با برافروختن جرقه‌اى در لبنان، قلب خاور میانه، دماسنج نفت به آخرین نماگر نشان دهنده ٢٠٠ دلارى خواهد چسبید. اما چرا لبنان؟!

سرویس سیاسی ندای گیلان-علی آهنگر: سیاست تشنه پول است و بازار نفت چشم انتظار هیجان. بر خلاف همیشه، معیارهاى تعیین کننده اى چون عرضه و تقاضا در افزایش قیمت چند روز گذشته و فوران قیمت روزهاى آینده نفت نقش چندانى نخواهد داشت. این بار سیاست به میدان آمده است و نیز بر خلاف همیشه، بازار چشم به راه هیجانى در حد انفجار در قیمت نفت است. کارآمدگان مى دانند که بازار نفت حیات خود را در هیجان مى بیند و درست در همین روزها بازاریان نفت براى غوطه ور شدن در امواج هیجانى این سیاه دلربا لحظه شمارى مى کنند. بى راه نیست که در طول یک هفته گذشته، نفت ۵٧ دلارى در هر بشکه به ۶۴ دلار مى رسد، از ٧٠ دلار در مى گذرد و قراردادهاى ٨٠ دلارى براى یک ماه پیش رو بسته مى شود. همه، لحظه‌هاى هیجان را انتظار مى کشند. هیجان تا مرز انفجارى ٢٠٠ دلار در هر بشکه. اما چرا؟ ماجرا چیست ؟ سررشته هاى قیمت نفت این بار از ریاض، واشنگتن و مسکو به جنبش درآمده است. صحنه گردان ماجرا شاهزاده اى جسور و پر رویاست. هدف، رها شدن از اقتصاد نفتى و پرواز کردن در شهر رویاهاى نئوم (neom). شهرى به وسعت واشنگتن، در مرزهاى مشترک عربستان، اردن و مصر در شمال خلیج عقبه، به منظور ایجاد پیوندى رویایى بین قاره هاى آسیا، آفریقا و اروپا. هدف نهایى، سرریز کردن پول از این شهر-بندر ریزپردازنده ها به درون جامعه عربستان در روزگار بى نفتى. ساختن این اقتصاد- شهر پانصد میلیارد دلارى با پول نفتى گزاف امکان پذیر است. نفتى در مرز ٢٠٠ دلار. سوى دیگر ماجرا، رئیس جمهورى سخت اقتصادى و منفعت طلب در ایالات متحده آمریکاست. بهترین شرایط براى او افزایش قیمت نفت تا آن حدى است که استخراج نفت غیر متعارف شیل چنان اقتصادى و به صرفه شود که همه دکل هاى موجود به کار افتد و نفت شیل در آمریکا فوران کند و این کشور خود به یک صادر کننده بزرگ نفت تبدیل شود. گران شدن هر چه بیشتر نفت به سود اقتصاد و تجارت آمریکاست.
روسیه ضلع سوم داستان است. ولادیمیر پوتین که همین تازگى در یک میزبانى مجلل پذیراى پر زرق و برق ملک سلمان بود، اکنون از هر زمان دیگرى بیشتر به دلارهاى حاصل از فروش نفت نیازمند است. او با فروش روزانه بیش از ده میلیون بشکه نفت، بیشترین سود را از این بازار پر هیجان نصیب کشورش خواهد کرد. گفت‌وگوها و هماهنگى‌هاى لازم در پشت پرده به انجام رسید. در ساعت صفر، شوک دور از انتظار باید وارد مى شد. سعد حریرى و شاهزادگان ثروتمند ابزارهاى این شوک بودند. بر خلاف همه تصورها، این بار اما تنگه هرمز نامزد بسته شدن نیست تا با نرسیدن نفت به بازارهاى جهانى قیمت آن افزایش یابد. برعکس، این بار در عین حضور میلیون‌ها بشکه و اشباع بازار، باید نفت ده میلیون بشکه اى عربستان با عبور امن از تنگه هرمز و عرضه در بازارهاى جهانى با قیمت هاى انفجارى به فروش برسد. پس میدان بازى جای دیگرى است. جایى غیر از تنگه هرمز؛ جایى مثل لبنان. بله بیروت مستعد ترین میدان براى جولان قیمت نفت است. با برافروختن جرقه‌اى در لبنان، قلب خاور میانه، دماسنج نفت به آخرین نماگر نشان دهنده ٢٠٠ دلارى خواهد چسبید. اما چرا لبنان؟! در مرزهاى جنوبى این کشور، بزرگترین نیروى مقاومت علیه اسرائیل حضورى آهنین دارد. با درگیر ساختن نیروى مقاومت حزب‌الله، این بار همزمان با حجم غیر قابل تصورى از آتش رسانه اى و تبلیغاتى، چند نتیجه همزمان به دست مى آید: نخست آنکه نفت به سرعت در مسیر گران شدن قرار مى گیرد، دوم آنکه نیروى مقاومت حزب الله زیر آتش چند جانبه عربستان و اسرائیل واقع مى شود و لبنان در چنان فشارى واقع مى شود که بخواهد بین حزب الله و صلح یکى را برگزیند. نکته دیگر آنکه سعودی‌ها به زعم خود، کلید قفل گشوده نشده یمن را نیز در جنوب لبنان جستجو مى کنند. در این میان نقش ایران چه مى شود؟ ایران در اقدامى مبنایى، امنیت تنگه هرمز را براى امکان فروش نفت، واردات و صادرات خود بر هم نخواهد زد. پس اگر بخواهد به کمک نیروى متحد خود یعنى حزب الله بشتابد باید وارد مرزهاى سوریه شود. ورودى که خود به خود هزینه ها و
احتیاط هاى زیادى را مى طلبد.