قالیباف وقتی بعد از انتخابات ایده نواصولگرایی را طرح کرد، علنی گفت که رأس تصمیم‌گیری در جریان اصولگرا دچار اختلال است. طرح نواصولگرایی از سوی قالیباف اما چندان با استقبال هم‌جناحی‌هایش روبرو نشد.

ندای گیلان-مهسا جزینی:بعد از انتخابات ریاست‌جمهوری ٩٦ خبری از او نبود. فقط یک‌بار در برنامه «جهان‌آرا»ی تلویزیون ظاهر شد و حالا برای دومین‌بار در قامت «سخنران منتقد» در مراسمی در دانشگاه علم و صنعت حاضر شده است؛ همان دانشگاهی که محمود احمدی‌نژاد استادش است و جریان اصولگرایی آنجا پایگاهی قوی دارد. مرد شاکی این روزهای اصولگرایان در سخنرانی‌اش، هم به اصلاح‌طلبان تاخته و هم اصولگرایان و هم از عملکردش در دوران شهرداری دفاع کرده است.

او چند ماه قبل هم از مانیفست نواصولگرایی پرده‌برداری کرد و عملا جریان اصولگرایی را فاقد کارایی دانست. قالیباف، نامزد شکست‌خورده اصولگرایی حق دارد شاکی باشد. او هیچ‌وقت گزینه اول اصولگرایان نبود. سال ٨٤ وقتی میتینگ‌ها و تبلیغات انتخاباتی چشمگیر «دکتر خلبان قالیباف» همه فضا را تسخیر کرده بود، تصور بر این بود که او نامزد اصلی اصولگرایان است، اما چند روز مانده به دور نخست انتخابات، اصولگرایان به سمت احمدی‌نژاد کشیده شدند تا جایی که سردار با کسب حدود چهار ‌میلیون رأی و فاصله‌ای یک ‌میلیون و ٧٠٠هزار نفری با احمدی‌نژاد، نفر چهارم شد. هاشمی‌رفسنجانی نفر اول، احمدی‌نژاد دوم و مهدی کروبی سوم شده بودند.
قالیباف در سال ٩٢ هم گزینه اصلی نبود. گفته شد که بین او، غلامعلی حدادعادل و علی‌اکبر ولایتی قرار است فقط یک نفر باقی بماند. کناررفتن حداد نشان داد که آمدنش هم از ابتدا جدی نبوده است، اما ماندن ولایتی و حتی سعید جلیلی نشان داد که قالیباف همچنان برای اصولگرایان گزینه‌ای جدی نبوده که اگر بود، اصولگرایان برای برنده‌شدنش دست به هر کاری می‌زدند؛ درست مانند کاری که سال ٩٦ برای رئیسی کردند. دلخوری سردار پیشین جنگ و فرمانده سابق نیروی انتظامی از هم‌جناحی‌هایش در سال ٩٦ به اوج رسید. جبهه مردمی نیروهای انقلاب یا همان جمنا، رئیسی را به او ترجیح داد. همه نظرسنجی‌ها نشان می‌داد که او وضعیت بهتری دارد و در میان اصولگرایان پایگاه بیشتری دارد. اگرچه قالیباف معتقد بود که نظرسنجی‌ها چیز دیگری می‌گفتند. یاران قالیباف، کناررفتن او را با کلماتی مانند ایثار و فداکاری تعبیر کردند، گو اینکه گزینه اصلی‌شدن، حق شهردار پیشین تهران بوده که حالا آن را در طبق اخلاص به رئیسی تقدیم کرده است. فارغ از این تصورات اما رئیسی نزد اصولگرایان بیش از قالیباف اعتمادبرانگیز بود، اگرچه سابقه سیاسی- اجرائی‌اش کمتر بود. از او هیچ‌وقت رفتاری سینوسی در عرصه سیاست یا تمایل به ارائه چهره‌ بوروکراتیک و شبه‌مدرن، به‌ویژه در سبک زندگی با هدف جذب آرای بخشی از طبقه متوسط دیده نشده است، (قالیباف سال ٨٤). درحالی‌که آنچه فرمانده سابق نیروی انتظامی در سال‌های شهرداری‌اش بر چهره شهر پاشید و تصویری که از خود در دو انتخابات ٩٢ و ٩٦ نشان داد، کاملا بازگشت به سبک زندگی اصولگرایی بود.
قالیباف وقتی بعد از انتخابات ایده نواصولگرایی را طرح کرد، علنی گفت که رأس تصمیم‌گیری در جریان اصولگرا دچار اختلال است و بدنه باید فکری به حال خود کند. تعبیر «آتش به اختیار» را هم در همین راستا هزینه کرد. طرح نواصولگرایی از سوی قالیباف اما چندان با استقبال هم‌جناحی‌هایش، به‌ویژه لایه‌های سنتی‌تر این جریان روبه‌رو نشد. مدتی رسانه‌ها را به خود مشغول کرد و برخی از چهره‌های سیاسی اصولگرا درباره آن اظهارنظر کردند، اما به‌سرعت به فراموشی سپرده شد. طبیعی بود که جریان‌های سنتی و قدیمی‌تر، منتظر نمانده بودند تا یکی از نیروهای اجرائی و نه تئوریک، آن هم با سابقه سه شکست در انتخابات برای آنها نسخه تئوریک بپیچد.

اصولگرای بدسلیقه
قالیباف دیروز درباره اصولگرایان گفت: «اصولگرایان به مکتب امام معتقدند، اما این جریان کارنامه قابل‌قبول و قابل‌دفاعی ندارد و حتی در هدف‌گذاری و روش و ابزار هم بدسلیقگی داشته است. اصولگرایی می‌توانست خواست‌های انقلاب اسلامی را محقق کند، اما نتوانست. بعد از جنگ، مسیر برای حرکت فراهم بود. اگر دو رکن مهم داشته باشیم، یکی مردم است و اصولگرایی. این جریان شعار مردم‌باوری را داد، اما در عمل به آن باور نداشت و اعتقاد قلبی به مردم‌باوری در این جریان سیاسی نبود. من هرگز خودم را محور این حرکت نمی‌دانم، اما می‌توانم صدای این تغییر باشم و سعی می‌کنم مطالبه‌کننده این تغییر از افرادی باشم که باید به این تغییر تن بدهند. نواصولگرایی نباید به‌دنبال این باشد که طیفی در این جریان ایجاد کند، بلکه باید همه طیف‌های این جریان را برای خدمت به مکتب امام منسجم کند. وقتی من نامه نواصولگرایی را نوشتم، نقدهایی مطرح شد، ازجمله اینکه چرا نامه را عمومی مطرح کردم. بیشتر کسانی که خواهان تغییر هستند، اعتمادی به رؤسای این جریان ندارند بنابراین در محفل خصوصی نمی‌شود تحول ایجاد کرد. نواصولگرایی نیازمند چهره‌های جدید است». او درباره اصلاح‌طلبان هم گفته است: «اصلاح‌طلبان به‌جای اینکه بالی برای مردم باشند، وبال مردم شدند».