به گزارش‌‌‌‌‌ندای گیلان به نقل از خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، نشست علمی نقش علامه طباطبایی در امتداد بخشی فرهنگی اجتماعی به فلسفه اسلامی با حضور حجتالاسلام حمید پارسانیا، حجتالاسلام علی امینینژاد، حجتالاسلام یدالله یزدان پناه از اساتید حکمت و فلسفه به مناسبت سالروز بزرگداشت علامه طباطبایی در مجمع عالی حکمت اسلامی برگزار شد.در […]

به گزارش‌‌‌‌‌ندای گیلان به نقل از خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، نشست علمی نقش علامه طباطبایی در امتداد بخشی فرهنگی اجتماعی به فلسفه اسلامی با حضور حجتالاسلام حمید پارسانیا، حجتالاسلام علی امینینژاد، حجتالاسلام یدالله یزدان پناه از اساتید حکمت و فلسفه به مناسبت سالروز بزرگداشت علامه طباطبایی در مجمع عالی حکمت اسلامی برگزار شد.در ابتدای این نشست حجتالاسلام علی امینینژاد ، مدرس حوزه و دانشگاه عنوان کرد: بیست و چهارم آبان ماه روز بزرگداشت مقام علمی علامه طباطبایی است علامه یک نقطه عطفی در اندیشههای فلسفی و دین پژوهانه هستند ایشان یک لطف الهی در عصر ما بودند و به نظر من همه اساتید هم با این نکته موافق هستند که همه آثار علامه بدون استثنا کاملا در سطح بسیار عالی حوزوی نوشته شده به طوریکه برای همه قابل تدریس و تدرس است.سپس حجتالاسلام سیدیدالله یزدانپناه، استاد فلسفه و عرفان حوزه علمیه قم درباره بحث امتداد فلسفه عنوان کرد: ما در طرح سنتی حوزوی فلسفه را علم کلام، کلی و مادر می دانیم این تلقی به جا است مخصوصا اگر بدانیم که حکمت عملی، مدن، تدبیر منزل نیز جزو علوم بود چون نگاه کلانی که به هستی دارد هیچ محدودهای از هستی از دستشان بیرون نمیرود. اگر در بحثهای امروزی جامعه شناسی مطرح است نحوه ورود به جامعه یکی از بحثهای فیلسوف است و اینها باید پیش از جامعه شناسی قرار بگیرد.وی در ادامه افزود: بنده کمتر کسی را دیدم که یک دستگاه نظام مند جامعه شناختی داشته و یک نگاه کلان داشته باشد چون برخی جامعه شناسان در مباحث جزئی ورود میکنند. کاری که دورکیم کرده یک نگاه خاص به جامعه و بسط همین نگاه است که تبدیل به جامعه شناسی دورکیم شده است. این نگاه به نحوه وجود اینگونه نیست که فقط یک موضوع را مطرح کند بلکه نگاه کلانی است که اگر بخواهد بسط پیدا کند آن عالم میتواند از این علم استفاده کند و همین نشان میدهد که فلسفه میتواند امتداد پیدا کند.حجتالاسلام یزدان پناه اظهار داشت: ما در هر علمی مبانی کلان فلسفی داریم یعنی چیزهایی که همیشه حاضر است مبانی هستی شناسی، انسان شناختی، جهان شناختی و بیشتر علوم به ویژه علوم انسانی مبانی گستردهای دارد. لذا ما دسته مسائلی داریم که هر علمی نیازمند آن است و علم از آن استفاده میکند بنابراین همه اینها مباحث فلسفی است که فلسفه باید بدان بپردازد و علم از آن استفاده کند.وی یادآور شد: گاهی ما برخی مسائل داریم که همچنان روی زمین مانده یعنی تحلیل فلسفی نشده اما به شکل خام در علوم به کار میرود لذا امتداد دادن فلسفه از یک منظر باز میگردد به مباحث کلامی که در هر علم فلسفه باید بدان بپردازد.حجتالاسلام یزدان پناه درباره تزاحم فلسفههای مختلف در جامعه و حفظ فلسفه صحیح گفت: فلسفه را اگر به معنای پرسشهای فلسفی و سنخ آن بدانیم ، طبیعتا همه فرهنگها از فلسفه مدد میگیرد. هیچ فرهنگی نیست که بدون پرسشهای بنیادین بسط پیدا کند این پرسشها نوعا از سنخ فلسفه هستند همین که انسان بگوید من اینجا نسبت به هستی چه کاره هستم ولو همه را پاسخهای اسطورهای دهد با آن میتواند فرهنگ خود را شکل دهد.وی در ادامه افزود: فرهنگ اساسا معنی متفاهم بین مردم است که در کنش و ساختار خود را نشان میدهد اگر اینگونه نگاه کنیم این معنی عمیق بعدا به سنخ پرسشهای علوم انسانی میرسد. ما اگر لایه دوم و سوم را همراه لایه اول نکنیم یقینا آن فلسفه دیگر بنیادی نمیشود.یزدان پناه درباره علامه طباطبایی توضیح داد: در باب علامه طباطبایی همانگونه که فرمودند ایشان جزو معدود افرادیاند که قرار شده با فلسفه رقیب هم بجنگند.وی توضیح داد: علامه طباطبایی چنین کاری را انجام داد با فلسفه غرب جنگید البته در عصر و زمانهای که این اندازه فلسفه غرب بسط نداشت و این ترجمهها و آثار گرفتاری برای همه شده است. یک نکته دیگر هم در ساحت فعالیتهای اجتماعی یکی از کارهای خوب علامه اندیشه سازگار بسط یافتهای را در باب فرهنگ، جامعه و آنچه در جامعه میگذرد پیدا کرد و در کارهایش بسط داد.وی اظهار داشت: کار سوم ایشان هم که گاهی مغفول مانده آن دورهای که تفسیر اجتماعی به راه افتاد و در کنارش بسط اندیشه اجتماعی در تفسیر خیلی دارای اهمیت است چون تفسیر یکی از جاهایی است که اندیشه باید آنجا شکل بگیرد. جای جای المیزان پر از بحثهای اجتماعی ایشان است. همین در شهید مطهری هم ادامه پیدا کرد.وی افزود: یک کار دیگر مهم علامه هم محدوده نخبگانی را فراهم آورد که تقریبا بعدها سرمایههای فکری انقلاب ما شد. آن زمان شاگردان علامه هستند که در این صحنه فعالیت میکنند این را علامه پدید آورد و از این جهت من معتقدم ما سر سفره این بزرگان نشستهایم. حتی نخبگانی که امروز جامعه به آنها اقبال دارند نخبگان مورد پرورش علامه هستند.*حجتالاسلام حمید پارسانیا عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی در ادامه این نشست عنوان کرد: ما یک فرهنگ عمومی و یک فرهنگ خاص داریم. آیا فلسفه در معنای عام خود با فرهنگ و جامعه به معنای عام ارتباط دارد یا فقط با جامعه علمی ارتباط دارد؟ ما زمانی درباره فلسفه سخن میگوییم یک شکل تعیین یافته فلسفه یعنی حکمت اسلامی صحبت میکنیم. فلسفه در معنای خاص خود که سفسطه را هم در بر دارد مجموعه معرفتهایی است که راجع به یک حوزه کلان و بنیادی اظهارنظر میکند ممن است اصطلاحا به برخی از اینها فلسفه هم گفته نشود اما قواعد کل هستی را مدنظر دارد.وی در ادامه گفت: اگر بخواهیم فرهنگها را تقسیم بندی کنیم یکی از بخشهایی که میتواند این تقسیم بر آن قرار گیرد این حوزه است حال برخی معتقدند هویت انسان با اقتصاد و ابزار تولید ساخته میشود و همانها معتقدند هر نوع نظام معرفتی در چارچوب یک تفسیر کلام از هستی نظام خود را بیان میکند بهرحال هیچ جامعه و فرنگی بدون فلسفه نمیتواند باشد رفتارهایی که انسانها انجام میدهند براساس فلسفهای است که برای حیات خود دارند این رفتارها وقتی آموزش داده میشود فلسفه فرا گرفته میشود.پارسانیا اظهار داشت: ممکن است یک فلسفه ماتریالیستی باشد با اصحاب خاصی پیوند و یک فلسفه دینی باشد با انبیا پیوند بخورد یا یک فلسفه با کانت و نوکانتیها گره بخورد و بدین ترتیب در کانون هر فرهنگی فیلسوفان آنجا قرار گرفته و نشستهاند. پس هیچ فرهنگ و جامعهای بدون فلسفه خاص خود نیست آنچه در دنیای مدرن رخ داد ابتدا یک فرهنگ دنیوی بود و سپس یک فلسفه دنیوی بود. اما آنچه در جهان اسلام ایجاد شد ابتدا معرفت و حکمت گروه اهل ایمان بود که در سطح فرهنگ هم وارد شد.وی توضیح داد: فیلسوفان زبان زندگی مردم هستند برخی شهوداً فیلسوف هستند که هنوز به بیان نیامدهاند این یک فرهنگ متناسب خود را میطلبد.پارسانیا درباره شکاف بین فرهنگ عمومی و اندیشههای جامعه گفت: فرهنگ یک هویت ثابت ندارد و کاملا سیال است و دائم در معرض تغییرات است لذا همه هم در تداوم و حفظ یک فرهنگ مسئول هستند و لحظه به لحظه فرهنگ در حال بازتولید است با تصمیمها، ایمانها، گرایشها و رفتارهای انسانها حال چه فرهنگ حق و باطل و توحیدی باشد.وی توضیح داد: ما در جهان غرب و جهان اسلام هم برآیندی از این فلسفههای مختلف را میبینیم فلسفههایی که با روش عقلی یا ظنی وارد میشوند. اگر جامعه گرفتار چالش شد این نشان میدهد که یک تحول یا بحرانی در فرهنگ هست.پارسانیا درباره نقش علامه طباطبایی در امتداد بخشی به فلسفه توضیح داد: ما در سطح کلان فرهنگ اجتماعی آسیبهای زیادی داشتیم چون مدیریت علمی ما عملکردش در حذف گفتوگوهای فرهنگی تاریخی خودمان بود که عملا امتداد تاریخی ما را قطع کرد این اتفاق در اواخر دوره قاجار افتاد. علامه طباطبایی در دورانی زیستند که شکل و بُعد اجتماعی آموزش فلسفه تاریخ ما به سرعت در حال افول است و دانشهایی هم که در ارتباط با فلسفه شکل گرفته بودند به جز فقه، سایر دانشها درحال نزول بودند.وی در ادامه افزود: وقتی معماری سابق را با سیستم پادویی یا استادی به یک مرتبه حذف میکنیم بدون اینکه گفتوگویی ایجاد کنیم یا به همین ترتیب طب سابق را طوری حذف میکنیم که حتی غرب هم به این صورت حذف نکرد جامعه دچار مشکل میشود. علامه در این شرایط نه با یک بعد اجتماعی بلکه با یک فرهنگ و جامعه و مدیریتی روبه رو بود که مجرای ورود فلسفه و علم و دانش به طور دیگری داده میشود با ریشهای که در پیشینه فلسفه اسلامی و حکمت و عرفان دارد.پارسانیا اظهار داشت: یک زمان ما علامه را در کانون یک نظام علمی با کرسی معرفی میکنیم که شاگردان و رسمیتی دارد، وی به عنوان یک شخص هفتهای یک بار از قم به تهران میرود و خارج از نظام رسمی علم کلی شاگرد دارد که همه با او گفتوگو میکنند البته از آن سوی آب هم کسی توجهی به او میکند و بخشی از نظام علمی هم که کُربن باشد آنها هم میآیند با او صحبت میکنند.وی اظهار داشت: اما یک ویژگی در علامه وجود دارد کار او شخصی است و ویژگیاش این است که تیپ بندی راجع به این مدل دارد. علامه طباطبایی جریان اول که درخود فرورفته را کنار گذاشته و کاملا با شرایط جامعه فعال وارد میشود اما این فعالیت نهادی و مربوط به نظام علمی نیست فعالیت شخصی ذوب شده در معرفت است.انتهای پیام/