مـن در سن 20 سالگی متوجه آسیب دیدگی گوشم شدم و پس از مراجعه بـه پزشک بـه مـن گفتند کـه تا سال دیگر ناشنوا می‌شوی و باید کار موسیقی را کنار بگذاری و همین هم شد.

به گزارش ندای گیلان،امروز با آریا عظیمی نژاد داور محبوب و سخت گیر برنامه عصر جدید بیشتر آشنا میشویم. عظیمی نژاد یکی از موزیک سازان حرفه اي کشورمان می‌باشد، شاید تا قبل از پخش برنامه عصر جدید چندان شهرتی بیم مردم نداشت اما حالا بیشتر مردم وی را می شناسند و دل شان می‌خواهد بیشتر درباره او اطلاعات داشته باشند.

آریا عظیمی نژاد متولد سال 1352 و اردیبهشت ماهی می باشد، او موزیک ساز و موسیقی دان اسـت. او در آغاز راه هنری خود، ساز 3 تار را از پدر بزرگ خود آموخته و بعد ها در رشته موسیقی دانشگاه آزاد تحصیل کرده اسـت. در کارنامه عظیمی نژاد آثار مشهوری از جمله: موسیقی فیلم میم مثل مادر و سریال او یک فرشته بود بـه چشم میخورد، در ادامه ناگفته هایي از زبان خود وی را مرور می‌کنیم.

 

ماجرای ناشنوایی 10 ساله آریا عظیمی نژاد

آهنگساز مجموعه تلویزیونی «پایتخت» با بیان این کـه بـه مدت 10 سال ناشنوای کامل بودم، درخصوص بیماری خود گفت:مـن در سن 20 سالگی متوجه آسیب دیدگی گوشم شدم و پس از مراجعه بـه پزشک بـه مـن گفتند کـه تا سال دیگر ناشنوا می‌شوی و باید کار موسیقی را کنار بگذاری و همین هم شد. مـن در سن 30 سالگی «کر» مطلق بودم و هیچ چیز را نمی شنیدم.

 

تنها از روی لب خوانی متوجه جملات و حرف ها میشدم. اما بعد از 10 سال و دوندگی هاي زیاد روزی وارد مطب پزشکی حاذق شدم و با روند درمان این پزشک شنوایی کاملم رابه دست آوردم. وی با عنوان این کـه هنوز از ساخت قطعات جدید استرس می‌گیرم، بیان کرد:در وهله اول ودر انجام کار آدم آرامی هستم، اما همیشه برای شروع هر کار جدیدی، نگرانی و استرس این را دارم کـه بـه تکرار نیفتم و جذابیت داشته باشم.

 

مصاحبه با آریا عظیمی نژاد

صحبت از آریا عظیمی‌نژاد، یکی از موزیسین‌هاي صاحب‌سبک و بـه نوعی پیشگام در موسیقی مـا اسـت کـه می توان گفت بـه نوعی اولین هنرمندی بود کـه با کنار هم قرار دادن موسیقی نواحی ایران و موسیقی مدرن این‌روزها، توانست نظر تعداد زیادی از مردم عام و خاص رابه سمت این گنجینه هنر ایرانی جلب کند.

نمونه بارزش موسیقی سریال «پایتخت» و استفاده از موسیقی کتولی و تلفیقش با موسیقی روز دنیا بود. البته پیشتر هم تجربه‌هاي اینچنینی در سریال‌هایي هم چون چارخونه و چک برگشتی داشته اما نقطه عطف این ماجرا همان سریال پایتخت بود کـه توانست جای خودش را در دل میلیونها ایرانی باز کند و جان تازه‌اي برای شناساندن موسیقی فولک ایرانی، بـه این گنجینه گران‌بها تزریق کند.

 

ایده تشکیل این گروه و تلفیق موسیقی نواحی با موسیقی اَمبینت از کجا شکل گرفت؟

 

سالها اسـت کـه در فکر چنین کاری هستم اما بدلیل مشغله‌هاي کاری، هیچ وقت فرصت آن پیش نیامده بود. بعد از دوره بیماری کـه گذراندم ودر بیمارستان بستری شدم، احساس کردم زمان را نباید از دست داد و این شد کـه تصمیم گرفتم این پروژه را زودتر عملی کنم. قرار بود ابتدا دو سه قطعه بـه صورت زنده در استودیو بزنیم و ازآن برای ارائه بـه کمپانی‌هاي خارج از ایران فیلم برداری کنیم.

یک قطعه راکه منتشر کردیم، پیشنهادات گوناگونی بـه مـا شد کـه دو تا ازآن‌ها را انتخاب کردیم؛ یکی اجرا دربخش تلفیقی جشنواره موسیقی فجر -کـه البته بـه نظرم نام درستی برای آن انتخاب نشده- و یکی هم جشنوار‌هایي در هفته فرهنگی ایران و کشور آلمان در مونیخ. این پیشنهادات، مـا را بیشتر بـه تکاپو انداخت و وادار شدیم طی دو، سه ماه این پروژه رابه سرانجام برسانیم کـه خب فکر میکنم از شانس خوب مان بود.

 

شـما بعنوان یک آهنگساز واجد چـه ویژگی هایي از نظر کارگردان ها و تهیه کنندگان هستید؟

 

برای یک فیلم یا سریال دو جنس مختلف از سازنده موسیقی متن وجوددارد. گروهی از آهنگسازها فرم ثابتی دارند و کاملا فرم موسیقی انها مشخص اسـت. مثلاً یک آهنگساز مدل ارکستر ملی، با ترکیبی از سازهای سنتی و کلاسیک کار می‌کند.

کارگردانی کـه بـه چنین جنس موسیقی نیاز دارد، با این آگاهی بـه سراغ چنین فردی میرود. مـن در بین آهنگسازان جزو افرادی هستم کـه دوست دارم دراین عرصه جنس هاي جدید و مختلف موسیقی را تجربه کنم. عده اي از کارهای مـن هیچ ربطی بـه کارهای دیگرم ندارد.

 

این تجربه گرایی چگونه اتفاق میوفتد؟

 

در وهله اول باید آهنگساز شناخت و دانش لازم را نسبت بـه سبکی کـه میـــخواهد بـه آن وارد شود، داشته باشد. موسیقی الفبایی کلی دارد اما فردی کـه می‌خواهد بر پایه موسیقی سنتی آهنگی بسازد نمی‌تواند از دستگاه هاي سنتی ایرانی آگاهی نداشته باشد.

 

شـما بعنوان یک موزیک ساز این دانش را چطور کسب می‌کنید؟

این مساله بستگی بـه خط سیر فراگیری و نحوه دانش آموزی فرد دارد. آشنایی مـن با موسیقی ایرانی اولین نقطه شناختم از موسیقی بود. مـن ساز ایرانی می زدم. پس ازآن با موسیقی کلاسیک آشنا شدم و دانش روز و قواعد آنرا آموختم. این قواعد در برخی بخشها با موسیقی ایرانی منطبق میشود و دربسیاری موارد هم این تطبیق صورت نمیگیرد. پس دریچه جدیدی روی مـن گشوده شد.

پس ازآن بـه موسیقی محلی تمایل بیشتری پیدا کردم. این موسیقی کاملا از نهاد یک نوازنده بومی برمی آید و با ساختار طبیعت و سادگی زندگی او منطبق اسـت. موسیقی ردیفی مـا فضای شهری تری دارد و قالبی مشخص و جذاب دارد اما ترکیب این خصایص باعث می‌شود تا علاقه مند شوم در کارهای مختلف تجربه هاي بیشتری نسبت بـه موسیقی نواحی مملکتم کسب کنم.

از سریال «چاردیواری» تلاش کردم فضای موسیقی بومی ایران را وارد کارهایم کنم. این تنوع کمک می‌کند کـه آهنگساز بتواند فضاهای موسیقایی متفاوتی بسازد و رنگ آمیزی جدیدی در موسیقی بـه وجود بیاورد. موسیقی بومی مـا همیشه بـه صورت تخصصی گرد آوری و تحقیق و پژوهش شده اما کمتر بـه صورت عملی مورد استفاده قرار گرفته اسـت.

مثلاً موسیقی فیلم یا سریال بر مبنای انها بـه شکل گسترده ساخته نشده اسـت. مـن جزو معدود آهنگسازانی هستم کـه اینکار را انجام میدهم و شناساندن هرچه بیشتر این موسیقی هاي غنی اما مهجور باعث افتخار مـن اسـت. گاهی عده اي از دوستانم بـه مـن انتقاد میکنند کـه چرا با تلویزیون کار می کنم اما مـن این اعتقاد را ندارم. بخاطر فراگیری این رسانه می توان سطح سلیقه مردم را ارتقا داد.