به گزارش ندای گیلان، هفتمین نشست پیوندهای فرهنگی و تمدنی ایران و اوراسیا را با عنوان «سعدی در فرارود» با همکاری کارگروه ادبیات انجمن ایران شناسی و موسسه مطالعات ایران و اوراسیا (ایراس) در محل موسسه ایراس (موسسه مطالعات ایران و اوراسیا) برگزار شد.
مرتضی رضوانفر، عضو هیات علمی پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری با اشاره تجربه ۱۱ ساله در مستندسازی کتیبههای فارسی گفت: کتیبهها بهعنوان مستندترین اسناد تاریخی شناخته میشوند، زیرا جعل نمیشوند، جابهجا نمیشوند و تغییری در آنها صورت نمیگیرد. به همین دلیل، در حوزههای مختلف مانند معماری، تاریخ و دیگر زمینهها مورد استناد قرار میگیرند.
وی با بیان این که نوعی «فارسیزدایی» در برخی مناطق آسیا و جهان روی داده است که بیشتر در داخل ایران دیده میشود، اظهار داشت: مثلاً در حرم امام رضا (ع)، اگر به دایرههای اولیه نگاه کنیم، اشعار فارسی، احادیث، روایات و آیات ترجمهشده به شعر فارسی را میبینیم اما در دایرههای بعدی، حتی یک کلمه فارسی دیده نمیشود. فارسیزدایی از اماکن مذهبی آغاز شده است. مثلاً در مساجدی که شهرداری یا سازمان اوقاف میسازند، در حرم امام رضا (ع) و برخی دیگر از مکانها.
رضوانفر افزود: در قزاقستان طبق سنت قدیم، ۱۴ مدرسه فارسی آموزش میدهند اما رایزنان فرهنگی ما از چند سال پیش، هر سال یکی از این کشورها را تعطیل کردهاند تا این سنت از بین برود.
این پژوهشگر گفت: در ایران و کشورهای اطراف، با مشکلی به نام «کاشیهای چینی» مواجه هستیم. این کاشیها، تمام نشانهها و نمادهای ایرانی و فارسی را از بین میبرند چون زرق و برق دارند. در پاکستان، هند و بنگلادش که من کار کردهام، آمدهاند تزئینات و کتیبههای سنتی را برداشته و به جای آن کاشیهای چینیِ طلایی یا نقرهای نصب کردهاند. حتی در تهران، کنار موزه ملی، مسجدی هست که کاملاً با کاشیهای چینی تزیین شده است. پرچمهای محرم نیز چینی شدهاند. هر نشانهای از عاشورا و محرم در حال چینی شدن یا عربی شدن است.
رضوانفر ادامه داد: مشکل دیگر، نفوذ تفکر وهابی است. نمیخواهم بگویم این تفکر الزاماً ایرانستیز است اما چون بیشتر میراث باقیمانده ما در مساجد، مدارس و خانقاهها بوده، با حذف آنها، همه حافظه فرهنگی ما هم تحت تأثیر قرار گرفته است. برخی از این بزرگان، در عربستان درس خواندهاند یا امید کمک مالی از آنجا دارند، به همین دلیل، کتیبهها را به بهانه حواسپرتی نمازگزاران یا تلقی به شرک، حذف میکنند.
این استاد پژوهشگاه میراث فرهنگی گفت: در ترکمنستان، بهویژه در عشقآباد، در موزهشان تاریخ را از دوره اشکانی شروع و دورههای هخامنشی و ساسانی را کاملاً حذف کردهاند. حتی زمانی که نمایندگان یونسکو بازدید کردند، از آنها پرسیده شد: «هخامنشی کجاست؟ ساسانی چه شد؟» که از پاسخ ماندند. این اتفاقات در حال وقوع است. ما سیاست خارجی فرهنگی درباره آثار ایرانی در جهان نداریم.
وی گفت: در بین شاعران، سعدی گستردهترین حضور را در کتیبهها دارد. از اقیانوس آرام، مثلاً در مسجد ققنوس در بندر هانگژو در چین، اشعار سعدی در نمازخانهها وجود دارد. در همان مسجد، مزار روحانیانی از قزوین و بخارا را دیدم. سعدی در آنجا حضور پررنگی دارد.
سعدی همیشه در آسیای میانه اهمیت داشت
ابراهیم خدایار، استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تربیت مدرس نیز درباره جایگاه سعدی در ادبیات ازبکستان گفت: گاهی ناآگاهیهای ما درباره پیوستگیهای فرهنگی میتواند آسیبزننده باشد. برای مثال تقلیل فرارود به یک ناحیه «غیرایرانی» دیدگاهی نادرست و ناپخته است. نامگذاری یک منطقه، خود نشانهای از حضور و پدیداری آن در تاریخ است. نام «فرارود» نخستینبار در زبان فارسی باستان با تعبیر «پرد» یا «پرد رعیت» به کار رفت. در دوره ساسانی، این منطقه «فرارود» خوانده و در دوره اسلامی به «ماوراءالنهر» ترجمه شد. امروزه در عرف بینالملل، از آن با عنوان آسیای مرکزی یاد میشود و این منطقه شامل کشورهای تاجیکستان، قزاقستان، ترکمنستان، قرقیزستان و ازبکستان است.
وی افزود: پژوهشگران ایرانی و ایرانشناسان، به دلایلی چون پیوستگیهای قومی، زبانی، فرهنگی و اسطورهای، این منطقه را بخشی از حوزه تمدن ایرانی میدانند. به تعبیر استاد سعید نفیسی، آنجا زادگاه نخستین ماست. زرتشت در همانجا متولد شد. ما ادعای ارضی نداریم، اما حقیقت تاریخی را نیز نمیتوان انکار کرد.
خدایار با اشاره به پیوندهای اسطورهای ایران و آسیای میانه گفت: نخستین نکتهای که باید به آن اذعان داشت، بنیانهای اسطورهایِ پیوند ما با آن سرزمین است. در شاهنامه فردوسی، آنجا جاییست که فریدون آن را به پسرش تور میبخشد و آن سرزمین «توران» نام میگیرد. بنابراین توران نیز بخشی از قلمرو ایران فرهنگی است. ما با مردم آن سرزمین، پیوندهای خونی، فرهنگی و تاریخی داریم:
نهفته چو بیرون کشید از نهان/ به سه بخش کرد آفریدون جهان
یکی روم و خاور دگر ترک و چین/ سوم دشت گردان ایران زمین
دگر تور را داد توران زمین/ ورا کرد سالار ترکان و چین
این پژوهشگر ادبیات فارسی اضافه کرد: در دوره اسلامی نیز این منطقه با زبان فارسی پیوندی تنگاتنگ دارد. اولین روایت از شکلگیری شعر فارسی در همان مناطق است. رودکی، پدر شعر فارسی، اهل سمرقند است. به تعبیری، آن دیار برای فرهنگ ایرانی مادری کرده است. از سوی دیگر، رابطه ما با مردمان ترکزبان آن دیار نیز پیوندی ناگسستنی است. در بیشتر دورههای تاریخی، به جز در زمان سامانیان، این مردمان همراه و همافق ما بودهاند. امروزه نیز واژگان مشترک بسیار، در زبانهای ترکی آن منطقه، حتی در سرودهای ملی آن کشورها دیده میشود. نکته جالب این است که بسیاری از نامهای جغرافیایی در سراسر مناطق ترک زبان، ریشه فارسی دارند، برای مثال انگوره (آنکارا)، آتورپاتگان (آذربایجان)، بادکوبه (باکو)، اشکآباد عشق آباد امروز (پایتخت اشکانیان) و…
وی گفت: ظاهراً سعدی به آن منطقه سفر نکرده، اما در خیال و روایت، حضوری پررنگ دارد. برای مثال، در مسجد جامع کاشغر، از او نقل قول میشود. نخستین تأثیر عملی سعدی در فرهنگ ازبکی در دوره امیرعلیشیر نوایی رخ داد. او در سده دهم هجری کتابی نوشت به نام «محبوب القلوب» که ساختار و محتوایش آشکارا تحت تأثیر «گلستان» سعدی بود. در دوره معاصر نیز سعدی حضوری مؤثر داشته است. این دوره از سال ۱۹۲۴ (آغاز دوران شوروی) آغاز میشود. اگرچه در دوره شوروی نقش سعدی کمرنگ شد، اما هیچگاه کاملاً حذف نشد. نخستین ترجمه «گلستان» به ازبکی در سال ۱۸۷۴ انجام شد. از ۱۸۷۰ تا دهه ۱۹۲۰، نهضت ترجمهای در ازبکستان شکل گرفت که در آن بیش از ۱۲۰ اثر به ازبکی ترجمه شد، که ۸۵٪ آنها از فارسی بود.
خدایار به حضور شاعران فارسی زبان در آسیای میانه اشاره کرد و گفت: همان زمان، شاعران فارسیگوی بسیاری در آن منطقه حضور داشتند؛ برای نمونه، در منطقه خوارزم، ۵۰ شاعر فعال بودند که ۳۵ تن از آنان دو زبانه بودند. برخی شاعران دربار مانند ملکه شعرای خان امین خوارزم، دیوانهایی به فارسی سرودهاند آثاری منسوب به سعدی نیز در آسیای مرکزی به زبان ازبکی ترجمه شدهاند، در آن دوران، گلستان سعدی کتاب درسی در «مکاتب» (مدارس ابتدایی سنتی) بود. بچهها با نثر سعدی زبان میآموختند. در دربار محمدرحیمخان ثانی در خوارزم، خواندن گلستان و شاهنامه بخشی از آموزش روزانه شاعران و نادمان دربار بود. آنقدر به سعدی علاقه داشت که نام نوهاش را «سعدی» گذاشت. بعدها محمدجان شکوری از درد دوران شوروی میگوید که به جای سعدی و حافظ، به کودکان «لنین باباجان» یاد دادند.
وی با اشاره به هفت دوره اصلی برای حضور سعدی در ادبیات ازبکستان قابل تفکیک است: در دوره معارفپروری (۱۸۷۰ تا ۱۹۰۵)، شاعری چون عبدالله اولانی کتابی به نام اخلاق یا ترکی گلستان نگاشت که گلستان سعدی را به زبان ترکی ترجمه کرده بود. این اثر در سال ۱۹۹۲ نیز در تاشکند تجدید چاپ شد. در سال ۱۹۵۳ (بازگشت نرم به سنتها)، بوستان سعدی به ازبکی ترجمه شد. پس از آن، اسلام شاه محمدوف، سعدیشناس برجسته ازبک، در دهه ۱۹۶۰ آثار سعدی را معرفی و ترجمه کرد. او بعدها نشان ایرانشناسی را نیز دریافت کرد. در سال ۱۹۹۳ (دوره استقلال و خودآگاهی ملی)، گلستان سعدی برای سومین بار ترجمه و تجدید چاپ شد. در سالهای اخیر نیز همایشهایی با عنوان «سعدی و ادبیات ازبک» برگزار شده است.
سعدی و حافظ نقش مهمی در مکتب ادبی فرارود داشتند
محمود جعفری دهقی استاد ایرانشناسی دانشگاه تهران نیز با بیان این که سعدی در کنار حافظ، الهامبخش شاعران و نویسندگان بوده است گفت: حضور و تأثیر سعدی در سرزمینهای فرارود، شامل تاجیکستان، ازبکستان، بخشهایی از افغانستان و خراسان بزرگ تا امروز نیز زنده و جاری است.
وی با اشاره به زندگی نامه سعدی گفت: آنچه در اندیشه سعدی برجسته است، نگاه انسانی و اخلاقمدار اوست: انساندوستی، فروتنی، پرهیز از ریا، دعوت به خدمت خلق و مخالفت با ظلم و ستم. این نگاه را بهروشنی میتوان در سروده معروف او یافت: بنی آدم اعضای یک پیکرند/ که در آفرینش ز یک گوهرند…
جعفری دهقی ادامه داد: سعدی و حافظ، هر دو، در پیدایش یک مکتب ادبی در فرارود نقشی تعیینکننده داشتند. اگرچه پایههای ادب فارسی در این منطقه به دوره سامانیان بازمیگردد اما نفوذ این دو شاعر بزرگ، آن را به اوجی تازه رساند. در مقالهای که به تازگی خواندم، بهروشنی نشان داده شده بود که تأثیر مکتب ادبی شیراز در شکلگیری سبک فرارودی بسیار پررنگ بوده است. برای مثال، شاعرانی چون سیف فرقانی، کمال خجندی، ناصر بخاری، مشفق بخارایی، میرزا صادق منشی، ظفرخان جوهری، نقی خان احراری، زرافشانی، شمسالدین کولابی و بسیاری دیگر، مستقیم یا غیرمستقیم از سعدی و حافظ تأثیر پذیرفتهاند. بسیاری از آنها با این شاعران مکاتبه داشتند یا سبک ادبیشان رنگ و بوی آثار آنان را داشت.
این استاد ایرانشناسی گفت: در شعر سعدی نیز اشارات مستقیمی به علاقهمندیاش به مردمان فرارود دیده میشود و تأثیر سعدی در فرارود از سه مسیر اصلی نمایان است: مکاتبات مستقیم او با شاعران آن دیار؛ تقلید و پیروی سبک سعدی توسط شاعران محلی؛ ارزیابیهای بلندمرتبه از مقام ادبی سعدی در نوشتهها و اشعار شاعران آسیای میانه، علاوه بر این، میتوان از محافل «بوستانخوانی» و «گلستانخوانی» در بخارا، چاچ، سمرقند و فرغانه یاد کرد که نسخههای خطی پرشماری از آثار سعدی را نگهداری کردهاند. تربیت کودکان با این آثار از سنین پایین در این مناطق امری رایج بود. همچنین تضمینهای مستقیم از غزلیات سعدی در اشعار آنها دیده میشود؛ نشانهای از حضور و زنده بودن این آثار در فضای ذهنی و ادبی آن دیار.
وی افزود: در دوره معاصر نیز چهرههایی مانند صدرالدین عینی، عبدالغنی میرزایف، عبدالسلام دیهاتی، ابراهیم علیزاده، رستم علیف، باباجان غفوروف، شاهمحمدوف، نظیره بانو بهارآوا، ناظر جان عربزاده و صدیقف گامهای مؤثری در بازنشر و تفسیر آثار سعدی در تاجیکستان برداشتهاند. ترجمه آثار او به زبان روسی نیز نقش مؤثری در انتشار این ادبیات داشته است.
جعفری دهفی در پایان گفت: کمکاری از سوی ما در حفظ و انتقال فرهنگ و ادب فارسی به این سرزمینها محسوس است. علاقه و اشتیاق مردم آن سامان به سعدی و ادبیات فارسی، نیازمند توجهی دوباره و جدی از سوی نهادهای فرهنگی ماست.
مهدی سنایی، مدیر موسسه مطالعات ایران و اوراسیا در پایان نشست، با اعلام تداوم این نشست ها در موسسه ایران با همکاری انجمن ایرانشناسی، ادامه تلاشها برای حفظ زبان فارسی را لازمه فرهنگ ایران دانست.
نشست تخصصی «سعدی در فرارود» عصر دوشنبه ۱۵ اردیبهشتماه ۱۴۰۴ با حضور اصغر دادبه، ابراهیم خدایار، مرتضی رضوانفر و محمود جعفری دهقی و مهدی سنایی برگزار شد.
- منبع خبر : ایرنا
Tuesday, 6 May , 2025