به گزارش‌‌‌‌‌ندای گیلان به نقل از خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، نشست نقد و بررسی کتاب هابرماس و روشنفکران ایرانی به قلم علی پایا و محمدامین قانعی راد با حضور وی، مالک شجاعی جشوقانی، محمد زارع شیرین کندی و معصومه بهرام در انجمن جامعه شناسی ایران برگزار شد.شجاعی جشوقانی در ابتدای این نشست درباره […]

به گزارش‌‌‌‌‌ندای گیلان به نقل از خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، نشست نقد و بررسی کتاب هابرماس و روشنفکران ایرانی به قلم علی پایا و محمدامین قانعی راد با حضور وی، مالک شجاعی جشوقانی، محمد زارع شیرین کندی و معصومه بهرام در انجمن جامعه شناسی ایران برگزار شد.شجاعی جشوقانی در ابتدای این نشست درباره کتاب هابرماس و روشنفکران ایرانی عنوان کرد: آثار هابرماس از دهه هفتاد تاکنون در ایران زیاد ترجمه شده است. در دهه هشتاد هم چهار کتاب و بیش از 110 مقاله علمی ـ پژوهشی درباره هابرماس منتشر شد.سپس محمدامین قانعیراد با اشاره به طرح مشترکی که از سالها پیش با علی پایا برای معرفی اندیشوران جهانی و روشنفکران ایرانی شروع کرده بودند، گفت: هدف این بود که مشخص کنیم روشنفکران ایرانی نحوه برخوردشان با اندیشوران جهانی و نظریه پردازان بزرگ دنیا چگونه است؟ چطور این اندیشهها را شناخته و تفسیر میکنند و در نهایت داستان از چه قرار بوده است؟وی با اشاره به اینکه تلاش کردیم اندیشههای مدرن را در ایران معاصر مورد بررسی قرار دهیم، توضیح داد: این بحث را از دو منظر کار کردیم؛ نخست از منظر دکتر پایا در فلسفه و دوم دیدگاه جامعه شناسانه معرفت که بنده پیشنهاد دادم.قانعیراد با تأکید بر اینکه یک دیدگاه میگوید اندیشههای غربی وارداتی است و ما نیاز به اندیشههای بومی داریم، گفت: زمانی هم که تفکرات هابرماس و دیگران در ایران عرضه شد، عدهای آن را مثل یک کالای غربی تلقی کردند. من تلاش کردم مشخص کنم که آیا واقعا اینطور است؟ این اندیشهها مثل یک کالا وارد کشور شده، نهادینه و فرایندهای خاصی را طی میکند؟ بنابراین چطور میتوان یک مجموعه قواعدی بیرون کشید که نشان دهد یک اندیشه هر چند هم بیگانه باشد چه شرایطی دارد و چطور اخذ میشود؟ اینکه یک مرتبه یک متفکری احساس میکند هایدگری یا هابرماسی یا فوکویی است؟ برای پاسخ به این پرسشها با حسین بشیریه (پژوهشگر علوم سیاسی ساکن آمریکا) هم درباره اندیشههای هابرماس مصاحبه داشتیم.وی در ادامه افزود: بر اساس بررسی ما، سه حلقه در ایران به اندیشه هابرماس پرداختهاند؛ نخست حلقه مرکز تحقیقات استراتژیک افرادی مثل سعید حجاریان، بهزاد نبوی، مصطفی تاجزاده، محسن امینزاده، محسن سازگارا، عباس عبدی و … سرکردگان این اندیشه بودند که به رشد آثار، اندیشهها و مفاهیم هابرماسی در فضای ایران کمک کردند.قانعی راد حلقه دوم را حلقه ارغنون و افرادی مثل یوسف اباذری و حسین پاینده و حلقه سوم اندیشمندان ایرانی مقیم خارجی مثل شاهرخ حقیقی و بشیریه برشمرد و گفت: با اینها ما مصاحبه داشتیم هر کدام بنا به انگیزهای به سمت هابرماس کشیده شده بودند. منتها نکته عجیب این بود که حلقه مرکز تحقیقات استراتژیک به وساطت دکتر بشیریه به دانشگاه متصل میشدند، برخی از اینها دانشجویان علوم سیاسی بودند به طریقی نخستین مهاجرت از مهندسی به علوم انسانی را داشتند.وی با تأکید بر اینکه با شانزده نفر برای این اثر مصاحبه کردند، گفت: مصاحبهها سالهای 84 و 85 زمانی که هابرماس به ایران آمده و رفته بود، انجام شد. در آن دوره دیگر هابرماس کهنه شده و افراد به سمت میشل فوکو، ژاک دریدا یا ژان بودریار رفته بودند. مثلا خود حسین بشیریه هم هابرماس را پشت سرگذاشته و فوکویی شده بود و معتقد بود که عدهای از اینها قدرتطلب سیاسی و فرصتطلب هستند که از این اندیشهها استفاده میکنند.سپس محمد زارع، استاد فلسفه معاصر و عضو هیئت علمی دانشنامه جهان اسلام با ابراز موافقت نظر حسین بشیریه درباره هابرماس گفت: به نظر من بیشتر فیلسوفان و متفکران از جمله معاصرانی که به ایران آمدند، همان استفادههای فرصتطلبانه و ایدئولوژیک را داشتند.وی در ادامه افزود: در کتاب هابرماس و روشنفکران ایرانی دکتر قانعی راد درباره نسبت روشنفکران ما با هابرماس مباحثی گفته شده که بسیار تأمل برانگیز است از جمله نکات مهم این است که هابرماس روشنفکران ایرانی را فاقد پشتوانه تئوریک و ایدهای میداند این مطلب در صفحه 220 کتاب آمده است. نکته دوم آنچه گفته شده بین هابرماس و روشنفکران ایرانی رابطه سوژه و اُبژه حاکم است یعنی هابرماس از بالا به متفکران ایرانی نگاه میکند.زارع با تأکید بر اینکه هابرماس و روشنفکران ایرانی در جایگاه مساوی و برابر قرار نداشتند، گفت: لذا میتوان نتیجه گرفت که اساس گفتوگوی جدی و راستین بین او و روشنفکران ایرانی شکل نگرفته حتی زمانی هم که به ایران آمده حال چرا اینطور بوده است؟ چرا روشنفکران ما نمیتوانستند با اروپاییها گفتوگو کنند گفتوگو باید به مسئله مدرنیته برگردد درحالیکه خود مدرنیته در داخل یک وضع داشته و در خارج یک وضع دیگر داشته است.این استاد فلسفه اظهار داشت: در مسئله نو روشنفکری، مسئله این است که هابرماس به عنوان یک فیلسوف و روشنفکر اروپایی در ادامه سنت فلسفی خویش و در درون این فلسفه میزیسته و پرسشهای روشنفکرانه ارائه میکرده است یعنی جنبه روشنفکری او بر جنبه فلسفی او برتر بوده است اما روشنفکر ایرانی با گسست های پی در پی از سنت فکری خود بیرون آمده و راه حلهای تکراری ارائه کرده است.زارع با تأکید بر اینکه روشنفکر ما گاهی نظریاتی میدهد که هشتاد سال پیش منورالفکرها عرضه میکردند، گفت: در حالی که هابرماس در مسیر طبیعی خود طی میکند اما روشنفکری ما در 150 سال اخیر مسیر طبیعی نداشته است هابرماس از پشتوانه غنی برخوردار است. روشنفکر ما خالی از پشتوانه، بی مبنا و پا در هواست. هابرماس به عنوان وارث اندیشه روشنگری به این میاندیشد که چرا روشنگری به علم و تکنیک در قرن بیستم و در نهایت فجایع نازیسم و فاشیسم رسید اما روشنفکر ما با مفاهیم روشنگری و پساروشنگری آشنایی سطحی دارد یا اصلا آنها را نمیشناسد!وی در ادامه گفت: هابرماس در باب سیاست نظریه پردازی میکند اما خود را تسلیم سیاست نمیکند، روشنفکر ما سیاستزده است بهترین استعدادهای روشنفکری ما در این مسیر پایمال شدهاند و قربانی سیاستاند درحالیکه هابرماس با صبر و تأمل یک عمر در باب مسائل و معضلات فرهنگی و سیاسی جامعه اندیشید اما روشنفکر ما همواره عجله و شتاب داشت و هیچ وقت هیچگاه وقت نداشت، وقت اندیشیدن و تفکر کردن!زارع همچنین گفت: بنده مکرر در پیشگفتار کتاب دیدم که آمده هابرماس از پوپر تأثیر گرفته اما مشخص نیست که چه تأثیری گرفته است در این گفتوگوها هم اصلا مطرح نشده درحالیکه این تأثیر بر کل محتوا سایه انداخته است و این بخاطر تأثیر دکتر پایا هم شاید بوده باشد.سپس معصومه بهرام نویسنده آثاری درباره هابرماس عنوان کرد: لازم است بگویم کتابی که بعد از 10 سال وقفه منتشر شده، فی نفسه از این جهت که ما را با اندیشمندان مواجه کرده خوب است، بنابراین نقد کتاب شاید خیلی مهم نباشد اما همین که چنین کتابی انتشار یافته که تفکرات هابرماس را به نحو درست در جامعه بیاندازد، فی نفسه ارزش دارد.وی با بیان اینکه دوازده روز قبل با این کتاب آشنا شده و امیدوار است که انتشار این آثار در جامعه ایران ادامه یابد، توضیح داد: در کل این کتاب به دفعات درباره جامعه مدنی بحث شده و این را از دیدگاه هابرماس مطرح کرده اند به نظر من اینجا یک اشتباهی رخ داده بین جامعه مدنی و حوزه عمومی چرا که هابرماس بر حوزه عمومی تکیه زیاد داشت.بهرام در ادامه گفت: در تفکر هابرماس سه حوزه دولت، حوزه عمومی و جامعه مدنی مطرح بود هابرماس یک تفکیک و تمایزی بین این سه حوزه قائل شد در واقع حوزه عمومی ساختاری از ارتابطات میانجی گرانه بین دولت و جامعه مدنی است و بین اینها وساطت میکند البته نمیتوان این حوزه را یک سازمان و نهاد دانست بلکه شبکهای برای تبادل اطلاعات و دیدگاههای مختلف است که در آن زندگی سیاسی و اجتماعی توسط خرد جمعی رقم میخورد.وی با اشاره به اینکه یکی از مهمترین تحولات هابرماس در سیر تفکر خود اینکه در دیدگاههای قبلیاش یک جدایی بین سه حوزه ارزشی ـ فرهنگی (علم ـ اخلاق یا دین و هنر) ایجاد کرد این را از وبر تأثیر پذیرفت و وبر هم از کانت، توضیح داد: اما این سه حوزه در درون فرهنگهای سنتی بودند هابرماس برای بررسی تکامل اجتماعی به سه مرحله اسطورهای، دینی ـ متافیزیکی و مرحله مدرن توجه نشان داد که مرحله مدرن را بر آن دو مرحله دیگر ترجیح داد.وی همچنین اظهار داشت: به اعتقاد من هابرماس از 28 سال پیش یعنی سال 1988 تفکرش را درباره دین تغییر داد قبل از آن هر چه کتاب مینوشت در نقد دین بود و دین را اسطوره میدانست و جنبه عقلانی به آن نمیداد به واسطه هم اینها دین را کنار میگذاشت و مثل مدرنیته دین هم در ذهن او منزوی بود اما از آن سال هابرماس یک مقاله مینویسد موضعش را تغییر میدهد و اعتراف میکند که تفکر قبلیاش درباره دین عجولانه است از همینجا است که او به نقش دین در کتب مختلف و سخنرانیهایش اذعان میکند البته به اعتقاد من این تحول دیالکتیکی در هابرماس قطعا و به ذات به مبانی فکری و قلبی او برمیگردد.زارع اظهار داشت: همین موضع گیری او باعث شد که اخیرا برخی متخصصان، دینداران و الهیون او را به عنوان فیلسوفی که نگرش نسبتا اثباتی به دین دارد، بپذیرفتند در واقع هابرماس با سابقه مارکسیستی نظراتش درباره دین را تغییر و دین را نه تنها در عرصه سیاسی بلکه به عنوان یک واقعیت در حوزه سیاسی مشارکت داد و معتقد بود این میتواند یک سنت شکنی و برخورد جهانی از جانب او باشد.در ادامه مالک شجاعی جشوقانی درباره مواجهه ایرانیان با فلسفه و اندیشه غرب گفت: این مواجهه سال 1310 ش اولین بار به صورت جدی در ایران صورت گرفت نشانه آن هم سیر حکمت در اروپا محمدعلی فروغی است.وی در ادامه افزود: به نظر من کتاب هابرماس و روشنفکران ایرانی ذیل رویکرد ترجمه فرهنگی به غرب قابل طبقه بندی است.شجاعی با تقسیم بندی فیلسوفان به سه دسته فیلسوفان بیم، امید و بیم و امید توضیح داد: سرآمد فیلسوفان دین هایدگر، فیلسوفان امید ریچارد دروتی و فیلسوفان بیم و امید هابرماس نمایندگی میکند اتفاقا مناسب ترین فیلسوف هم برای تحلیل مسائل معاصر ایران میتواند هابرماس باشد.انتهای پیام/ک