پسرم در یکی از لانه های فساد با زن معتادی آشنا شد و او را به طبقه بالای منزلم آورد تا با یکدیگر زندگی کنند

به گزارش سرویس حوادث ندای گیلان زن میان سالی می گوید:اگرچه پسرم به خلافکار حرفه ای تبدیل شده است و دیگر نمی توانم برای نجات او از منجلاب فساد و اعتیاد کاری انجام بدهم اما زن معتادی که خود را به پسرم تحمیل کرده است نیزدست کمی از او ندارد چرا که هم اکنون مدارکی پیدا کرده ام که نشان می دهد آن زن چه افکار شوم و پلیدی در سر دارد…

 زن 55 ساله در حالی که عنوان می کرد دیگر نمی توانم با دیدن این همه گناه و خلاف ساکت بنشینم و برای یافتن راه حلی دست به دامان قانون  شده ام به کارشناس اجتماعی کلانتری  گفت: 15 سال قبل وقتی همسرم به دلیل ابتلا به بیماری خاص جان خود را از دست داد من با 3 کودکم تنها ماندم.
از آن روز به بعد تصمیم گرفتم هر طور شده فرزندانم را به سر و سامان برسانم به همین خاطر حاشیه شهر را برای سکونت انتخاب کردم تا ساختمان 2 طبقه ای روی زمینی که در منطقه اسماعیل آباد داشتیم بنا کنم.
به این منظور کمر همتم را بستم و با کمک فرزند بزرگم که جوشکار بود، ساخت خانه را با پول کارگری شروع کردیم. اما هنوز اسکلت های ساختمان کامل نشده بود که پسرم هنگام جوشکاری از بالای تیرآهن سقوط  کرد و در دم جان سپرد اگرچه داغ از دست دادن پسرم خیلی سخت بود با این وجود تلاش کردم تا برای رهایی از مستاجری یک طبقه آن ساختمان را تکمیل کنم و طبقه دوم را نیز اجاره بدهم اما از سوی دیگر آن قدر مشغول کار شدم که از پسر دیگرم غفلت کردم و او بر اثر رفت و آمد با افراد معتاد  به سوی مصرف مواد افیونی کشیده شد و من زمانی به خود آمدم که دیگر فرزندم در حال غرق شدن در گرداب مواد مخدر بود.
چند بار او را به مراکز ترک اعتیاد معرفی کردم اما مدتی بعد دوباره نه تنها مصرف مواد را شروع کرد بلکه به کارهای خلاف دیگر هم کشیده شد. با این وجود باز هم ناامید نشدم و برای نجاتش تلاش می کردم تا این که روزی پسرم در یکی از لانه های فساد با زن معتادی آشنا شد و او را به طبقه بالای منزلم آورد تا با یکدیگر زندگی کنند.
آن زن هم به خاطر این که جا و مکانی نداشت و چندین سال قبل از همسرش جدا شده بود در برابر مخالفت های من مقاومت می کرد. او حتی پول اعتیاد پسرم را نیز می پرداخت و با یکدیگر مواد مصرف می کردند از آن روز به بعد پسرم به خاطر آن زن با من درگیر می شود و درخواست لوازم زندگی می کند که اگر این لوازم را به او ندهم وسایل خانه ام را می شکند من که چاره ای نداشتم آواره خانه مادر و خواهرم شدم و از پسرم شکایت کردم که او به حکم قانون روانه زندان  شد.
من هم بلافاصله آن زن را از منزل بیرون انداختم ولی در منزل آن ها مدارکی پیدا کردم که نشان می داد آن زن معتاد با مراجعه به مراکز خیریه وامدادی مبالغ زیادی را دریافت کرده است او با همین پول ها جواز کسبی خرید و پسرم را از زندان آزاد کرد. حالا دوباره همان مشکلات در حالی آغاز شده است که من برای یافتن چاره ای دست به دامان قانون شده ام.