وقتی صومعه سرا در یکی از مستعد ترین جلگه های جهان قرار داشته باشد اما در فضای سبز شهری آن اختصاصا ” درخت ” به وفور پیدا نشود مانند کودک ده ساله ای به چشم می آید که ” کم مو و کچل ” جلوه می نماید.

به گزارش نداي گيلان: وقتی صومعه سرا در یکی از مستعد ترین جلگه های جهان قرار داشته باشد اما در فضای سبز شهری آن اختصاصا ” درخت ” به وفور پیدا نشود مانند کودک ده ساله ای به چشم می آید که ” کم مو و کچل ” جلوه می نماید. صومعه سرا یکی از بهترین نقاط کره زمین برای رشد آسان و کم هزینه ی انواع گونه های گیاهی است که در مقایسه با شهر کویری همچون شیراز به مانند ” بیابان ” تداعی میگردد و نشانه میدهد کودکی که از آن سخن گفتیم سخت بیمار است و پوست نازنینش در عنفوان رشد و نوجوانی، قدرت نگهداری تارهای مو را ندارد و البته ” طاسی ” در کودکان بسیار زشت و وحشتناک به چشم می آید. طاسی که اگر برابر عرف سن و سال رخ دهد دور از انتظار نیست اما تماشای آن در سیمای خوش سیمای یک نوجوان، با توجه به فراهم بودن بهترین شرایط رشد برای اکثر گونه های گیاهی، قطعا از علایم بیماریهای پوستی در مقوله مدیریت شهری به شمار می رود.

حال تصور فرمائید کودک مستعد صومعه سرا چنانچه تغذیه مناسبی می داشت و انواع بیماریهای پیکر نازنینش مانند بیماری قارچی سر مبارکش درمان می شد، می بایست ذلف های بلند، بلوند و زیبایی داشت که هر بیننده ای با دیدنش – در ورودی شهر – یک دل نه هزار دل عاشقش می گشت و رقص موهایش در مسیر بادهای دلربای توسعه ی پایدار، انرژی می زائید و آوازه ی پایکوبی اش در تکرار رقصهای بی پایان تلاش، همه را به وجد می آورد که این همان جشن زندگی و اثبات زنده بودن زادگاه مادریمان است.

اما بر عکس و در چند روز گذشته شاهد آن شدیم موهای کودک صومعه سرا – که دارای اندک تارهای ” گر گرفته ای ” در اطراف گوش و پس گردنش بود – با ” انبردست ” کنده شده است. کشیدن اندک موهای سر کودکی ، آنهم با انبردست که عمل شنیعی می باشد، به سختی قابل تحمل است و در حقیقت دل هر انسانی را به درد می آورد. کشیدن موهای سر کودک بیماری که توان و قدرت حرف زدن و فریاد کشیدن نیز نداشته و هیچ وکیل اجتماعی برای تظلم خواهی یا دفاع از وی پیش قدم نشد و این چه حسی برای اطرافیانش تولید می کند سوی دیگر داستان است.

یکی از شهروندان دوستدار محیط زیست که از نخبگان علمی شهر به حساب می آیند و حاظر به شهادت در این خصوصند روایت می کنند جلادان درخت در صومعه سرا در یک اقدام نادر که بی شک در همه ی جهان نوبر است با جرثقیل های غول پیکر تا جایی درختان را خم کرده اند که این موجود زنده از ریشه در آید و هیکل بیست تا سی ساله اش جلوی چشم دوست و دشمنش ظرف چند ثانیه نقش بر زمین شود، سپس توسط ” ارباب اره ها ” تکه تکه شده و به سلاخ خانه برده شود.

اما سوال این است؛ این چه کاریست و این چه روشی نوبر در جهان است که برخی درختان بی زبان دقیقا در روز اول مهر یعنی سرآغاز و در آستانه استراحت گونه های گیاهی از ریشه کنده شوند. روزی که متولیان خوش سلیقه برخی شهرهای دیگر، حتی چند روز برگ درختان معابر شهری را نمی روفند تا مردم روی این برگها و ورق های زندگی راه بروند، با شنیدن صدای خش خش زندگی در زیر قدمهایشان لذت ببرند و آهنگ و فلسفه ی پائیز، یعنی ” تفکر ” را با نجوای جانشان همصدا کنند. اما در همین روزهای خجسته، چند اصله درخت ما به بدترین شکل ممکن از جا کنده، سپس بریده می شود و آیا این همان کندن موهای کودک بیمار آنهم با انبردست نیست؟

سوال مهمتر اینکه چرا چنین کودک مستعدی به بیماری کچلی و یا گرگرفتگی در فضای سبز شهری مبتلاست؟ چرا برای درمان آن افراد تواناتری به استخدام در نمی آیند؟ چرا شهری که به سبب استعداد های ذاتی خود روی سقف شیروانی هایش بدون هیچ هزینه ی نگهداشتی، آنهم به شکل ” خود رو ” فضای سبز ایجاد می گردد در بسیاری از نقاط متروکه و مرده به نظر می رسد؟ آیا رواست تعدادی از اندک درختان شهر در ورودی آن اینگونه نابود شوند و شاهد ” افقی شدن ” موجودات نجیب و بی زبانی باشیم که تضمین کننده ی ” عمودی ماندن ” قامت مانند؟

در همین ارتباط در گفتگوی کوتاه تلفنی با فرماندار محترم شهرستان صومعه سرا جناب آقای دکتر اسماعیل زاده این پرسش را جویا شدیم که علت بریدن بعضی از اندک درختان ورودی کویر صومعه سرا چیست؟ فرماندار محترم نیز در کمال صداقت سه مورد از اهم مواردی که دستگاههای ذیربط به ایشان گزارش کرده اند و منتج به اتخاذ چنین تصمیمی شده است را به این شرح اعلام نمودند.

۱- بیماری درختان مورد نظر!!!

۲- عمر بالای ۲۵ سال این درختان!!!

۳- شکایات مردمی!!!

اما اینکه جناب فرماندار خودشان چقدر به چنین دلایلی اعتقاد دارند بماند، ولی برخی اوقات هر انسانی حرفهایی می شنود که نمی داند آن لحظه، شب یا روز است و شاید جناب فرماندار نیز با شنیدن چنین دلایلی حسابی به فکر رفته باشند و قطعا معذورات ایشان را می دانیم چون همواره خط مشی شان، « ملاک » نظرات کارشناسی دستگاههای اداری شهر بوده است و البته نمی توان به آن خرده گرفت.

۱- جایی که بیماری کارکنانش که ” انسان ” هستند و برایشان سلامتی آدمها مهم نیست به بیماری و سلامتی درختان فکر می کنند؟ اکنون شاهد آنیم بسیاری از کارگران شهر بدون رعایت هیچ کدام از ” موازین طب کار ” مشغول به کارهای زیان آوری مانند جمع آوری انواع پسماندها هستند و حتی یک دست لباس مناسب کار به تن ندارند. در این موقع آیا رصد چنین بیماریی – به شرط صحت وجود آن – از درختان قابل قبول است که سالها به حال خود رها شده اند و مهمتر آنکه این چه درمانی است که بیمار را از ریشه در بیاوریم و چرا درختان باقی مانده ی آن قسمت از شهر اکنون به حال خود رها شده اند، در چنگال خزه ها گرفتار مانده اند و به حال خود رها شده اند. خزه هایی که در علم گیاه پزشکی، خود از عوامل نیمه بیماریزا محسوب می شوند.

۲- عمر بالای ۲۵ سال برای کدام گونه از درختان جرم محسوب می شود که باید نابود شوند؟ کدام گیاه پزشک حکم به چنین تجویزی داده است؟

۳- کدام مردم به وجود درختان نازنین آن قسمت غیر مسکونی از شهر اعتراض داشته اند و مستندات آن در کجا نگهداری می شود که از آن با خبر شوند؟؟؟ در همین ارتباط چرا با درختانی که واقعا برای آن ها مشکلاتی را فراهم نموده اند و اتفاقا شاکی های فراوانی نیز دارند برخورد حکیمانه ای نمی شود؟ در همین مورد چرا به شکایات مردم در بخش رفع سد معبر های آزار دهنده ی موجود در شهر ترتیب اثر نمی دهند که داد مردم به آسمان ها رسیده و ترس از برخی مغازه داران متخلف، زندگی مردم را مختل نموده است. اگر شکایات مردم مهم است چرا به موضوع فاضلاب شهری که کاملا روباز به مزارع برنج هدایت می شود رسیدگی نمی شود و چرا زجه آن مغازه دار شهر – در ظلع غربی میدان ولیعصر(عج) که دهها سال است فاضلاب ساختمانش به اگوی شهر وصل نشده شنیده نمی شود و سبب شده مواقعی فضولات انسانی در وسط شهر صومعه سرا به چشم آید !!!

جناب فرماندار در ادامه گفتگوی تلفنی اظهار داشتند؛ گزارش شده گونه ی درختانی که قتل عام شده اند مناسب فضای سبز شهری نبوده است که در همین ارتباط هم باید گفت به فرض صحت و سقم چنین ادعایی از طرف دستگاهها آیا عاقلانه تر این نبود درختان جایگزین در موعد مناسب کاشته می شد و با رشد حداقلی اصله های جدید این درختان قتل عام می شدند؟

به نظر می رسد چنین ساده نگریها به ساختار مهندسی اکوسیستم شهر این مطلب را به شهروندان القاء می کند که شهر به مثابه یک بنگاه اقتصادی دیده می شود که هیچگاه خرج و دخلش به هم نخواهد خورد و حال که قدرت تولید برندی قابل عرضه نداریم بنابراین به نابودی آنچه کمر بسته ایم که از نیاکانمان برایمان به ارث مانده است تا ماموریتمان به پایان برسد و این شهر را به مقصد ناکجا آباد ترک کنیم.

در پایان قطع نمودن اندک درختان ورودی شرقی شهرستان صومعه سرا برای مردم قابل هضم نیست و متولیان امر مصوبه داخلی خود را وحی منزل نداند و چماق حراج و نابودی را این چنین بر پیکر داشته های شهر نکوبند چون آنها فردا می روند و ما میخواهیم در این شهر زندگی کنیم. شاید روا نباشد وقتی قدرت تولید فضای سبز شهری متناسب با پتانسیل و شأن این قسمت جلگه ای از زمین را نداشته ایم پس حق تبر کوبیدن بر اندک دارایی هایی که از قدیم برایمان به ارث مانده را هم نداریم و هیچگاه مصوبه ای که مغایر با مصلحت عمومی مردم باشد وجاهت عمومی نخواهد داشت.

لااقل انتظار می رفت متولیان محترم ضمن احترام به افکار عمومی با نصب پرده ای در محل مذکور، شهروندان را از مراتب علمی و عقلانی چنین موضوعی مطلع می نمودند تا شاید برای آنها قابل قبول واقع شود و حداقل بابت کندی ترافیکی که در برخی مواقع ایجاد شده بود پوزش می خواستند و این عمل شنیع زیست محیطی را مطابق استاندارهای مربوطه انجام می دادند.

البته منکر آن نخواهیم بود که چنین سوء برخوردهای غیر علمی در رفتارهای مدیریت شهری و کاستی های موجود در فضای سبز شهریمان میراثی است که شاید از سوما سرا به صومعه سرا رسیده باشد اما گویی قرار نیست شهری که هیچگونه جاذبه فرهنگی، هنری، تاریخی و طبیعی مناسب در اختیار ندارد، هیچگاه به حق خود که متناسب با استعداد طبیعی و یا در خور آبروی فرزندان نجیبش باشد نزدیک شود.

خدا نگهدار درختان نستوه شهرم که در سخت ترین شرایط، شناسنامه قدمتم را تکمیل می نمودی اما تشخیص آن شد ” پیر و بیمار و مزاحمی ” بنابراین لازم بود ابتدا از ریشه کنده شوی، قامتت بر زمین گرم نقش ببند، سپس تکه تکه و برای همیشه از یاد ها محو گردی.

خدا نگهدار درختان بی زبان و بی دفاع شهر نجیبم صومعه سرا و حلالم کن که قبل نابودی ات هیچ تلاشی برای ماندنت نکردم و اکنون بر مزارت نوحه ی غفلت می خوانم.