نیک اگر بنگریم در این 40 سال در کنار آن‌همه رهبری‌ها، مجاهدت‌ها، فداکاری‌ها و تلاش‌های انجام‌شده، نمونه‌های بارز غضنفریسم چه از سوی دست‌اندرکاران سه قوه و چه از سوی افراد دیگر دیده می‌شود و آخرین آن همین زیباسازی پول است که صد البته در صورت تصویب نهایی، اجرای آن به دولت آینده و مجلس آینده محول می‌شود.

یادداشت- ضرب‌المثل «مارادونا را ول کن غضنفر را بچسب» را همه شنیده‌ایم و البته به‌ویژه در فوتبال این ضرب‌المثل مصداق‌های بسیار نادری دارد که گاهی رخ می‌نماید؛ اما به ‌نظر می‌رسد در کشور ما مصادیق این ضرب‌المثل بسیار دیده شده و گاه رخ خود را نشان می‌دهد و آرام‌آرام به‌عنوان یک مکتب در مقابل مکتب‌های متعدد و احیانا نوظهور مثل امپریالیسم، مارکسیسم، نیهیلیسم، ماتریالیسم، ناسیونالیسم و آنارشیسم قد علم می‌کند و شیوه مرضیه‌‌ای در کنش‌ها و واکنش‌های جامعه می‌شود.

مارادوناهای جمهوری اسلامی ایران حسب آنچه واضح است امپریالیسم (آمریکا و اذناب آن) صهیونیسم و وهابیسم هستند که چنگال‌های خود را بی‌هیچ سانسوری نشان می‌دهند و البته تیغه دیگر قیچی امپریالیسم به قول شهید مطهری که کمونیسم است در کمین و به‌صورت نهان و آشکار مشغول دشمنی و توطئه و براندازی است و نیز دیگرانی که اگر دستشان برسد جمهوری اسلامی را مستفیض محبت‌های مشابه آن مثلث می‌‌کنند. اگر نیک بنگریم و واقع‌گرا باشیم دشمنی این مارادوناها بسیار طبیعی است و اگر دشمنی نکنند، جای سؤال دارد و آنچه غیرطبیعی است، ابراز وجود غضنفری برخی افراد است و نیز آنان که می‌خواهند در منکوب‌کردن افراد یا جریاناتی این نقش را بازی کنند.

جمهوری اسلامی از ۴۰ سال پیش از میان حوادث متعددی گذر کرده است و توانسته نقش تعیین‌کننده در منطقه را بر عهده بگیرد و البته این نقش گران به‌سادگی به دست نیامده است. شهادت‌ها، اسارت‌ها، جانبازی‌ها و محرومیت‌ها این درخت را آبیاری کرده است و هم‌اینک نیز با وجود تحریم سنگین آمریکا و همکاران اجباری یا اختیاری آن در سراسر دنیا سرفرازانه در میان بحران ایستاده است.

نگوییم بحران نیست و نگوییم قطع‌نامه و تحریم کاغذپاره هستند، بلکه واقعیات را باید درک و حسب آن برنامه‌ریزی کنیم. بحران‌آفرینی جدید در هنگامه بحران‌ها همان غضنفریسم است که یک نمونه از آن در حال بارگیری است. هرچند از ابتدای انقلاب به‌جز دورانی اندک سیاست‌های لیبرالیستی (نه به‌معنای عقیدتی بلکه به‌معنای تقلیدی و سودجویانه) بر اقتصاد کشور و الگوی زندگی مردم حاکم بوده و کم‌و‌بیش مونیتاریسم (اصالت سیاست‌های پولی) در سیاست‌های لیبرالیستی نقش بازی کرده است؛ اما اینک می‌بینیم که اصالت معتقدان به سیاست‌های پولی در میان همه مشکلات اقتصادی یعنی تحریم‌ها، قطع روابط بین‌المللی بانکی، تورم فزاینده، مشکلات صادرات نفت و دیگر کالاها، بالارفتن خط فقر، باقی‌ماندن محرومیت‌های محرومان و دیگر مشکلات فزاینده و تهدیدکننده از جمله بیماری ویروس کرونا ناگهان به خود آمده و حلال مشکلات را مانند فیثاغورث یافته و به ما دل خوش کرده‌اند.

شاید هم یک نتیجه قیاسی از رابطه ریاضی «منفی در منفی می‌شود مثبت» گرفته‌اند و گفته‌اند که حاصل ضرب یک منفی (بحران حذف چهار صفر) در یک منفی یعنی بحران‌های موجود می‌شود مثبت.

برای آنکه یک‌سویه قضاوت نکنیم، نمونه‌های دیگر غضنفریسم را می‌آوریم. از ده‌ها سال قبل و از زمان قبل از انقلاب که افرادی مثل مرحوم مهندس معین‌فر در کشور زلزله‌شناس بودند، روشن کردند که ایران کشور زلزله‌خیزی است و به‌ویژه اعلام کردند که دو گسل زلزله در شمال تهران و در جنوب تهران وجود دارد که اگر فعال شود، در شمال تهران از دو طرف ۱۵۰ متر و در جنوب از دو طرف ۵۰۰ متر را در خود فرومی‌کشد.

عقل سلیم حکم می‌کند که در این محدوده‌ها ساخت‌وسازهای جدید رخ ندهد و آنها که در این محدوده‌ها هستند، به‌تدریج به نقاط کم‌خطرتری کوچ کنند؛ اما شهرداران تهران که همه تحصیل‌کرده و دکتر و مهندس بودند، نقش غضنفری به خود گرفتند و مجوز ساخت مجموعه‌های تا ۳۰ طبقه را آن‌هم در کوچه‌ها و خیابان‌هایی که قبلا کوچه‌باغ بوده‌‌اند، صادر کردند و اختراع‌های جدیدی هم به آن افزودند مثل تراکم سیار! حالا هم، همه می‌گویند اگر زلزله شش یا هفت ریشتری بیاید، اصلا امکان کمک به این برج‌ها و ساکنان آنها وجود ندارد و حتی اگر خیابان‌های آن پاکیزه باشد و سنگ و آجر و تراکم آدم و اتومبیل در آن نباشد و لوله‌های گاز نشکند و آب لوله‌ها فوران نکند و برق‌ها قطع نشود، اصلا نردبان آتش‌نشانی به آن بلندی برای نجات مردم وجود ندارد!

غضنفریسم دیگری در مقابل معاهده برجام شکل گرفت. در‌حالی‌که قطع‌نامه شورای امنیت علیه ایران صادر شده بود و شرایط سختی را به‌لحاظ تحریم بین‌المللی تجربه می‌کردیم دیپلماسی کارآمد و تلاشگر کشورمان موفق به امضای برجام با شش کشور جهان شد و همه قطع‌نامه‌های علیه کشورمان ملغی و تحریم‌ها از لحاظ مقرراتی برداشته شد و دیدیم که بلافاصله گشایش‌هایی در امور اقتصادی و بین‌المللی کشورمان ایجاد شد؛ اما از همان لحظه اول غضنفریسم به کار افتاد و برای مخدوش‌کردن دولت و دیپلماسی ایران و رئیس سازمان انرژی اتمی، معاهده‌‌ای که آمریکا و اسرائیل آن را بدترین معاهده بر ضد غرب و صهیونیسم نامیدند، خیانت تلقی شد و از هیچ حمله‌‌ای به آن خودداری نکردند و تنها پس از آنکه آمریکا از آن خارج شد، نفس راحتی کشیدند و اکنون هم مشکلات را بر گردن برجام می‌اندازند و نه بر گردن آمریکا و خارج‌شدن از برجام.
پذیرش قطع‌نامه ۵۹۸ از سوی امام راحل نمونه دیگری است که غضنفریسم سال‌هاست علیه آن و عوامل آن دست به کار شده است.

غضنفرها مرحوم هاشمی‌رفسنجانی را عامل سوءاستفاده از نامه سردار محسن رضایی می‌دانند و می‌گویند امام فریب هاشمی‌رفسنجانی را خورده است. اولا نمی‌گویند اگر قطع‌نامه پذیرفته نمی‌شد چه می‌شد؟ ثانیا به روی خود نمی‌آورند که پذیرش قطع‌نامه موجب تحریک صدام به حمله به کویت و در نهایت سرنگونی او و ایجاد حکومت شیعی در عراق شد و به دلاوران ما اجازه داد توطئه ایجاد داعش در عراق را سرکوب کنند.

فقط برای این است که مرحوم هاشمی‌رفسنجانی را ملکوک کنند. شخصیت همه تصمیم‌گیرندگان و از جمله حضرت امام را زیر سؤال می‌برند و تصمیم مجتهد اعلم و رهبر انقلاب اسلامی و بنیان‌گذار جمهوری اسلامی را تصمیمی حاصل فریب می‌شمارند که البته بسیار به دور از شخصیت اجتهادی ایشان است.

نیک اگر بنگریم در این ۴۰ سال در کنار آن‌همه رهبری‌ها، مجاهدت‌ها، فداکاری‌ها و تلاش‌های انجام‌شده، نمونه‌های بارز غضنفریسم چه از سوی دست‌اندرکاران سه قوه و چه از سوی افراد دیگر دیده می‌شود و آخرین آن همین زیباسازی پول است که صد البته در صورت تصویب نهایی، اجرای آن به دولت آینده و مجلس آینده محول می‌شود.

آیا ایجاد این ناهماهنگی و نابسامانی در زندگی روزمره همه مردمان کشورمان برای اخلال در دولت آینده و مجلس آینده نیست؟ و البته برعکس این بهانه را به دست مجلس و دولت آینده می‌دهد که بگویند مشکلات و بحران‌های موجود ریشه در دولت گذشته و مجلس گذشته داشته است.
نمونه‌های غضنفریسم در کشورمان بسیار است که شرح آن کتابی مفصل خواهد شد. گذشته باید چراغ آینده باشد و اینکه چگونه می‌توان با این پدیده شوم مازوخیستی یعنی غضنفریسم مبارزه کرد.

  • نویسنده : سیدمصطفی هاشمی‌طبا