شاید این موضوع برای مردم سرزمین مان تازگی دارد که یک مقام مسئول با مردم و در مردم باشد ولی هر چه هست،باید به همین سمت برویم!وقتی فاصله ایجاد می شود اعتماد رخت بر می بندد از این رو فاصله ها امید کش اند تا امید بخش!
به گزارش ندای گیلان، همزمان با طولانی ترین شب سال،خبری مبنی بر حضور بدون تشریفات مصطفی سالاری در بازار رشت در خروجی سایت های خبری گیلان قرار گرفت،و بلا فاصله توسط شبکه های اجتماعی بازنشر شد، وقتی به لحظه های ثبت شده در دوربین که در قالب تصاویر منعکس شده بود  نگاه می کردم برایم جالب بود که این مسئول، بدون هم همه! و بدون تشریفات مرسوم، به صنوف مختلف بازار رفت و با آنها گپ و گفتی داشت. تصاویر آقای استاندار کنار آن مادر سبزی فروش و نشستن پیش بساطش! از حلاوت و گرمایی برخوردار بود که آدمی در نگاه اول ،به واسطه اینکه چرا این مادر زحمتکش در شب یلدا کنار فرزندانش نیست آزرده می شد و می سوخت! و از سویی دیگر افتادگی و حفظ ادب شخص اول استان در پیشگاه آن زن رشیده و هم کلامی او با وی تصویری را رقم زد که فقط می توان گفت دست مریزاد!
شاید این موضوع برای مردم سرزمین مان تازگی دارد که یک مقام مسئول با مردم و در مردم باشد ولی هر چه هست،باید به همین سمت برویم!وقتی فاصله ایجاد می شود اعتماد رخت بر می بندد از این رو فاصله ها امید کش اند تا امید بخش!
هنوز در در حال و هوای تصاویر بازار ناخوش رشت(که البته با حضور آقای استاندار لحظاتی رنگ خوشی به خود گرفته بود)بودم که خبر دیگری مبنی بر حضور جوان ترین استاندار کشور در بین کودکان بی سرپرست دلم را شاد و اندوهگین کرد، شاد از این جهت که این مقام دولتی در شبی که اکثر مسئولین در کنار خانواده های خودشان خوش می گذرانند(که البته حق آنها هست) او برای بی سرپرست ها، هرچند کوتاه لحظاتی لباس پدری بر تن کرد و آنطور که تصاویر سخن میگوید! با آنها در جمع خودمانی نشست و لبان به خنده گشود! اما اندوهگین از این جهت که این کودکان بی سرپرست همچون هم داستانی آن مادر سبزی فروش! چرا در کنار خانواده خود نیستند و بهتر بگویم چرا آغوش گرم پدر و مادر میزبان حضور پر مهر این محرومان نیست! شاید تقدیرشان اینگونه است! با خودم حساب کتاب می کردم که ما مردم چقدر شادی هایمان را با آنها تقسیم کرده ایم ،چقدر نسبت به آنها مسئولیت داریم ؟ و چقدر و چراهای دیگری که از حوصله این نوشته خارج است…
هر چه بود حکایت شب یلدای آقای استاندار برایم حکایت فراموش ناشدنی شد . حکایتی که مسئولان باید تمرین و تکرار کنند این صحنه ها را…تا هم مردم احساس غربت نکنند و هم مسئولین با دردها آشنا شوند که گفت؛
تا درد را نفهمی؛ درمان خبر نباشد…
م. صادقی
“شهروند رشتی”