به گزارش‌‌‌‌‌ندای گیلان به نقل از خبرنگار رادیو و تلویزیون خبرگزاری فارس، زنده یاد فرج الله سلحشور مدتی پیش از اوج بیماری، سخنرانی با موضوع سینمای انقلابی در دارالقرآنی واقع در کرج داشته که متن کامل آن به همراه پرسش و پاسخ با حاضران در قالب چند شماره متوالی در برگزاری فارس منتشر شده است.بنا […]

به گزارش‌‌‌‌‌ندای گیلان به نقل از خبرنگار رادیو و تلویزیون خبرگزاری فارس، زنده یاد فرج الله سلحشور مدتی پیش از اوج بیماری، سخنرانی با موضوع سینمای انقلابی در دارالقرآنی واقع در کرج داشته که متن کامل آن به همراه پرسش و پاسخ با حاضران در قالب چند شماره متوالی در برگزاری فارس منتشر شده است.بنا بر این گزارش، متن کامل بخش سوم این سخنان که در آن به اصول فیلمسازی غرب و فیلمسازی ایرانی-اسلامی اشاره شده میآید:فیلمسازی در غرب 5 اصل دارد. این مبانی را صهیونیستها تعیین و به همه دنیا دیکته کردند. در دانشگاهها نیز سناریونویسی بر همین اساس درس داده میشود. اولین مورد انسانمحوری است. دوم دروغ، سوم مادیگرایی، چهارم درام، پنجم قصه! انسانمحوری یعنی اگر فیلم در مورد خانواده است، فیلمساز نظر خود را در مورد آن معضل مطرح میکند. میگوید: این فیلمِ من و قرائت من است.یک بار به آقای حاتمی کیا گفتند: تو فیلم روح را ساختهای ولی واقعاً روح اینطور نیست. گفت: این، روح از نگاه من است. این قرائت من است. آقای حاتمی کیا را مقصر نمیدانم اما همه فیلمسازها همین طورند. نظر خود را میگویند.دوم این که به فیلمنامهنویس میگویند برو قصهای سر هم کن و فیلمنامهای بنویس. سر هم کردن قصه یعنی دروغ گفتن! دروغ را کسی میگوید که خطایی کرده باشد و بخواهد خطا را بپوشاند. فیلمسازهای ما فیلمنامه را به قصد دروغ نمینویسند اما ناخودآگاه، تمام داستانهایشان دروغ است. ماجرایی که واقعیت ندارد را سر هم میکنند. نشان میدهند یک دختر و پسر عاشق هم میشنوند ولی پدر و مادرشان مخالفند و درگیری پیش میآید. شما هم 2 ساعت مینشینید تا بفهمید بالاخره پسر و دختر به هم میرسند یا نه؟! یک قاتل برای دزدی به ساختمانی میرود و ناگهان صاحبخانه سر میرسد. او صاحبخانه را میکشد و فرار میکند. شما 2 ساعت پای تلویزیون یا سینما مینشینید تا بفهمید بالاخره پلیس این دزد را دستگیر میکند یا نه؟!سومین نکته، مادیگرایی است. سینماگرهای خیلی فرهنگی دنبال آن هستند که ثابت کنند اصلاً خدایی وجود ندارد و همه هستی از ماده است. فیلمسازهای تجاری هم دنبال پول، شهوت، شراب، جایزه، جشنواره، ویلای کنار دریا و اسم و شهرت هستند. آرزوی فیلمساز این است که یک روز به هالیوود، کن یا اسکار برود و جایزه بگیرد. اگر روزی روی فرش قرمز کن بایستد خیال میکند روی صراط المستقیم خداوند است. اگر به او بگویند: بیا برو مکه، امکان ندارد برود؛ اما حاضر است دست صد نفر یهودی را ببوسد که به هالیوود برسد.چهارمین اصل درام است. درام یعنی ایجاد کشش و جذابیت کاذب! اول فیلم یک نفر شخص دیگری را میکشد و شما را اینقدر چشم انتظار میگذارند تا بفهمید بالاخره آدمکش دستگیر میشود یا نه؟! این برای نشاندن شما پای تلویزیون است. جذابیت، تعلیق و انتظاری که ایجاد میکنند را درام میخوانند. درام همراه با دروغ و توهم است. خود سینماگران میگویند: کار را از طریق حقههای سینمایی جذاب کردیم در حالی که در زندگی روزمره، حقه را بد میدانیم. تمام کار سینما با حقه و کلک جلو میرود.یادم هست در گذشته فیلمهای بروسلی تازه آمده بود. میدیدیم یک کاراته کار به تنهایی 3-4 نفر را میزند. برای بچههای آن موقع خیلی عجیب بود. در فیلم بعدی اگر فقط 4 نفر را میزد هیچ کس نگاه نمیکرد. این بار بایست ده نفر را میزد. دفعه بعد 40 نفر و یک بار 50 نفر! اخیراً فیلمی در تلویزیون خودمان دیدم که یک قهرمان، بچهای را به پشت خودش بسته بود و به تنهایی وارد یک لشکر شد. همه را کشت و بیرون آمد. اینها دروغهای توهمآمیز و مالیخولیایی هستند. شهید آوینی به همین دلیل به سراغ سینمای داستانی نمیرفت. میگفت: سینمای مستند، واقعی است و حقیقت دارد اما در سینمای داستانی باید با توهم و تخیل قصه سر هم کنم. شهید آوینی اواخر عمرش سراغ چند فیلم داستانی رفت و همان زمان شهید شد.