علم در شهر خبری نیست.

وقتی گزاره‌هایی به صورت حقیقت‌نمایی تولید می‌شوند، موقعیت استدلال هم ضعیف می‌شود. دانش بی‌بنیاد در وضعیت امروز و با شعارهای دهان‌پرکن توسعه و آموزش در کشور ما تولید می‌شود؛ دانشی که جز اطلاعات و گزاره‌هایی پوشالی نبوده و به جملاتی بی‌معنا تبدیل شده است. دانش به مثابه تجربه و دانشمند همچون انسان جستجوگر در چنین شرایطی جایی ندارد و به تدریج کسانی خواهند توانست امتیاز علم و مواهب آن را به دست گیرند که منزلت‌ها را صاحب شده‌اند و به دروغ به منزلت دانشمندی رسیده‌اند. این بار، اگر سقراطی به گفت‌وگو برخیزد، او را علمی خواهد کشت که خود، تاریخ سقراط را خوانده است و استدلال این مرگ را بدون تجربه و با خرید تحلیل‌های نرم‌افزارهای دهان پرکن کسب کرده است.