به گزارش ندای گیلان، این حادثه اوایل تابستان سال۹۷ در یکی از خیابان‌های پایتخت رخ داد. بررسی‌ها نشان می‌داد که چند جوان به‌دلیل چشم در چشم شدن با یکدیگر درگیر شده‌اند. در جریان این درگیری چند نفر با ضربات شمشیر زخمی شده و یکی از آنها حالش وخیم‌تر از مجروحان دیگر بود که برای درمان […]

به گزارش ندای گیلان، این حادثه اوایل تابستان سال۹۷ در یکی از خیابان‌های پایتخت رخ داد. بررسی‌ها نشان می‌داد که چند جوان به‌دلیل چشم در چشم شدن با یکدیگر درگیر شده‌اند. در جریان این درگیری چند نفر با ضربات شمشیر زخمی شده و یکی از آنها حالش وخیم‌تر از مجروحان دیگر بود که برای درمان به بیمارستان انتقال یافت.

جوان زخمی اما به‌رغم تلاش پزشکان، جانش را از دست داد و مرگ او موجب شد تا پرونده جنایتی پیش روی بازپرس شعبه دوم دادسرای جنایی تهران تشکیل شود. از همان زمان تحقیقات در این پرونده آغاز شد و افرادی که در نزاع مرگبار شرکت داشتند دستگیر شدند.

یکی از آنها که دوست عامل جنایت بود در تحقیقات گفت: من هم در این حادثه به‌شدت زخمی شدم و مقتول قصد داشت با شمشیر جان مرا بگیرد.

وی ادامه داد: دعوا میان من و مقتول بود اما دوستم مهران(متهم به قتل) به هواخواهی از من وارد درگیری شده و دست به جنایت زد. من و مقتول از مدت‌ها قبل باهم اختلاف داشتیم و دعوایمان به‌خاطر چشم در چشم شدن بود. ابتدا باهم کل‌کل کردیم و سپس کار به درگیری کشیده شد. هردوی ما یعنی من و مقتول شمشیر داشتیم که به سمت هم حمله کردیم. مقتول قصد کشتن مرا داشت و دیوانه‌وار به من ضربه می‌زد.

این فرد گفت: دوستم مهران که جان مرا در خطر می‌دید به هواخواهی از من وارد درگیری شد و چند ضربه به مقتول زد و بعد فرار کرد. وقتی عامل جنایت شناسایی شد، مأموران اداره دهم برای بازداشت وی وارد عمل شدند اما مهران متهم به قتل ساعتی پس از درگیری، وسایلش را جمع کرده و از محل سکونتش گریخته بود. در این شرایط بود که نام وی در لیست افراد تحت تعقیب قرار گرفت اما مأموران ردی از او به‌دست نیاوردند.

درحالی‌که تحقیقات در این پرونده ادامه داشت چند روز قبل گزارشی در اختیار تیم جنایی قرار گرفت که نشان می‌داد قاتل تحت تعقیب به محل زندگی خود بازگشته است. به این ترتیب مأموران چند روز قبل قاتل فراری را پس از گذشت ۴سال از وقوع جنایت دستگیر کردند.  او پس از انتقال به اداره دهم پلیس آگاهی تهران به قتل اقرار کرد و به دستور بازپرس محمد وهابی تحقیقات از او ادامه دارد.

روزهای سخت

متهم به قتل، کشتی‌گیر حرفه‌ای است. او مدعی است که از ۱۵سالگی ورزش می‌کرده و چند سال قبل در رشته کشتی قهرمان شده و مدال گرفته است اما به‌خاطر دوستش تبدیل به قاتل شده است. گفت‌وگو با او را بخوانید.

چه شد که مرد ورزشکار تبدیل به قاتل شد؟

من اصلا قصد کشتن کسی را نداشتم. همه‌چیز در یک لحظه اتفاق افتاد. درواقع آن روز از خودم دفاع کردم و ممکن بود کشته شوم.

روز حادثه چه اتفاقی افتاد؟

در خیابان بودم که صدای دعوا شنیدم و وقتی برگشتم دوستم را دیدم که با فردی گلاویز شده است. من متوجه نشدم علت درگیری دوستم با مقتول چه بود اما آنطور که دوستان دیگرم می‌گفتند ظاهرا دلیلش جزئی و پیش پا افتاده بود؛ به‌دلیل چشم در چشم شدن و کُری‌خوانی‌هایی که از قبل با یکدیگر داشتند. من در یک لحظه دیدم که مقتول با شمشیر به سمت دوستم حمله کرد و به هواخواهی از او وارد دعوا شدم تا جان دوستم را نجات و به درگیری خاتمه بدهم. اما ورق برگشت و خودم گیر افتادم.

مقتول با شمشیر به سمتم هجوم آورد و اگر از خودم دفاع نمی‌کردم قطعا الان زنده نبودم. با این حال قصد کشتن او را نداشتم، ‌بیشتر هدفم دفاع از خودم بود و فقط ضربه‌ها را می‌زدم تا او جان مرا نگیرد. ضمنا، شمشیر برای من نبود برای دوستم بود که به‌خاطر او تبدیل به قاتل شدم. در جریان دعوا، ‌شمشیر را از دوستم گرفتم و زندگی‌ام را تباه کردم.

بعد از قتل چرا فرار کردی؟

چون ترسیدم. همان شب وسایلم را جمع کردم و از تهران رفتم. روز بعد به دوستانم زنگ زدم و وقتی متوجه شدم جوان زخمی، ‌فوت شده و در برابر اتهام قتل عمدی قرار گرفته‌ام، تصمیم به فرار گرفتم. چون می‌ترسیدم از زندان و مجازات قصاص.

در مدت این ۴سال کجا پنهان شده بودی؟

با هویت جعلی در شهرهای مختلف زندگی می‌کردم تا اینکه تصمیم گرفتم قاچاقی از ایران خارج شوم. چون می‌دانستم اگر در ایران بمانم پلیس ردم را می‌زند و دستگیرم می‌کند. به همین دلیل راهی شهر مرزی شدم و به‌صورت غیرقانونی به کشور ترکیه رفتم. می‌خواستم از آنجا به یونان بروم اما نشد. در تمام این مدت یک روز هم آرامش نداشتم و با سختی زندگی کردم. عذاب وجدان قتل از یک سو و شرایط سختی که در یک کشور غریب داشتم از سوی دیگر رهایم نمی‌کرد.

در آنجا کار می‌کردی؟

کار که نه، چون من اقامت قانونی نداشتم. راستش اکثر وقت‌ها در مسابقات زیرزمینی شرکت می‌کردم تا پولی به‌دست آورم و خرج زندگی‌ام تامین شود.

مسابقات زیرزمینی؟ بیشتر توضیح بده؟

من از ۱۵سالگی ورزش می‌کنم و در رشته کشتی مقام قهرمانی دارم. علاوه بر کشتی، ‌گاهی هم ورزش بوکس کار می‌کردم. مسابقات زیرزمینی به این شکل بود که می‌رفتیم باشگاه البته به آنجا هم می‌گفتیم باشگاه زیرزمینی. در آنجا مسابقه می‌گذاشتیم، ‌مثلا کشتی یا بوکس.

هیچ قانون خاصی هم نداشت و حتی ممکن بود جان طرفین در خطر باشد. آنقدر همدیگر را می‌زدیم تا یک نفر تسلیم می‌شد و نفر بعدی برنده مسابقه. بر سر پول شرط‌بندی می‌کردیم و رقمش از ۵۰۰هزارتومان شروع می‌شد به بالا. اگر حرفه‌ای بودیم چیزی حدود ۲میلیارد تومان پول گیرمان می‌آمد.

پس این جاهای زخمی که روی صورت و دستانت وجود دارد به‌خاطر این مسابقات عجیب است؟

درست است. بارها تا حد مرگ کتک خوردم و با وجود این هرگز تسلیم نشدم. چون برای به‌دست آوردن پول باید سختی می‌کشیدم.

چه شد که به ایران برگشتی؟

از زندگی و شرایط سخت در کشور غریب خسته شده بودم. از سوی دیگر به‌شدت دلتنگ خانواده‌ام بودم و به گمان اینکه آب‌ها از آسیاب افتاده و دیگر پلیس در تعقیبم نیست به وطنم برگشتم اما به محض اینکه وارد تهران شدم پلیس دستگیرم کرد.

منبع