در کشور ما متاسفانه ابتدایی ترین و اما مهمترین خواست شهروندان از مدیران شهر ایجاد زیرساخت ها و تسهیلات لازم برای استفاده حداکثری از خودرو شخصی در شهر است و به همین سبب است که قالیباف طرحی منسوخ و نا کارآمد اما رویایی چون اتوبان طبقاتی صدر را در شهر به مرحله اجرا می رساند

ندای گیلان-عارف لایق زاده:در سال های اخیر یکی از دغدغه های اصلی علمای علوم اجتماعی مسئله شبکه های اجتماعی مجازی و برون راهبر شدن شهروندان جامعه شده است، برون راهبری در بیانی عام اتخاذ تصمیمات و اقدامات فرد در امور شخصی و اجتماعی بر اساس سلایق دوستان مجازی است. برون راهبر شدن به افراد و خانواده ها به همان اندازه آسیب می رساند که مدیران عملیاتی به شهر و نظام شهرسازی آسیب می رسانند.

مرور و مطالعه راهبردهای توسعه و اداره شهر در دوره تصدی قالیباف در تهران، پاک فطرت در شیراز و جاوید در یاسوج بر نهاد مدیریت شهری گواهی است بر این مدعا که مدیران عملیاتی، شهر را نه بر اساس اصول توسعه پایدار و قواعد شهرسازی شهرسازانه که بر مبنای ابتدایی ترین خواسته های شهروندان توسه و اداره می کردنند. توسعه و ادراه شهر بر اساس خواسته ها و نیازهای شهروندان اگر چه آرمان متعالی دانش شهرسازی است اما متاسفانه تفسیر نا صواب این مفهوم ابزاری شده است برای رسیدن به آمال مدیران عملیاتی، اگر در کشورهای توسعه یافته مبنا را خواست شهروندان می دانند باید زمینه های فرهنگی این جوامع را نیز مد نظر داشته باشیم، در جوامع توسعه یافته از دهه ها قبل با طرح مسئله پایداری و توسعه پایدار، دولت ها با کمک و به واسطه سیستم آموزشی اصول و ارکان پایداری را در این جوامع نهادینه کرده اند و به همین علت است که خواست یک شهروند اروپایی از مدیران شهر توسعه حداکثری سیستم حمل و نقل عمومی با محوریت حمل و نقل زیرزمینی(مترو) است.

اما در کشور ما متاسفانه ابتدایی ترین و اما مهمترین خواست شهروندان از مدیران شهر ایجاد زیرساخت ها و تسهیلات لازم برای استفاده حداکثری از خودرو شخصی در شهر است و به همین سبب است که قالیباف طرحی منسوخ و نا کارآمد اما رویایی چون اتوبان طبقاتی صدر را در شهر به مرحله اجرا می رساند و یا پاک فطرت جملگی میدان های سر زنده شیراز را به تقاطع های چند سطحی بی روح تبدیل می کند و در سطحی دیگر و به تناسب توان مالی مدیریت شهری، مدیر عملیاتی چون جاوید در یاسوج با نگاهی غیر کارشناسی و جزیره ای به شهر بدون در نظر گرفتن اصول پیوستگی و تناسب به ساماندهی نا صحیح فضا های شهری می پرازد.

بسیار ساده انگارانه است اگر مشکل اصلی و اساسی نجفی در تهران و اسکندر پور در شیراز را دیون انباشته شهرداری و یا گروه های سیاسی رقیب بدانیم، مشکل اساسی این مدیران و سایر شهرداران را می باید در ساختار جامعه ای جستجو کرد که باوری میکانیکی از توسعه دارند، در نظر شهروند ایرانی مدیر موفق شهر مدیری است که شهر را تبدیل به کارگاه عظیم عمرانی کند.

واقعیت این است که تهران دیگر ظرفیت توسعه رو زمینی را ندارد همچنان که شیراز دیگر نمی باید بر ساخت تقاطع های چند سطحی ناکارآمد تاکید کند، امروز تهرانی که مخاطره آمیز شده و شیرازی که به هویتش خدشه وارد شده است نیازمند اتخاذ راهبردهایی بلند مدت هستند، راهبردهایی که شاید چندان به چشم مردمانی که عادت به تغییرات سریع کالبدی در شهر داشتنه اند نیایند، به راستی چه باید کرد؟ یقینا کارآمدترین، موثرترین و سریع ترین راهکار، بهره برداری حداکثری از ظرفیت های رسانه ای مجموعه مدیریت شهری و رسانه های همسو، با محوریت رسانه های مجازی برای تبیین مقوله توسعه شهری، وضعیت شهر و آینده شهر اگر خواهان تداوم مدیریت عملیاتی در شهر باشیم است.