ندای گیلان:شایسته سالاری و شایسته گماری در انتصاب مدیران ، از شعار تا عمل !!! حسن اسدنیا شایسته سالاری، شایسته شناسی، شایسته سنجی و شایسته گماری مولفه های مهمی در عرصه مدیریت هستند که در تحقق اهداف یک سازمان و یا اداره جامعه و حکومت نقش بنیادین دارند. لازمه تغییر در ساختار اداری و یا […]

ندای گیلان:شایسته سالاری و شایسته گماری در انتصاب مدیران ، از شعار تا عمل !!!

حسن اسدنیا

شایسته سالاری، شایسته شناسی، شایسته سنجی و شایسته گماری مولفه های مهمی در عرصه مدیریت هستند که در تحقق اهداف یک سازمان و یا اداره جامعه و حکومت نقش بنیادین دارند. لازمه تغییر در ساختار اداری و یا دگرگونی در مدیریت جامعه، شایسته سالاری و گماردن افراد لایق در رأس امور است و جز یک مدیر شایسته، شخص دیگری قادر به تحقق انتظارات نخواهد بود و مدیر شایسته کسی است که هم دانش مدیریت داشته باشد و هم بتواند از تجارب استفاده مطلوب ببرد. شرع مقدس اسلام نیز همواره بر لزوم مدیریت افراد صالح بر جامعه تاکید داشته و از فضیلت و برتری همراه با تعهد و ایمان به عنوان شاخص شایسته گزینی نام برده است. دین اسلام به عنوان یک دین عدالت محور بر لزوم شایسته سالاری در جامعه تاکید فراوان دارد. با رجوع به آیه ۱۰۵سوره انبیاء می بینیم که خداوند تاکید کرده است که حکومت و سروری بر زمین برای بندگان صالح و شایسته است. به فرموده حضرت علی(ع) در نهج البلاغه برای مدیریت و اداره جامعه؛ توان علمی، لیاقت و تخصص لازم جهت دستیابی به توسعه همه جانبه یک ضرورت است. همان بحث مهمی که در نهج البلاغه فرمایند: (ای مردم سزاوارترین اشخاص به خلافت آن کسی است که در تحقق حکومت نیرومندتر و در آگاهی از فرمان خدا داناتر باشد). اما آنچه در جامعه ما به ویژه در سطح استانها و شهرستانهای کشور و علی الخصوص استان گیلان و مناطق تابعه آن مشاهده می شود، در انتصاب و انتخاب مدیران به ویژه گی های مدیریتی و اصل شایسته سنجی توجهی نمی شود. اغلب مشاهده می شود که نمایندگان مجلس و یا سردمداران یک جناح سیاسی براساس سلایق شخصی و منافع گروهی خود مدیران را انتخاب می کنند در حالی که برای انتخاب افراد شایسته باید معیار و ملاک مشخصی وجود داشته باشد. بر فرض مثال به عملکرد نمایندگان مجلس در سطح شهرستانها اشاره می شود که نیروهای منتسب به خود را با زد و بندهای سیاسی به عنوان فرماندار، بخشدار و مسئول اداره ای منصوب می کنند و یا اخیراً و پس از روی کار آمدن دولت تدبیر و امید، هرکس که در ستاد انتخاباتی یک ماهه  دکتر روحانی دستی بر آتش داشته!، می بایست اکنون مزد زحمات خود را با گرفتن یک مسئولیت ناقابل بگیرد!. اما آیا ملاک شایسته سالاری در حکومت و در دین ما وابستگی های سیاسی و جناحی است؟ آیا اصولی همانند شایسته گماری، تعهد، تخصص و کارآمدی باید بازیچه مسائل سیاسی و با هدف کسب قدرت انجام بگیرد. چرا باید در شعارها و برنامه های انتخاباتی خود شعار شایسته سالاری سر دهیم اما در عمل به مولفه هایی چون دانایی، توانایی و انگیزه به عنوان ملاک انتخاب مدیران بی تفاوت باشیم و صرفاً مدیران بر مبنای خط و مشی های سیاسی انتخاب شوند. این موضوع در دوره دولت مهرورز احمدی نژاد نیز بر جامعه حاکم بود. متاسفانه توصیه بزرگان انقلاب و مقام معظم رهبری در عمل کمتر به اجرا در می آیند و شاید بسیاری از نابسامانی ها، اختلاس ها، ناکامی ها، مشکلات و معضلات ناشی از فقدان مدیران کارآمد و شایسته و متعهد در عرصه های مدیریتی باشد. در کتاب الفبای جامعه شناسی (لاوسون و گارود) از شایسته سالاری یا meritocracy به عنوان سیستمی تعریف شده که در آن گماردن افراد در مسئولیت ها بر مبنای اصل لیاقت و کارآمدی انجام می شود. چنانچه در این کتاب می آید: ( نظام شایسته سالاری عبارت است از نظامی که در آن مزایا و موقعیت های شغلی تنها بر اساس شایستگی و نه برمبنای جنسیت، طبقه اجتماعی ، قومیت یا ثروت به افراد تفویض می شود). اما آیا معیارها و ملاک های مذکور در جامعه امروز ما رواج دارند؟. چرا باید از وجود افراد ناتوان در حوزه های مدیریتی استفاده کرد؟ آیا مردم و جامعه آسیب نمی بینند؟ به یاد داشته باشیم اگر کشورهایی چون ژاپن و کره جنوبی، پیشرفت های زیادی داشته اند؛ به موضوع نیروی انسانی و مدیریت شایسته نگاه عمیقی نموده و در سیستم اداری این کشورها ، مدیران بدون تبعیض انتخاب شده اند. احراز پست در این کشورها بر اساس کارایی، تیزهوشی، ابتکار عمل و استانداردهای مدیریتی می باشد. اما در جامعه ما ملاک انتخاب یک مدیر، نزدیکی و صداقت آن مدیر به فلان نماینده مجلس و فلان گروه است!. چرا با وجود نیروهای کارآمد، جوان، پویا، خلاق در استان، برای انتخاب مدیران باید سلایق شخصی و سیاسی را لحاظ کنیم؟. یکی از رموز موفقیت در انتخاب مدیران اصلح، شایسته شناسی و شایسته پروری است. یعنی باید انتخاب مدیران بر حسب توانمندی ذهنی و روحی و تخصصی و براساس بررسی های دقیق علمی و مصاحبه های ساختارمند انجام شود. اگر در سطح استان مشکلات ساختاری فراوانی را می بینیم، نشان از عدم کفایت مدیران در برخی از دستگاههای اجرایی است. مدیران کارآمد به مجموعه و سازمان و برآورده شدن اهداف و خدمت به مردم فکر می کنند اما مدیران ناصالح در فکر منافع شخصی و حزبی هستند و هرگز موفق نخواهند شد و متاسفانه آسیب آن بر پیکره مردمی وارد می شود که چشم و امیدشان به مدیران ماست. برای رهایی از مشکلات و اصلاح ساختار ناتوان مدیریتی در جامعه ما و بخصوص استان گیلان، و همچنین برای توسعه و پیشرفت و تعالی مستمر کشور در شرایط پرتلاطم کنونی، می توان با تلاش در جهت ایجاد یک نظام شایسته سالار ، قدم به راهی گذاشت تا در آن آینده ی روشن و توسعه یافته ای برای جامعه ترسیم شود. و باز به سراغ مجتبی کاشانی، شاعر تغییرها می رویم که می گوید؛

باغ بیگانه بهار است ز بیداری او
باغ ما خسته و بیمار من و توست گلم
تا به کی حُسن خود و عیب مرا می‏شمری
خوب و بد، این همه آثار من و توست گلم
ما نرفتیم پی کار جهان از سر عشق
ورنه جانان جهان یار من و توست گلم
تو و من ابر امیدیم بباریم بیا
خاک ما تشنه رگبار من و توست گلم

(پایان )