به گزارش‌‌‌‌‌ندای گیلان به نقل از خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، علیاصغر مصلح استاد فلسفه دانشگاه علامه طبابطایی در ادامه نشست روز جهانی فلسفه با عنوان بیمها و امید ها در دانشگاه علامه طباطبایی طی سخنانی عنوان کرد: نکتهای که امروز با آن روبرو هستیم که منشا چالش و خشونتهای زیادی شده بیمها و […]

به گزارش‌‌‌‌‌ندای گیلان به نقل از خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، علیاصغر مصلح استاد فلسفه دانشگاه علامه طبابطایی در ادامه نشست روز جهانی فلسفه با عنوان بیمها و امید ها در دانشگاه علامه طباطبایی طی سخنانی عنوان کرد: نکتهای که امروز با آن روبرو هستیم که منشا چالش و خشونتهای زیادی شده بیمها و امیدهای اقوام مختلف است.وی در ادامه افزود: بیمها و امیدهای یک قوم انتزاعی و ذهنی نیستند بلکه در ضمن زندگی یک قوم شکل گرفتند و صورت جمعی پیدا کردند و پایدار شدند و کنش آن قوم را جهت میدهند. برای نزدیک شدن به بیمها و امیدهای یک قوم باید به آثاری که آن بیمها و امیدها را جلوه گر میسازد پرداخت و آنها را شناخت.مصلح با بیان اینکه کتیبهای که در تخت جمشید منصوب به داریوش است گویای عمیق ترین بیمها و امیدهای ایرانیان در طول تاریخ است، اظهار داشت: در این کتیبه چنین آمده است که اهورا مزدا ما را از سپاه دشمن، خشکسالی و دروغ بپاید. به نظر میرسد که ما ایرانیان در طول تاریخ متعلق بیم و امیدمان، این سه مورد بوده است. همیشه از دشمنان، خشکسالی و دروغ ترسیدهایم. شاید بتوان تاریخ ایران را از این سه منشا و خاستگاه بیم و امید بررسی کرد.مصلح در ادامه افزود: به نحوی دو منشا اول به اقلیم ایران بر میگردد. ایران به دلیل قرار گرفتن در این منطقه ویژه همیشه در تهدید دشمن بوده است. مسئله دوم، اقلیم ایران است که در یک منطقه کویری و خشک است و همیشه مهمترین معضل ایرانیان، آب بوده است. مهمترین بیم ایرانیان، بیم خشکسالی بوده است.مسئله سوم دروغ است. ایرانیان شاید به دلیل اینکه آئین شان آئین راستی و درستی بوده و میخواستهاند اهل نیکی و راستی باشند، همیشه از دروغ ترسیده اند.وی افزود: هگل در درسگفتارهایش درباره دین وقتی سیر پیدایش ادیان را می گوید چیزی به ایرانیان نسبت میدهد. میگوید که توجه به تعارض و دوگانگی و به ویژه توجه به دین زرتشت و تاریکی و روشنایی کشف ایرانیان است.این استاد دانشگاه در ادامه گفت: نیچه میگوید علت اینکه نام زرتشت را برآنچه که خود گفتهام نهادهام این بوده که زرتشت کاشف شر بوده است. به نظر می رسد که ما ایرانیان شر را وارد فرهنگ غرب و رومیان کردیم. در تاریخ تفکر این تقابل کار ما ایرانیان است که بر روی آن کم کار شده است و نیاز به کار پژوهشی بیشتری دارد. به نظر می رسد که فهم ما از دشمن و راستی … یک ویژگی به ایرانیان داده است که ما ایرانیان تقابل اندیش باشیم.مصلح تصریح کرد: اما در مرحله سوم اگر ما بخواهیم همچنان به تقابل خیر و شر بیاندیشیم و خودمان را خیر و دیگران را شر بدانیم شاید این جوابگو نباشد. عالم ما عالم واژگونی ارزش هاست. لذا به نظر میرسد ما ایرانیان به لحاظ خرد جمعی آن خاستگاههای بیم و امیدمان که منشا اندیشه و کنش و رفتار شده است دچار خلا و آشفتگی هستیم. امید آنکه پیدایش خرد جمعی برای ما صورت گیرد.همچنین محمدرضا بهشتی استاد فلسفه دانشگاه تهران همچنین یادآور شد: فلسفه نه به عنوان یک رشته که جماعتی به آن اشتغال دارند، فلسفهای که نسبت آن با سرزمین و زمانهای که در آن بسر میبریم نامعلوم است و اگر مسئله و پرسشی داشته باشد نه برآمده از زندگی است و نه به زندگی باز می گردد و به آن گره می خورد.وی همچنین گفت: میتوان پرسید که چرا مواجهه با آنچه که ناشناخته است ما را به سمت پرسش میبرد آن هم پرسش فلسفی. فرصت دیگری میخواهد تا میان پرسش فلسفی و پرسشهای دیگر بتوانیم تفاوتی قائل شویم. ما را با طلب چرایی و چگونگی برمیانگیزد. بتوانیم آن را از این بیگانگی و قرابتی که الان دارد خارج کنیم و تاپاسخ بلکه پاسخهای نو به نو بتوانیم آن را از آن خود کنیم و خودی کنیم.بهشتی گفت: البته فلسفه خودِ این تلاش برای از آن خود ساختن است. و مادامی که این تلاش است فلسفه است. واژه آرخه در اصل به معنای مبدا و مبنا است. اما علاوه برآن به معنای اصل حاکم برچیز هم هست. و آن چیزی که باعث می شود که هرچیزی آنی باشد که هست.بنابراین اگر سرآغاز فلسفه حیرت است و آنچه که باعث میشود که فلسفه همچنان زنده بماند و نوبه نو بتواند وجود خودش را آشکار بکند، همین حیرت است فلسفه ای که مجال نمی دهد که ما پاسخی که یافته ایم را پاسخ نهایی تلقی کنیم. مانند یک دارایی این در دست داشته باشیم و در اختیار دیگران قرار بدهیم.بهشتی در ادامه افزود: بیم این را داریم که پیش فرضهایی که داریم به حقیقت زور گفته باشند یا حقیقت را مسخ کرده باشند و به جای پرده برداشتن از حقایق به حجاب اندر حجاب در افتاده باشیم. امید به اینکه در کوشش صادقانهای خودمان را بتوانیم به حقایق نزدیک کرده باشیم.وی با اشاره به اینکه فلسفه به عنوان تلاشی میان بیم و امید، فلسفه در واقع خود این کوشش جستجوگرایانه حقیقت است، توضیح داد: مادام که اندیشه اندیشه بشری است همین خواهد بود. کسانی که از موضع فلسفه سخن میگویند اینها جستجوگرانه و محتاطانه میگویند و هر سخن که میگویند لوازم آن را در نظر دارند و پیامدهایش را هم در نظر دارند تا انجایی که افق دید مجال می دهد. چرا که می دانند که همه چیز را نمیدانند، از روی تحکم نباید سخن بگویند.بهشتی در پایان گفت: فلسفهای که با یک آرامش کاذب داشتن در اختیار داشتن حقایق آنگونه که هستند در چنین وضعی هست و در چنین حالی خودش را میبیند و بر این گمان است که خودش را از این بیمها و امیدها رها ساخته است. این فلسفه هر چه هست فلسفه نیست.این تلاش و کوشش و این کشش و دشواری که در مسیر فلسفه برای نزدیک شدن به حقیقت طی می کنیم خودِ این تلاش، فلسفه است. و در زمانه ما که با پرسش های متعدد و فراوانی مواجه هستیم آنچه که بیش از هرچیزی ارزشمند است به گمانم خودِ این تلاش است.شهین اعوانی عضو هیئت علمی موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران با طرح این سئوال که از چه چیزی میترسم و به چه چیز امید دارم، سخن خود را آغاز کرد و گفت: این مطلبی که کانت مطرح میکند. طرح سوال های اساسی آن در غالب چه میتوانم بدانم، چه باید بکنم و به چه چیز می توانم امیدوار باشم. من با توجه به بُعد اخلاقی کانت، مسئله را با وضع روزگار خودمان پیوند می دهم.وی در ادامه افزود: ما در دورهای زندگی میکنیم که عدالت بیش از هر چیز اهمیت دارد و از فقدان آن رنج میبریم. در روزگار ما برای فرد اهمیتی ندارد که در جایی از جهان هزاران نفر زندانی شوند، شکنجه شوند یا کشته شوند، این احوال روزگار ما است. آیا با این همه کشته شدگان که هر روزه شاهد آن هستیم چرا بازخورد ما در سطح جهان یکسان نیست.اعوانی اظهار داشت: انسان در اینجا ساکت می ماند شاید آرزو میکرد که اینگونه خبرها کاش به گوشش نمیخورد. نمیگوید کاش در جهان اتفاق نمی افتاد و لحظه ای آرامش ذهنی اش را مختل نمی کرد.وی یادآور شد: مسلمان در قالب داعش و اسلام افراطی، دیگر مسلمانان را که به مسلمانی قبول ندارد و با تصلب دینی و نیت محوری حتی به قصد قربت الی الله مسلمانان دیگر را سر می برند. این امروز برای ما به خبرهایی تبدیل شده که دائما در رسانه های جمعی میشنویم. از دست رفتن جان انسان ها به عددهایی تبدیل شده است که شمارشان همانهایی است که دائم کم و زیاد می شود بی آنکه بخواهیم به اصل موضوع بیاندیشیم.اعوانی تصریح کرد: به یاد میآوریم که کانت در پاسخ به پرسش روشنگری چیست، می گوید روشنگری آن است که روشنگری و استقلال خودمان را بشناسیم و تصدیق کنیم شناختی که بهع داشتن شجاعت اندیشیدن برای خویش منوط است و چنین چیزی تنها مستلزم عملی ارادی است.وی در ادامه گفت: ما در جهان کنونی بسیاری چیزها را از بشر گرفتهایم و آنها را نقد می کنیم بدون آنکه چیزی جایگزین آن کنیم اما سئوال این است که چه چیزی می توانیم جایگزین آن کنیم. چه چیزی را می توانیم برای همچنین خلایی جایگزین کنیم که مورد توافق جوامع جهانی باشد؟این استاد فلسفه گفت: در غرب برای رهایی معقول از این نقیصه قانون طوری اجرا می شود که مشخص نیست در جوامع غربی اخلاق بیرونی یا درونی است. چرا که آنجا قانون محور است. آیا این حاکمیت قانون است که سبب اجرای فعل اخلاقی می شود؟ یا اراده خود شهروندان؟ اما در جوامعی مانند جوامع ما که قوانین هم به خوبی اجرای نمی شوند تنها نجات دهنده اخلاق، دین تلقی می شود.اعوانی در پایان یادآور شد: در چنین وضعیتی به چه چیزی می توانیم امیدوار باشیم. گویی حتی خدا هم ما را نجات نخواهد داد. انسانیت طبقه بندی شده و نه انسانیت به ما هو حقو در این صورت بیشترین بیمی است که جهان با آن روبرو است. اخلاق به ما یک ماده، به ما یک غایت خرد ناب می دهد، تا آنجا که به انسان مربوط می شود این به معنای به عهده گرفتن تکلیف اخلاقی و ادایوظیفه انسانی است. به پرسشی چه غایاتی تکلیف اند؟ پاسخ می دهیم: تکالیفی که کمال خود شخص و سعادت دیگران در آن باشد.وی همچنین گفت: یعنی نگاه ما به انسان و انسانیت یکسان باشد درک معنای وجودی سوال من که به چه چیز میتوانم امیدوار باشم برای کسی که آن را می پرسد چندان آسان نیست. ما در زندگی روزانه مان عادت داریم که به طور کلی هرچیزی که به انسانیت و انسان اصیل مربوط باشد نادیده بیانگاریم و یا به ان توجه نکنیم. اما مشخصه انسان اخلاقی عادل همواره این است که نه فریب بدهد و نه عمدا به دیگری آزار برساند.انتهای پیام/