در تمام مدت 25 سال، امیرالمؤمنین با خلفا مبارزه نکرد. می فرماید: وقتی دیدم ظرفیت جامعه ی اسلامی گنجایش بگو مگوی من و رقبا را ندارد، کنار کشیدم.

به گزارش ندای گیلان؛در سالروز میلاد حضرت علی (ع) سخنانی از مقام معظم رهبری در وصف این حضرت را مرور می کنیم.

“شخصیت امیرالمؤمنین از لحظه‌ی ولادت تا هنگام شهادت، در همه‌ی این ادوار، یک شخصیت استثنائی است. ولادت او در جوف کعبه است – که نه قبل از آن حضرت و نه بعد از آن حضرت تا امروز چنین چیزی اتفاق نیفتاده است – شهادت آن بزرگوار هم در مسجد و محراب عبادت است. بین این دو نقطه هم، همه‌ی زندگی امیرالمؤمنین جهاد است و صبر للَّه است و معرفت است و بصیرت است و حرکت در راه رضای الهی است.

…زندگی امیرالمؤمنین سر تا پا درس است. آن چیزی که در میان رفتارهای امیرالمؤمنین – که شامل همه‌ی خصلتهای نیک یک انسان و یک زمامدار است – انسان مشاهده میکند و برترینِ این خصوصیات برای امروز ماست، مسئله‌ی بصیرت‌بخشی و بصیرت‌دهی به کسانی است که نیاز به بصیرت دارند؛ یعنی روشن کردن فضا. در همه‌ی ادوار، این شجاعت بی‌پایان، این فداکاری عظیم، در خدمت آگاه کردن مردم، عمق دادن به اندیشه‌ی مردم و ایمان مردم به کار رفته است. در جنگ صفین وقتی طرف مقابل که احساس میکرد دارد شکست میخورد، برای اینکه جنگ را متوقف کند، قرآنها را سر نیزه کرد، یک عده‌ای آمدند دور امیرالمؤمنین را گرفتند و فشار آوردند که باید تسلیم شوی و جنگ را تمام کنی؛ اینها قرآن را مطرح کردند. کار مزورانه‌ای بود، کار عجیبی بود. حضرت فرمود: شما اشتباه میکنید؛ شما اینها را نمیشناسید. این کسانی که امروز قرآن را به عنوان حَکم مطرح میکنند، به قرآن اعتقاد ندارند. من اینها را میشناسم. «انّی عرفتهم اطفالا و رجالا»؛ من دوره‌ی کودکی اینها را دیدم، دوره‌ی بزرگی اینها را هم دیدم. «فکانوا شرّ اطفال و شرّ رجال»؛ بدترین‌ها بودند. اینها به قرآن اعتقادی ندارند. وقتی در تنگنا گیر میکنند، قرآن را مطرح میکنند. البته آنها گوش نکردند، اصرار ورزیدند و دنیای اسلام خسارتش را خورد.
امیرالمؤمنین اهل بصیرت دادن است. امروز ما به این بصیرت احتیاج داریم. امروز دشمنان دنیای اسلام، دشمنان وحدت اسلام، با ابزارهای دین وارد میشوند، با ابزارهای اخلاق وارد میشوند؛ باید هشیار بود. آنجائی که میخواهند افکار عمومی مردم غیرمسلمان را فریب بدهند، نام حقوق بشر را می‌آورند، نام دموکراسی را می‌آورند؛ آنجائی که میخواهند افکار عمومی دنیای اسلام را فریب بدهند، نام قرآن را می‌آورند، نام اسلام را می‌آورند؛ در حالی که نه به اسلام و قرآن اعتقادی دارند، نه به حقوق بشر اعتقادی دارند. این را امت اسلامی باید بداند. ملت ایران در طول این سی سال، سی و یک سال اینها را آزموده است؛ امروز هم باید بدانیم، همه‌ی ما باید بدانیم.
امیرالمؤمنین در آن لحظه‌ی فریب و فتنه، به دوستان خود نهیب میزند: «امضوا علی حقّکم و صدقکم»؛ این راه حقی که در پیش گرفتید، این حرکت صادقانه‌ای که دارید انجام میدهید، این را از دست ندهید و رها نکنید؛ با حرفهای فتنه‌گران و فتنه‌انگیزان، در دل شما تزلزل به وجود نیاید؛ «امضوا علی حقّکم و صدقکم»؛ راهتان راه درستی است. خاصیت دوران فتنه – همان طور که بارها عرض کرده‌ایم – غبارآلودگی است، مه‌آلودگی است. نخبگان گاهی دچار خطا و اشتباه میشوند. اینجا شاخص لازم است. شاخص، همان حق و صدق و بیّنه‌ای است که در اختیار مردم قرار دارد. امیرالمؤمنین مردم را به آن ارجاع میداد. امروز ما هم محتاج همان هستیم.”

بدون تردید، شجاعت امیرالمؤمنین علیه السّلام در میدان زندگی از شجاعت او در میدان جنگ بالاتر بود! ماجرای سبقت به اسلام در دوران نوجوانی، یکی از مصادیق این شجاعت است. حضرت آن روزی که قبول اسلام کرد که همه به این دعوت پشت کرده بودند و کسی جرأت نمی کرد اسلام آن را بپذیرد.

اینجا این نوجوان بلند شد؛ گفت: من ایمان می آورم.! البته قبلاً ایمان آورده بود؛ و این جا ایمان خود را علنی کرد.

امیرالمؤمنین علیه السّلام، آن مؤمنی است که در طول مدت سیزده سال بعثت، هرگز ایمانش مخفی نبود، جز همان چند روز اول. مسلمان ها چند سال ایمان مخفی داشتند؛ اما همه می دانستند که امیرالمؤمنین از اوّل ایمان آورده است و ایمان او مخفی نبود.

این را درست تصوّر کنید: همسایه اهانت می کنند، بزرگان جامعه اهانت و سختگیری می کنند، شاعر و خطیب مسخره می کند، پولدار و آدم پست و رذل اهانت می کند! و امیرالمؤمنین در میان این امواج سهمگینِ مخالف، محکم و استوار مثل کوه می ایستد و می گوید: من خدا را شناخته ام و برآن پافشاری می کند. این شجاعت است. امیرالمؤمنین در تمام مراحل زندگی،در مکه و در مدینه این شجاعت را از خود نشان داده است.

خطبه های نماز جمعه 20/بهمن/1374

  • خاطره یوم الدار

در واقعه‌ی «یوم‌الدار»، پیامبر بزرگوار بزرگان عرب را در مکه جمع کردند و اسلام را بر آنها عرضه کردند و فرمودند: هر کس امروز به عنوان اولین نفر ایمان را بپذیرد، او وصی و امیر پس از من خواهد بود. این معنا را بر دیگران عرضه کردند و هیچکس از کفار و قریشیان حاضر نشد این دعوت را قبول کند؛ ولی امیرالمؤمنین که کودکی سیزده ساله بود، بلند شد و قبول کرد و رسول اکرم هم  ایمان او را قبول کرده و وصی بودنش را تایید نمود؛ تا آنجا که کفار به صورت استهزاء به ابی طالب گفتند که پسرت را بر تو امیر کرد!

بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم 29/دی/1370

در تمام مدت 25 سال، امیرالمؤمنین با خلفا مبارزه نکرد. می فرماید: وقتی دیدم ظرفیت جامعه ی اسلامی گنجایش بگو مگوی من و رقبا را ندارد، کنار کشیدم.

25 سال این کناره نشینی ادامه داشت. البته کناره نشینی به معنای خانه نشینی نبود. اینکه می گویند 25 سال خانه نشینی، این خلاف است؛ هیچ وقت امیرالمؤمنین علیه السّلام خانه نشین نشد. همیشه در صحنه بود؛ مسؤولیت قبول می کرد؛ به ماموریت می رفت؛ مشاوره می داد، و کار راه اندازی می کرد. کسی خیال نکند که امیرالمؤمنین علیه السّلام قهر کرد و رفت در خانه نشست! به هیچ وجه این چنین نبود؛ بلکه او همیشه بالاترین مشورت ها را می داد.