میهمان این هفته  شنبه های ندای گیلان  یک هنرمند نام آشناست.متولدین دهه 80 و 90 گیلانی با برنامه های او خاطره دارند.از کودکی فکر می کرد یک رادیولوژیست می شود و این با سلیقه خانواده او همخوانی داشت، اما بزرگتر که شد خود را شیفته هنر یافت،از سال 1383 وارد صداوسیمای مرکز گیلان شده است و در چندین و چند برنامه را روی آنتن برده است.

ندای گیلاننوشین میربلوک: در بحبوحه روزمرگی و فراز و نشیب های زندگی و زمانی که ناامیدی و بی‌انگیزگی بر انسان مستولی می شود، دیدن پشتکار و تلاش خستگی ناپذیر افرادی که به رغم همه سختی ها و مشکلات سد های بزرگ جلوی روی خود را کنار زده اند و بر قله موفقیت ایستاده اند، حالتان را خوب می کند! حالا اگر این فرد موفق یک زن باشد که سختی های دوچندان را تحمل کرده تا بهترین خودش باشد موضوع کمی متفاوت تر است.

زنان موفق در جامعه ما کم نیستند که با وجود نگاه های بعضاً خوشایند راه خود را در پیش گرفته اند و حالا پرآوازه شده اند. در ندای گیلان قصد داریم هر هفته سراغ یکی از این زنان موفق برویم و به گفتگو با آنان بپردازیم.

میهمان این هفته  شنبه های ندای گیلان  یک هنرمند نام آشناست.متولدین دهه ۸۰ و ۹۰ گیلانی با برنامه های او خاطره دارند.از کودکی فکر می کرد یک رادیولوژیست می شود و این با سلیقه خانواده او همخوانی داشت، اما بزرگتر که شد خود را شیفته هنر یافت،از سال ۱۳۸۳ وارد صداوسیمای مرکز گیلان شده است و در چندین و چند برنامه را روی آنتن برده است.می گوید تا مدت ها پسرش او را با نام هنری اش صدا میزده و حالا بازی های هیجانی و پسرانه با کودک ۶ ساله اش به او انگیزه زندگی می دهد، همسرش را یک رفیقِ امنِ یک همراه همیشگی و مشاور قابل اعتماد می خواند و می گوید:” افراد موفق به ندرت عقب نشینی میکنند و اجازه نمیدهند اتفاقات سد راهشان بشود بلکه خودشان دست به کار میشوند و اتفاقات را رقم میزنند.” گفتگو با سارا خیرخواه با نام هنری عمه خورشید، مجری توانمد کودک گیلانی را در ادامه می خوانید.

 

لطفا خودتان را معرفی کنید مختصری از تحصیلات و فعالیت های خود بفرمایید.

سارا(زهرا) خیرخواه هستم که بچه ها من را با نام هنری عمه خورشید میشناسند.

متولد ۱۶/۱۱/۱۳۶۴ اهل شهرستان لنگرود،فارغ التحصیل مترجمی زبان انگلیسی هستم که از سال ۱۳۸۳ همکاری ام را بعنوان مجری و گوینده از طریق فراخوان تست مجری گری با صداوسیمای مرکز گیلان شروع کردم.

کارم را با گزارش در حوزه خردسال آغاز کردم برنامه هایی مثل:تندک و قندک،اتل متل توتوله،آفتاب و مهتاب؛بعد از مدت کوتاهی به دعوت مدیر محترم گروه کودک به اجرای برنامه باز باران دعوت شدم که برنامه بسیار خوب و پرمخاطب شبکه بود.

بعد از آن سال ها مجری برنامه های نوجوان شبکه بودم تحت عنوان نیمکت،پنجره،مسابقه گل و گلدون،مسابقه زنده شکوفه های ساحلی و …سال ها مجری برنامه های زنده عیدانه همچون گل اومد بهار اومد،گل همه رنگش خوبه،رنگین کمان و …. بودم.

اجرای برنامه های‌ سلام سلام ستاره، جنگل دوستی،و در حال حاضر گول محله برنامه ای هست که در دست دارم.

همکاری با شبکه دو ،جام جم،همچنین اجرای بیست و چهارمین جشنواره فیلم کودک و نوجوان همدان به نام جشن پروانه ها،مجری دیدار مردمی ریاست جمهوری هم در کارنامه کاری دارم.

همچنین در سال های ۹۶ ،۹۷ بعنوان مجری شاخص در ارزیابی برنامه های کودک معاونت سیمای استان ها برگزیده شدم.

ازکودکی چه آرزویی داشتید و آیا از جایگاه امروز تان راضی هستید؟

 

از کودکی دختری پر انرژی و تجربه گرا بودم.دوستان و همبازی های زیادی داشتم، اهل معاشرت و روابط عمومی بالا.از دانش آموزان فعال در حوزه فرهنگی مدارس و ادارات آموزش و پروش.

خیلی درس خوان و منضبط بودم به خاطر همین همیشه محروم بودم از تحصیل در مدرسه ای که مادرم آنجا ناظم بود میگفت: ” تو درسِت خوبه باید یاد بگیری مستقل باشی و مثل بقیه تحصیل کنی”.مادرم کمی سخت گیر بود و شاید نتیجه همه آن سخت گیری ها این شد که در این مرحله از زندگی باشم.

در کودکی همیشه فکر میکردم متخصص رادیولوژی بشوم و این باب سلیقه خانواده ام بود و حتی در دبیرستان هم علوم تجربی خواندم اما در نهایت سر از وادی هنر در آوردم.اجرا در تلویزیون کار تخصصی من است در تمام این سال ها هیچ وقت از انجامش خسته نشدم.اجرای صحنه برایم همچون عشق است دیدن مخاطبینم و اجرای صحنه جز بهترین لحظات زندگی ام میباشد.

گویندگی ،نویسندگی و تدریس فن بیان و ارتباطات موثر در حوزه کودک و نوجوان از دیگر فعالیت های روزمره ام هست.از جایگاه امروزم خوشنودم اما بر این باورم هنوز برای رسیدن به اهدافم و چیزهایی که در سر دارم راه طولانی در انتظارم میباشد.

 

کارباکودکان  همیشه پرازخاطره است ٫ نظر شما در این باره چیست؟

 

دقیقا همینطوراست.یک مجری اگه عاشقانه وارد دنیای کودکان نشود و با آنها زندگی نکند هیچ وقت حرفی برای گفتن نخواهد داشت ولو به لحاظ گفتار و یا چهره و یا تسلط بر کار بی نقص باشد.

 

یک مجری کودک باید اصول همزبانی و تاثیرگذاری رو بخوبی رعایت کند و هر کلامش برای کودک باور پذیر باشد.

باور کنید کار برای کودکان امروز با همه جذابیت هایی که دارد بسیار سخت و ظریف است.برای بچه های نسل امروز که با بازی های رایانه ای بزرگ میشوند  شاید دیدن بسیاری از برنامه های داخلی ما جذاب نباشد و این کار رابرای ما بسیار دشوار تر میکند و مجبوریم انرژی بیشتری بگذاریم تا کودکانمان را از تک رو بودن یا ایزوله بودن دور کنیم.

من به تجربه دریافتم هر چقدر با مخاطبم صمیمی تر باشم شانس بیشتری برای ارتباط با او پیدا خواهم کرد،شعاری و کلیشه ای نباشیم و در یک کلام برای بچه ها جذاب،ظریف و عمیق کار کنیم.

خاطره ای از اجرا های تان هست که بخواهید برای مخاطبین تعریف کنید؟

کار کودک و اجرا برای بچه ها پر از خاطره و چالش های بامزه است.من یک پسر ۶ ساله به نام مانی دارم که بدلیل مشغله کاری ساعت های زیادی در طول روز را با پدر و مادرم سپری میکند و خانواده برای اینکه جای خالی من رو حس نکند مدام برنامه هایم راضبط میکردند و برای مانی میگذاشتند.

یعنی مانی تا مدت ها که بزرگتر بشود من را بعنوان عمه خورشید میشناخت و درمنزل عمه خورشید صدایم میکرد،گاهی وقت ها خودمه م که منزل بودم وقتی میخواستم سرگرمش کنم یا به او غذا بدم طبق عادت میگفتم مانی بیا بیا عمه خورشید بگذارم ببینی…

یکبار بار مانی رو با خودم به صحنه بردم،برای همه بچه ها جایزه خریدم یکی هم برای پسرم،قبل از برنامه جایزه اش را به او دادم.سر صحنه دیدم یک جایزه کم دارم رفتم و جایزه مانی را برداشتم و به آن بچه  که داشت گریه میکرد دادم،بچه آرام شد منم خوشحال….

یک هو دیدم یکی دراوچن شلوغی داد میزند عمه خورشید عمه خورشید من جایزه ندارم گفتم:یا خدا الان جایزه از کجا بیاروم به این یکی بدهم و آرامش کنم.برگشتم دیدم مانی پسرم  فریاد میزند عمه خورشید مگر با شما نیستم جایزه ام نیست من هم جایزه میخواهم….

خلاصه اینکه بعد از برنامه رفتیم اسباب بازی فروشی و حسابی من را از خجالت جایزه اش در آورد.

 

برای زنان و دختران گیلانی که در در مسیر پیشرفت و ارتقا جایگاه اجتماعی تلاش میکنند چه توصیه ای دارید؟

 

برای زنان و بانوان غیرتمند سرزمینم موفقیت ،سلامتی و شادکامی آرزومندم.در جایگاه توصیه نیستم اما میگویند افراد موفق به ندرت عقب نشینی میکنند و اجازه نمیدهند اتفاقات سد راهشان بشود بلکه خودشان دست به کار میشوند و اتفاقات را رقم میزنند.

یادمان باشد همه انسان های موفق و خاص در دوران خودشان پیشگام بودند آنها راهی متفاوت برای حل مسائل پیدا میکردند و آن  را انجام میدادند،اگه این افراد به جای اینکه دنیا راشکل بدهند  اجازه داده بودند دنیا  آنه ها را شکل بدهد اصلا به چشم نمی آمدند.

چه چیزی وقتی بی حوصله اید حالتان را خوب میکند.

 

گاهی دلت یک رفتن و یک جاده بی انتها میخواهدکه فقط بروی بروی بروی.. من واقعا عاشق رانندگی هستم مخصوصاً اگر نم باران هم ببارد در جاده.اصلا در هوای بارانی آدم بخواهد یا نخواهد شروع خاطره بازی است  و سوار میشویم روی موج انرژی ترانه ها و موسیقی ها و یکهو به خودمان میایم میبینیم تا ناکجا آباد رفته ایم .

یک سری ها آلبوم موسیقی مخصوص روزهای بارانی داریم اجرا که شد میرویم میرویم خیلی وقت ها…..،رانندگی و موسیقی،معاشرت با دوستان نزدیکم حالم را خوب میکند.بازی های هیجانی و پسرانه با مانی ۶ ساله ام به من  انگیزه زندگی می دهد.طرح موضوع در مورد مسائل مختلف و پیچیده کاری و مشورت با همسرم در تمامی این ۱۷ سال برایم بسیار کار گشا و آرامش بخش بود.

همسرم علاوه بر اینکه برایم یک رفیقِ امنِ یک همراه همیشگی و یه مشاور قابل اعتماداست.یک مدیر برنامه دقیق و یه تهیه کننده بسیار جدی در اکثر پروژه های آزاد استانی و ملی است چه در حوزه کودک چه بزرگسال که همینجا با تمام قلبم از خانوادم تشکر میکنم که در همه وجوه از من حمایت میکنند.

 

و کلام آخر…

از حرکت خلاف جهت آب واهمه نداشته باشیم اگه راه بهتری برای حل مسائل به ذهنمان میرسد به اجرا در بیاوریم و اگر موفق نشدیم دوباره دوباره و دوباره تلاش کنیم.