ناصر نادری پیرامون کتاب‌های منتشر شده داستانی کودک در سال ۱۳۹۳ نوشت: متأسفانه حتی کشورهای مسلمان فارسی‌زبانِ همسایه نیز نویسندگان کودک ایران را نمی‌شناسند!

به گزارش خبرگزاری فارس، ناصر نادری پیرامون آثار کودک در سال گذشته نوشت:

1: با بررسی کلی عناوین کتاب‌های منتشر شده داستانی کودک در سال ۱۳۹۳، مشخص می‌شود که حضور «ترجمه» پررنگ است و چه بسا ترجمه بر تألیف غلبه دارد.

این پدیده احتمالاً چند دلیل دارد:

به‌دلیل عدم رعایت «کپی‌رایت» در ایران و کم‌هزینه شدن تألیف و تصویرسازی، این روند برای ناشران سودمند و اقتصادی است. در عین حال، فرایند آماده‌سازی و تولید فنی ـ هنری آثار را تسریع می‌بخشد.
سوژه‌ها و ارزش ادبی آثار ترجمه شده به نحوی است که برای مخاطبان کودک، جذاب‌تر و شیرین‌تر می‌نمایند و این موضوع در میزان فروش آثار مزبور مؤثر است.
برای ناشران از نگاه برخی منتقدان و به‌ویژه محافل روشن‌فکری، اعتبار بیشتری را رقم می‌زند.
آثار تألیفی دارای موضوعات تکراری و بافتار زبانی و ادبی ضعیف یا متوسط‌اند و کششی در بازار نشر ندارند.

به هر دلیلی، این پدیده قابل تأمل است و اگر به خاموشی چراغ خلاقیت ادبی بین نویسندگان ایرانی بینجامد، مصیبت‌زاست.
برخی آثار ترجمه‌ای، توسط مترجمان گمنام و مبتدی ترجمه شده‌اند و با ویرایش زبانی یک ویراستار مجرب، به سطح کیفی متوسط رسیده‌اند. ناگفته نماند، بین آثار ترجمه‌ای، انگشت‌شماری از آثار به ‌لحاظ متن و فرم ارزشمندند و چه بسا در ارائه الگوهای نو در تولید خلاقانه متون ادبی کودک و اصول حرفه‌ای کتاب‌سازی، ایده‌ساز و جریان‌ساز باشند.

2: تولید برخی آثار داستانی کودک با متن و فرم خلاق و جذاب امیدوارکننده است. به‌ویژه این شگردها در حوزه فرم (شکل) و حوزه تصویرسازی و گرافیک آثار مشهورند. از حیث عناصر متنی، حضور عنصر خیال و فانتزی در برخی آثار نویسندگان کودک، جای خوش‌بختی است. اما اگر فانتزی و جذابیت‌های خیالی و زبانی و شگردهای خلاق داستانی در سطح بمانند و محتوا و بن‌مایه (جنبه‌های معرفتی داستان) وجود نداشته باشد و فقط لذت خیال‌ورزی را خلق کند، محل پرسش نیست؟ این پرسش به‌معنای انکار عنصر خیال و فانتزی نیست، ولی به باور من، وجود معرفت و مضمون در حدّ زبان و ذهن و خیال کودک و با رعایت همه جذابیت‌های متنی، زبانی، خیالی و تصویری ضروری است. همان‌گونه که تولید آثار کودک بدون جذابیت مطلوب نیست، تولید آثار جذاب و بدون محتوا و درون‌مایه پسندیده نیز خواستنی و متعالی نخواهد بود. البته در اینجا منظور از کودک، کودکان گروه سنی ب و ج است که برای درک مضامین و معانی، لایه‌های شناختی عمیق‌تری دارند.

3: پیش‌تر گفتم، در بین مؤلفه‌های تولید آثار داستانی کودک، تصویرسازی و گرافیک به سطح کیفی نسبتاً قابل قبولی رسید و در برخی آثار، قابل رقابت با آثار جهانی است. البته اگر کیفیت چاپ، صحافی و بسته‌بندی این مجموعه‌ها بالاتر بود، به‌لحاظ سنجه‌های زیبایی‌شناختی و درک بصری به سطح کیفی بهتری دست می‌یافت.
خوش‌بختانه در این حوزه و عمدتاً به‌دلیل نشاط و تحرک شخصی تصویرسازان جوان و خلاق، و روزآمد به‌لحاظ درک قابلیت‌های فناوری، امکان حضور آثار آنان در نمایشگاه‌های جهانی تصویرگری فراهم شده است و حقیقاً در این بخش، مانند بسیاری از پدیده‌های فرهنگی، مدیران فرهنگی و نهادهای دولتی عقب‌تر هستند.
تصور کنید اگر مدیران تأثیرگذار فرهنگی به این نگرش و قدرت مدیریت و سازمان‌دهی می‌رسیدند و زمینه پویایی بیشتر و تقویت ارتباطات جهانی آثار کودک از حیث تولید متن یا تولید تصویرسازی در جهان امروز فراهم می‌شد، چه آثار مطلوب فرهنگی و اجتماعی به همراه داشت.
متأسفانه حتی کشورهای مسلمان فارسی‌زبانِ همسایه نیز نویسندگان کودک ایران را نمی‌شناسند! چرا امکان مراوده و ارتباط روشمند و هوشمند بین محافل ادبی و فرهنگی نویسندگان ایران ایجاد نمی‌شود؟ اگر این قابلیت‌های ادبی، هنری و فرهنگی ایران را در حوزه ادبیات داستانی با تصویرسازی آثار کودک بشناسد، چه اتفاقی خواهد یافت؟ آیا این موضوع به تقویت اعتبار ملی و فرهنگی ایران منجر نمی‌شود؟ آیا نویسندگان و تصویرسازان ایران به خودباوری بیشتری دست نمی‌یابند؟ آثار بازار نشر کتاب کودک رونق بیشتری نمی‌یابد؟ زمینه انتقال فرهنگ، اندیشه و احساس ناب ایرانی ـ اسلامی به سایر ملل پدید نمی‌آید؟ آیا…

4: ادبیات در شکل طبیعی باید آینه و محل انعکاس شرایط اجتماعی و فرهنگی و واقعیت‌های مردم‌شناسانه و لایه‌های پنهانی ذهن و زبانِ مردمان زمانه خود باشد. امروز در آثار داستانی کودک، سوژه‌ها بیشتر از اینکه وام‌دار شرایط کودکان امروز باشند، ناشی از تجربه‌های زیسته کودکانِ دیروزند.
منطقی نیست که فاصله سنی نویسندگان با کودکان، آنان را از آرزوها، ایده‌ها، شادی‌ها، غم‌ها و دل‌مشغولی‌های کودکان دور کند. این نکته در یک نگاه کلی به آثار کودک احساس می‌شود.
واقعیت تلخ‌تر این است که برخی از نویسندگان کودک، از رخدادها و حوادث تاریخ معاصر ایران نیز فاصله گرفته‌اند. این پدیده به واکاوی جامع و عمیق نیازمند است. آیا ریشه در شرایط سیاسی و فرهنگی و اجتماعی دارد؟ آیا دلایل اقتصادی و روانی (حالت بی‌انگیزگی) دارد؟ آیا اقتضای تاریخی و شرایط طبیعی تحولات زمانه است؟…
اگر تا چند دهه قبل، برخی معتقد بودند: نویسندگان ادبیات کودک به تولید متون داستانی منطبق با باورهای سیاسی و اجتماعی به شکل افراطی می‌پردازند و از خلاقیت و جذابیت می‌کاهند، امروز حالتی از تفریط در بن‌مایه‌های فکری آثار مشهود است. هر دو حالت (افراط و تفریط) پذیرفتنی نیست.
به هر حال، این نکته به نگرش و کاوش علمیِ جامعه‌شناسانه و روان‌شناسانه جدی‌تر نیازمند است.

انتهای پیام/http://fna.ir/2PA781