اینکه این شهر مملو از نخبگان سیاسی بوده و هست هیچ جای شک نیست اما آیا ما قدر نخبه های خود را می دانیم؟

یادداشت:تیتر اول تمام مراجع خبری مجازی و مکتوب گیلان : مصطفی سالاری استاندار‌گیلان شد.

عصر روز یک شنبه و تنها یک روز پس از حضور سخنگوی دولت در استان زادگاهش و بیان مطالبی پیرامون تاکید بر بومی بودن استاندار و موافقت با جریانات پر هیاهوی این روزهای استان از جلسه هیئت دولت نام یک جوان ۴۱ ساله تحصیلکرده و با تجربه بیرون می آید؛ مصطفی سالاری.

مصطفی سالاری که یک جوان روستا زاده است اما دارای کارنامه ای با موفقیت های پیاپی که تحصیلات دانشگاهی خود را در دانشگاه های تهران و بوردو فرانسه پشت‌سر گذاشته و اکنون بعد از استانداری بوشهر و سپری کردن یک دوره موفق استانداری در بوشهر به ساختمان استانداری گیلان راه یافته است.

 

در چند هفته اخیر و مشخصاً بعد از انتخاب شهردار غیربومی کلانشهر رشت همه بحث ها و دغدغه ها به سمت انتخاب استاندار گیلان چرخید و هریک از گروه های حامی دولت گزینه خود را برای دیگران تعرفه می کرد. تعدادی از استاندار شدن سران اصلاحات می‌گفتند و جمعی دیگر از بومی و غیر بومی بودن استفاده ابزاری می کردند و مدیری که خودش مدتی قبل در پی انتخاب مدیری غیر بومی ادعای اندیشه برای شهر بهتر داشت این روزها فریاد وا اسفا برای استاندار غیر بومی سر می‌داد (هرچند دوستان و بزرگواران در چرخش های موضعی به کسری از ثانیه نیازمندند)

برخی دیگر به زعم خود با در اختیار داشتن فضای رسانه ای سطح نفوذ و اثرگذاری خود را به گونه ای می دیدند که انگار حاکم بر حقند و موثر در جریانات و یادشان رفته بود کمتر از ۳ماه پیش چگونه در کارزار انتخابات شورای شهر باخته بودند و امروز بدون اندیشه ای برای استان صرفا برای منافع خویش اقدام به تخریب می کردند. و در روز معارفه در صف اول تبریک گویان بودند.

سران اصلاحات؛ نامی که عده ای بر خود نهادند و خود را بزرگ خواندند اما حیف که گویا فعالیت هایشان مجال درک منش اصلاح طلبی و روش سید همیشه خندان را به آنها نداد و در زیر سایه یک لقب به فکر حال و روز خودشان هستند و جبران شکست های گذشته به هر قیمتی را بر همه امور ارجح می دانند.

اسم اصلاحات بزرگ است راه اصلاحات راه سختی است حتی وقتی سال ها سکوت برای ذره ای آبادانی می طلبد.

در این ایام معنا و مفهوم مصراع “هر کسی از ظن خود شد یار من” بیشتر از هر زمان دیگری رخ می نمایاند.

جالب این بود بسیاری دم از گزینه بومی می زدند و پیشنهادشان ولی گزینه غیر بومی بود!!! جالب تر این بود که رکن اصلی انتخاب افراد سوابق اجرایی آن ها نبود بلکه میزان نزدیکی فرد به گروه خاص مطرح بود و با کمی احساس نزدیکی کل دیدگاه ها می توانست به گزینه غیر بومی تغییر یابد.

 

جنگ های به اصطلاح حزبی و طیفی در این ایام بماند که خود مثنوی هفتاد من است…

با یک حساب سر انگشتی رفتار باخت – باخت صرفا برای خودمان بود و هست. یکی از مدیران استانی یک جمله بسیار زیبایی در وصف حال و روز این روزهای استان گفت و با همین جمله جایگاه بلند مرتبه خود را اثبات نمود. کیوان محمدی: “اگر استاندار غیر بومی انتخاب شود باید مشکل را در خودمان پیگیر شویم نه هیچ کس دیگری. باید به هر فردی که انتخاب شد با تمام توان کمک کرد”

اینکه این شهر مملو از نخبگان سیاسی بوده و هست هیچ جای شک نیست اما آیا ما قدر نخبه های خود را می دانیم؟

مگر ما به نخبه های خود وفاداریم که انتظار داریم بالا نشینان به حرف ها و خواسته های ما و وعده های خودشان وفادار بمانند؟

مگر در گعده های سیاسی کم از نجفی استاندار اسبق گلایه شد و بد گفته شد؟  اگر در مسیر خواسته های شخصی آقایان گامی برداشته نمی شد به بدترین شکل ممکن برخورد می شد اما تا اینکه ایشان به البرز رفتند عکس های یهویی هویدا شدند.

اگر باخت است برای نمایندگان لابی گر است که لابی هایشان راه به جایی نبرد، اگر باخت است برای کسانی است که بدون نگاه به سوابق فردی مدیریتی یک شخص بر او تاختند و باز هم در معادلات خود اشتباه سنجیدند و حتما از چند روز آینده در پی وقت گرفتن برای دیدار حضوری با همین استاندار غیر بومی هستند.

مگر غیر از این است نخبه سیاسی یعنی اینکه فردی سخنگوی دولت و معاون رئیس دولت باشد؟ آیا نوع گفته هایمان در مورد دکتر نوبخت صحیح است؟

حال بسیار شگفت انگیز تر اینکه همان دوستان که تا دیروز لیست های خود را حمایت می کردند و اسمی ازز استاندار جوان نمی آوردند، امروز در ردیف اول چشم در چشم مصطفی سالاری به او لبخند رضایت می زنند و قیافه غرور آمیز حاصل از انتصاب ایشان به خود می گیرند.