یادداشت:اگر بخواهیم نیم‌نگاهی به نوستالژی‌های شهر باران‌های نقره‌ای بیندازیم بدون شک شهر شادی پارک قدس سهم ویژه‌ای از آن دارد. روزهایی به‌دوراز فضای مجازی که خانواده‌ها در کنار هم لحظات خوشی را سپری می‌کردند و با شادی و رضایت کامل به خانه‌های خود باز می‌گشتند. حتی بازی‌های شیرینی که گاه بزرگ‌ترها را هم سرگرم می‌کردند […]

یادداشت:اگر بخواهیم نیم‌نگاهی به نوستالژی‌های شهر باران‌های نقره‌ای بیندازیم بدون شک شهر شادی پارک قدس سهم ویژه‌ای از آن دارد. روزهایی به‌دوراز فضای مجازی که خانواده‌ها در کنار هم لحظات خوشی را سپری می‌کردند و با شادی و رضایت کامل به خانه‌های خود باز می‌گشتند. حتی بازی‌های شیرینی که گاه بزرگ‌ترها را هم سرگرم می‌کردند و خنده بر لب‌هایشان می‌نشاندند.

جای تأسف است، در همین لحظه که ما این خاطرات را در ذهن خودمان مرور می‌کنیم این شهر شادی، اکنون زانوی غم بغل کرده و به متروکه‌ای میان شهر تبدیل‌شده است. مکانی بی‌روح با تکه آهن‌هایی زنگ‌زده که با دیدن آن خاطرات شیرین کودکی به لبخندی تلخ تبدیل می‌شود‌.

هنوز هم یادمان نمی‌رود صدای جیغ و خنده‌هایی که از کیلومترها به گوش می‌رسید و ما ناخداگاه به یاد تونل وحشت شهر شادی می‌افتادیم. بازی‌های خاطره‌انگیزی همچون چرخ‌وفلک، سفینه و یا حتی جُنگ‌های شادی که ساعت‌ها در صف تهیه بلیط‌های آن منتظر می‌ماندیم و جمعه‌های دوست‌داشتنی خودمان را در شهر شادی می‌گذراندیم.

اگرچه این مکان در اختیار بخش خصوصی بوده و هست اما کاش افرادی که قدرت و توانایی رایزنی در این رابطه را دارند به این مسئله ورود کنند تا شاید فرزندان ما در آینده بتوانند از خاطرات این پارک، سهم کمی داشته باشند.

از سویی دیگر، دمیدن روحی تازه به این پارک می‌تواند در این برهه از بیکاری، صدها فرصت شغلی ایجاد کند، فرصت‌هایی که امروزه جوانان ما رنج بسیاری از آن می‌برند‌ و روزانه درگیر معضلات ناشی از آن می‌باشند‌.

پویا طوفانی