نه من یک مامور آتش نشانی هستم و بر اساس وظیفه ام عمل می کنم. بیشتر دوست دارم یک پهلوان از جانب مردم باشم تا قهرمان و این را از صمیم قلب بگویم که اگر بازهم اتفاق خطرناکی بیفتد ترسی از رفتن به آن ندارم.

به گزارش نداي گيلان: این که مردم در عرض یک سال چهره فداکار سال ۹۳ را فراموش کرده باشند چندان نمی تواند دور از ذهن باشد، با این حال نام حسین تقی زاده همچون همه انسان های وظیفه شناس و فداکار برای همیشه در لوح تاریخ شهر رشت باقی می ماند، حتی اگر قرار باشد نام همه آن ها از کتاب مدارس و یاد مردم حذف شود.
تقی زاده که دارای لیسانس مدیریت دولتی با سیزده سال سابقه کار در آتش نشانی گیلان است در حال حاضر همراه با کار، دانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت مالی نیز محسوب می شود. وی تیر ماه سال گذشته در حین ماموریت برای نجات ساکنین محل حریق، با برخورد با کابل جریان قوی برق دچار سوختگی و جراحت شد که هرچند همچنان عواقب آن را می گذراند، اما از انجام وظیفه و کار خود هرگز پشیمان نیست.

تقی-زاده-4-360x250 (2)

 

از چه سالی وارد آتش نشانی شدید؟
من سال ۸۲ وقتی از خدمت سربازی آمدم به دنبال کار بودم ، در آن زمان فوتبال نیمه حرفه ای هم انجام می دادم و در تیم داروسازی سبحان در زیر گروه لیگ کشور حضور داشتم. چون از لحاظ ورزشی و جسمانی در وضعیت خوبی قرار داشتم،یکی از دوستان به من پیشنهاد این کار را داد و من در آزمون ورودی شرکت کردم و بر خلاف تصورم که شانس چندانی نمی دیدم قبول شدم.
امتحان عملی در اولویت بود یا کتبی؟
امتحان عملی، آن زمان آقای نعمتی رئیس سازمان آتش نشانی بودند و معتقد بودند آمادگی جسمانی حرف اول را می زند. الان هم من به عنوان مسئول تربیت بدنی سازمان آتش نشانی مشغول به کار هستم.
الان که مسئول تربیت بدنی سازمان هستید چه برنامه هائی را دنبال می کنید؟
از برنامه هائی که اجرا کردم برگزاری مسابقات فوتبال و والیبال بین شهرداری بود که من مسئول برگزاریش بودم و در نهایت تیم آتش نشانی به مقام قهرمانی رسید.
درباره حادثه ای که برایتان پیش آمد بگوئید؟
من روز حادثه فرمانده عملیات ایستگاه ۴ در گلسار بودم. یادم است که ماه رمضان و شب احیاء هم بود و من روزه داشتم. بعد از افطار حوالی ساعت ده شب حریق مسکونی در خیابان ۱۰۴ گلسار گزارش شد که با تمام نیروها اعزام شدیم برای محل حریق و به دستور فرمانده در حالی که در حال بالا رفتن از نردبان هیدرولیکی بودم برخورد شعاع فشار قوی برق بیست هزار ولتی به کلاهم، من را از پله هفتم یا هشتم پرت می کند که البته یکی از همکاران با دست هایش من را گرفت که مستقیم به زمین سقوط نکرده باشم.
شما به عنوان فرمانده عملیات حضور داشتید، چطور خودتان در عملیات شرکت مستقیم کردید؟
طبق قانون هر وقت افسر ارشد در عملیات حضور داشته باشد فرمانده عملیات هم به عنوان آتش نشان عمل می کند.آن شب هم افسر ارشد در مکان حضور داشت و از من خواست که خودم وارد عملیات بشوم.
علت اصلی حادثه چه چیزی بود؟ آیا کسی گرفتار شده بود؟
بله، به علت شدت حرارت و دود در داخل آپارتمان گیر کرده بودند که ما از دو مسیر راه پله و نردبان هیدرولیکی سعی کردیم راه نجاتی برای ساکنان پیدا کنیم.
س: بعد از سقوط چه اتفاقی افتاد و چگونه به بیمارستان رفتید؟
بعد از این که یکی از همکاران با دست نگذاشت که من مستقیم به زمین سقوط کنم، یکی دیگر از همکاران هم احیای قلبی را روی من انجام دادکه بتوانم تنفسی بگیرم. بعد هم توسط یک پژوی رهگذر به بیمارستان گیل منتقل شدم که به تشخیص پزشکان آن جا به بیمارستان سوانح سوختگی ولایت اعزام شدم و آن جا بعد از سه روز از کما به هوش آمدم.
واکنش شما بعد از به هوش آمدن چه بود؟ همه چیز را احساس می کردید؟
اصلا، اتفاقا وقتی به هوش آمدم فکر کردم از حادثه تنها یک دقیقه گذشته و من فقط زمین خوردم. وقتی مدیر روابط عمومی سازمان به پای من زد اولین چیزی که گفتم این بود که حریق چی شد؟ از آن جائی که مسئولیت ما زیاد است و من فرمانده عملیات بودم این سوال را پرسیدم.
حالا وضعیت سوختگی و جراحت بدنتان در چه وضعی قرار دارد؟
الان خیلی نسبت به قبل بهتر شده،ولی پوست ظاهریم خوب نشده و پنج بار هم پوستم را عمل کردم.
بعد در مدتی که در بیمارستان بودید هزینه درمان را پرداخت کردند؟
بله هزینه درمان من را تقبل کردند، جا دارد از مدیریت سازمان هم تشکر کنم که زحمات زیادی برای من کشید و همیشه در ساعات مختلف پیگیر حالم بود و من خیلی خوشحالم که چنین مدیری از بدنه خود آتش نشانان وجود دارد. در همه ابن عمل هائی که داشتم هم به من می گفتند که اصلا نگران هزینه نباشم.
مسئولان دیگر هم در آن زمان پیگیری کردند؟
بله آقای کوچکی نژاد و معاونین استاندار روزهای اول سر زدند و اعضای شورا هم همه آمدند یا خادمین امام رضا خانه خودمان آمدند. البته بیشتر در حد همین سر زدن بود.

 

بعد از این که حال و هوای خبر  مصدومیت تان خوابید برای کمک به شما آمدند؟
خیر، دیگر تبریک و تشکر خاصی نشد، البته هدایایی در قالب کادو داده شد و از طرف شهرداری هم مبلغ پنج میلیون تومان جهت هزینه رفت و آمد و حضور مهمانان تقبل شد. البته من انتظاری از کسی هم ندارم. وقتی در یکی از پایگاه های خبری با دوازده هزار رای به عنوان چهره سال انتخاب شدم هیچ تقدیر و تشکری از من نشد، ولی همان رای و حمایت مردم برایم بیشترین ارزش را داشت.
بعد از این حادثه در حین کار دچار ترس نمی شوید ؟
نه، احساس واقعی من این است که برای نجات همنوع آدم از هیچ کاری دریغ نمی کند. الان صبح ها هم از خانه بیرون می آیم به خانم خودم می گویم که این ذهنیت را نداشته باش که من این عملم را تکرار نکنم. شاید دو برابر این قضیه آمادگی داشته باشم که جهت کمک رسانی اقدام کنم.
از همسرتان صحبت کردید، برخورد ایشان چطور بود؟
چه بگویم قابل تفسیر نیست . چون ایشان بیشترین سختی را کشیدند و از کما هم که در آمدم اظطراب و نگرانی را در چهره شان دیدم و بستگان هم گفتند که خیلی پیگیر کارهایت بود و من از اینجا تشکر می کنم که من را تنها نگذاشت.
معمولا جامعه یک فرد فداکار را قهرمان معرفی می کند، آیا شما خودتان را یک قهرمان می دانید؟
نه من یک مامور آتش نشانی هستم و بر اساس وظیفه ام عمل می کنم. بیشتر دوست دارم یک پهلوان از جانب مردم باشم تا قهرمان و این را از صمیم قلب بگویم که اگر بازهم اتفاق خطرناکی بیفتد ترسی از رفتن به آن ندارم.
به عنوان سوال آخر اگر ممکن است به مناسبت روز آتش نشان یک خاطره جالب از این کار را برای ما و خوانندگان تعریف کنید.
خاطره جالب که یادم می آید برای وقتی بود که بک خودروئی در جاده منحرف شده بود که یک زن و شوهر در آن بودند. وقتی ما به محل حادثه رسیدیم خانم فریاد می زد بچه ام بچه ام، که بچه ها کلا همه جا رو می گشتند که این بچه کجا است. بعد کاشف به عمل آمد که این خانم باردار بوده و ما داریم خودرو را می گردیم.