برای معرفی میهمان این هفته شنبه های ندای گبلان با زنان موفق با فداکاری ها،صبر،آرامش و تلاشش کلمه ای کامل تر و ارزشمند تر از "یک مادر" نمی توان یافت. گفتگو با زهرا اصغریخواه خواهر شهید و همسر سردار محمدعلی حق بین فاتح نبل و الزهرا و همرزم سرلشکر شهید قاسم سلیمانی در این نوشتار آمده است.

ندای گیلاننوشین میربلوک:میهمان این هفته  شنبه های ندای گیلان  با زنان موفق سالها انتظار و نگرانی را تجربه کرده است.مجبور بوده است هم پدر باشد و هم مادر. با وجود سه فرزند تحصیلات خود را ادامه داده و بیشتر اوقات به تنهایی مشکلات زندگی را پشت سر گذاشته است. می گوید حالش بعد از تماس تلفنی با همسرش بهتر میشده اما حالا حضور بر سر مزارش او را تسلی می دهد. از دورانی گفته است که علاوه بر همسرش، پسر و دو دامادش برای دفاع از حرم اهل بیت راهی مبارزه با داعش شده بودند و بخاطر حفظ روحیه دختران و عروسش مجبور بود  خم به ابرو نیاورد و دلتنگی ها و نگرانی هایش را به خلوت ببرد. با رفتن های بدون برگشت هم ناآشنا نیست، برادرش محمد را یک روز همراه پدر و برادر دیگرش در دوران دفاع مقدس راهی جبهه کرده و پس از آن سراغش را در گلزار شهدا می گیرد.با داشتن پنج نوه از تحصیل دست نکشیده و همچنان پر تلاش و بی هیاهو به زندگی ادامه می دهد.برای معرفی میهمان ما با فداکاری ها،صبر،آرامش و تلاشش کلمه ای کامل تر و ارزشمند تر از “یک مادر” نمی توان یافت. گفتگو با زهرا اصغریخواه خواهر شهید و همسر سردار محمدعلی حق بین فاتح نبل و الزهرا و همرزم سرلشکر شهید قاسم سلیمانی را در ادامه می خوانید.

 

لطفا خودتان را معرفی کنید؟

اینجانب زهرا اصغریخواه، خواهر شهید بزرگوار محمد اصغریخواه و همسر شهید محمدعلی حق بین هستم. مدرک تحصیلی من سطح ۳ حوزوی و کارشناسی ارشد دانشگاهی است. متولد ۱۳۴۷ هستم. سه فرزند دارم. یک پسر و دو دختر که هر سه تا ارشد دانشگاه تحصیل کردند.

همسر شهیدم هم قبل از شهادتشان در حال نوشتن رساله دکترا بودند.

به عنوان استاد حوزه و استادیار شبکه صالحین سپاه در حال خدمتم.

در مسیر زندگی و تحصیل آیا با دشوارییهایی روبه رو شدهاید؟ چگونه سختیها را کنار زدهاید؟

زندگی با یک فرد نظامی در رده بالا مطمئنا دشواری های زیادی دارد اما نوع نگاه به زندگی میتواند سختیها را در خودش هضم کند. با ازدواج با یک جانباز نظامی هدف از زندگیم تغییر کرد به نظرم پذیرش موقعیتی که در آن قرار میگیری و صبر بر آن در کنار زدن مشکلات نقش به سزایی دارد.

همیشه تحصیلات عالیه را دوست داشتم ولی همراه زندگیم حضور فیزیکی در کنارم نداشتند. تصمیم گرفتم به صورت غیر حضوری درس بخوانم که با یک پسر چهارساله و یک دختر چهل روزه در آزمون حوزه خواهران قم قبول شدم و در طول تحصیلم دختر دوم من هم به دنیا آمد و با وجود سه فرزند کوچک با عنایت پروردگار و همراهی و دلگرمی همسر عزیزم

تحصیلات سطح ۲ تمام شد. بعد از بزرگ شدن فرزندانم عشق به ادامه تحصیل باعث شد وارد دانشگاه شوم و بعد از گرفتن مدرک کارشناسی ارشد و با داشتن یک عروس و دوتا داماد و پنج نوه وارد حوزه علمیه حضوری شدم و سطح ۳ حوزوی را بصورت حضوری پشت سر گذاشتم. امید به دیدن پروردگار و اعتقاد به مهربانیتش، سختیها را آسان میکند. 

آخرین کتابی که مطالعه کردید چه بود؟

از چیزی نمیترسیدم خود نوشته شهید سردار سلیمانی

وقتی حالتان خوب نیست و یا دلگیر هستید چه میکنید؟

قبل از شهادت همسرم برای خوب شدن حالم ،تلفنی یا در صورت امکان حضوری صحبت کردن با ایشون حالم را خوب میکرد. بعد از شهادت ایشون بلافاصله بعد از دلگیر شدن با حضور در کنار مزار عزیزم حالم خوب میشود چون احساس میکنم با همان حس قشنگ و دوست داشتنی به حرفهایم گوش میدهد و به من امیدواری میدهد. هرکسی با او صحبت میکرد، انرژی مثبت میگرفت. اوج اخلاص و ایمانش تاثیر کلامش را خیلی زیاد کرده بود. هنوز هم مزارش همان تاثیر را روی زائرینش دارد.

 

چگونه میتوان با همراه داشتن مشغله فراوان و تلاش برای موفق بودن، مادر خوبی برای فرزندان بود؟

به نظر من یک انسان قابلیت و ظرفیت زیادی دارد با برنامه ریزی و استفاده از فرصت ها هم میتواند مادر خوبی برای فرزندانش باشد و هم مشغله ها را مدیریت نماید. تشخیص اولویت خیلی مهم است و توجه به تدبیر پروردگار و کمک خواستن از او باعث برکت در عمر و زندگی میشود.

چالشهای اجتماعی به صورت روزافزون در جامعه ما در حال گسترش هستند، چگونه میتوان خانواده و فرزندان خود را از آسیبهای فرهنگی و اجتماعی پیرامون دور نگه داریم؟

در جهان کنونی و هجمه دشمنان خارجی و داخلی و تهدیدهایی که برای از بین بردن بنیان خانواده وجود دارد. به نظرم برگشت به هویت ملی و دینی میتواند خانواده را از آسیبهای اجتماعی و فرهنگی حفظ کند. والدین مخصوصا مادر باید خانواده را کانون مهرورزی نمایند و با رعایت موازین دینی الگوی خوبی برای فرزندان باشد. به جرات میتوانم بگویم خانوادهای که موازین دینی را رعایت میکند، خیلی راحت تر میتواند در مقابل آسیب ها خود را حفظ نماید و استحکام بیشتری دارد .  

توصیه شما به دختران جوانی که به دنبال راهی برای اثبات تواناییهای خود میگردند چیست؟

 معمولا دیده شدن و محبوبیت و نشان دادن توانایی ها خواستهی اکثر افراد است. بنده به دختران جوان توصیه میکنم اگر میخواهند به این خواسته ی قلبی خود برسند، ملازم قرآن و اهل بیت) علیه السلام( باشند که توجه پروردگار و عنایت اهل بیت)علیه السلام( را ممکن میکند. در پیشگاه خداوند امر محال وجود ندارد. کافیست بنده باشی.

چگونه با سردار حقبین آشنا شدید و ازدواج شما در چه سالی شکل گرفت؟

سردار حق بین از بستگان پدرم بودند. پدرشوهرم، پسرخاله پدرم بودند و در زمانی برادر شهیدم فرمانده سپاه بودند و سردار حق بین جانشین گردان بودند که یکی از دوستان خانوادگی برادرم مرحوم خیراله عابدپور بنده را به آقای حق بین معرفی کردند و در ۱۷ تیرماه سال ۶۷ این وصلت صورت گرفت.

دوران دفاع مقدس برای شما چگونه گذشت؟ از حال و هوای خانه در آن دوران برای ما بگویید؟

دوران دفاع مقدس، من مجرد بودم. در بعضی از سالهای دفاع مقدس پدر، دوتا برادر و شوهرخواهرم بصورت همزمان در جبهه بودند و زمان های عملیات با نگرانی و اضطراب خبرهای عملیات و پیروزی رزمندگان را دنبال میکردیم .در ماه های آخر جنگ در عملیات والفجر ۱۰ برادرم محمد شهید شدند .

همسر یک رزمنده بودن چگونه است؟ مدام نگرانی و انتظار به دلیل حضور همسر در ماموریتهای مختلف چگونه بر شما گذشت؟

همسر یک رزمنده باید خود را مجاهد فرض کند این طور فکر کند که من هم یک رزمندهام. منتهی سنگرم فرق میکند. در این سنگر با تنهایی باید هم پدر باشی و هم مادر. حالت عجیب غیرقابل توصیف است مخصوصا اگر عاشق باشی ولی تنها چیزی که میتواند همسر یک رزمنده را آرام کند این است که خداوند او را میبیند و اجر همه سختیهایش را به او میدهد .به امید رسیدن به پاداش الهی زندگی میکند و دلخو بودن به وعده های پروردگار نفس کشیدن را ممکن میکند در غیر این صورت با دید دنیایی سختی هایش قابل تحمل نیست.

سردار حق بین را به عنوان فاتح نبل و الزهرا میشناسند، حال و هوای منزل شما در زمان حضور سردار در دفاع از حرم چگونه بود؟

 در زمان عملیات فتح شهرهای نبل و الزهرا تمام مردان خانواده یعنی همسر، تنها پسر و شوهر دوتا دخترانم در سوریه بودند .

نمیدانستم برای تنهایی خودم ناراحت باشم یا تنهایی عروس و دخترانم. در طول این مدت خودم را فراموش کردم و به عروس و دخترهای جوانم فکر میکردم. سعی میکردم که در تربیت و نگه داری فرزندانشان به آنها کمک کنم. قابل ذکر است که دخترم فاطمه تازه عروس بود. دلتنگی خودم را در خلوتم ابراز میکردم. تا جایی که ممکن بود اجازه نمیدادم که فرزندانم دلتنگی ام را احساس کنند. چون آنها هم جوان بودند. هم بچه کوچک داشتند و نیاز به همسر در آنها بیشتر بود.

شیرین ترین خاطرهای که از ایشان دارید را برایمان تعریف کنید؟

 سفر حج تمتع شیرین ترین خاطره ها را در ذهن من به یادگار گذاشت در سال ۹۰ مشرف شدیم. مهریه ی من یک سفر حج تمتع و ۱۴ سکه بهار آزادی بود. وقتی اعمال واجب حج تمام شد، رو به روی درب کعبه منتظر همراهان بودیم. چند نفر از دوستان با ما بودند. آنها را شاهد گرفتم و یک قول از شوهرم گرفتم که ۱۴ سکه را به شرط اینکه یکبار دیگر به تمتع برویم بخشیدم که ایشان پذیرفتند. ده سال منتظر ماندم و این انتظارم ابدی شد.

ویژگی بارز شخصیتی سردار از منظر شما چه بود؟

ایشان در یک جمله از اخلاص بسیار بالایی برخوردار بودند که این اخلاص در همه اعمال و رفتار و تمام شئونات زندگی محسوس بود. دارای روحیه ی گذشت و ایثار بود. ذاتا خیلی مهربان و دوست داشتنی بودند.