وعده‌هایی بزرگ، هوس‌انگیز، معجزه‌وار، فوری و زودرس و به همان اندازه غیرمتعارف، خطرناک و تا حد زیادی ناممکن که می‌تواند همه زندگی شما را مختل کند.

سرویس سیاسی ندای گیلان-كامبيز نوروزي:بگذارید از یک مثال ساده شروع کنیم که احتمالا هریک از ما تجربه‌اش کرده‌ایم. کسی به شما مراجعه می‌کند و می‌گوید برای یک کار تجاري ١٠ میلیون تومان بده و با من شریک شود. فرض اول: آن فرد به شما وعده می‌دهد که اگر این مبلغ را بدهی، بعد از چند ماه د١٠ میلیون تومان سودخواهی کرد! او جزئیات دقیقی هم از کارش به شما نمی‌دهد. فقط با شور و حرارت بسیار از بازار داغ و پرسود فلان کاری که می‌خواهد بکند، چیزهایی به شما می‌گوید.

شما چه واکنشی خواهید داشت؟ در‌حالی‌که یک کار تجارتی قانونی و مطمئن بیشتر از ٢٠ یا ٣٠ درصد سود نمی‌دهد، این سود هنگفت چندماهه شگفت‌انگیز است.

در اینجا شما به آن فرد و سابقه‌اش نگاه می‌کنید. ممکن است او اصلا هیچ سابقه‌ای در این کار نداشته باشد و نه تجارت بفهمد، نه تجربه‌ای در این کارها داشته باشد. چنین کسی طبیعی است که سخنی نامربوط می‌گوید. ممکن است این فرد کسی باشد که اهل کارهای غیرقانونی است. شاید این وعده کمی محقق شود؛ ولی چنین پولی غیرقانونی است؛ شما هم که در کار او مشارکت کرده‌اید، شریک جرم شده‌اید و در نهایت وقتی او دستگیر شود، شما هم دستگیر می‌شوید یا شاید او بگریزد؛ ولی زندگی شما تباه شود. ممکن است ظاهرا سود خوبی ببرید؛ ولی به‌سرعت در مقابل آن سود، خیلی از چیزهای مادی و معنوی زندگی‌تان به باد می‌رود.

ممکن است او واقعا تجربه تجارت داشته باشد و بخواهد با پول شما تجارت کند؛ اما وقتی به سابقه‌اش نگاه می‌کنید،  کسی را می‌بینید که با رفتارهای غیرمعقول و محاسبات اشتباه و خطاهای بسیار، بارها ضررهای هنگفت داده است و غرق در بدهی است و پول شما را می‌خواهد یا خرج بدهی‌هایش کند یا باز هم در کارهای تجاری اشتباه و پرخطا به کار انداخته و آن را هم مثل سرمایه‌های قبلی‌اش از بین ببرد و فقط خودش به منافعي كه جايي پنهان كرده است برسد.

شاید اصلا خودتان هم تجربه کرده باشید یا در اطراف خود دیده باشید که چگونه افرادی به طمع سود هنگفت، آسان و زودرس، به وعده‌های واهی دل بسته‌اند و بعد زندگی‌شان بر باد رفته است.فرض دوم: آن فرد به شما وعده می‌دهد اگر این پول را بدهید، با کاری که می‌خواهد بکند، بعد از یک سال حدود دو، سه میلیون تومان (یعنی ٢٠، ٣٠درصد)  از تجارت مشترک سود خواهید کرد.

او جزئیات زیادی را از کارش به شما اطلاع می‌دهد و معلوم می‌کند می‌خواهد با این پول دقیقا چه کند. سود هنگفتی نیست؛ اما برای کارهای قانونی و مشروع، سود پذیرفتنی، متعارف و مطمئنی است. همین‌قدر‌که می‌بینید آن فرد سودی منطقی به شما وعده می‌دهد، شما را به این فکر فرو می‌برد که او می‌داند چه می‌گوید و با تجارت آشناست. وقتی هم به کارنامه کسی که پیشنهاد مشارکت به شما داده است، می‌نگرید، می‌بینید اگرچه تاجری بزرگ و معجزه‌گر نیست؛ ولی توانسته در کارهای خود موفق باشد و به شکلی آبرومند و اطمینان‌بخش کسب‌وکار سودآوری داشته است و شرکایش هم سود برده‌اند.

شما در این دو فرض کدام‌یک را انتخاب می‌کنید؟ آن وعده هوس‌انگیز سود هنگفت و استثنایی و عجیب چندماهه با آن مشخصات بسیار متزلزل، حریصانه و خطرناک را؟ یا این سود معقول و متعارف درست‌کارانه و اطمینان‌آور را؟ مطالعات نشان می‌دهد در این موارد، مال‌باختگان همان‌قدر که فریب چرب‌زبانی و وعده‌های واهی را خورده‌اند، قربانی طمع و بی‌توجهی خود نیز بوده‌اند. تصمیم با شماست.
در انتخابات ریاست‌جمهوری، یک نامزد انتخاباتی می‌خواهد شما با رأی‌ای که به او می‌دهید، در واقع در کارهایش با او شریک شوید.

او به شما وعده می‌دهد. به شما آینده و زندگی‌تان را وعده می‌دهد؛ اما آن وعده‌ها چیست‌اند؟ یک مدل وعده‌ها، مانند همان فرض اول است؛ وعده‌هایی بزرگ، هوس‌انگیز، معجزه‌وار، فوری و زودرس و به همان اندازه غیرمتعارف، خطرناک و تا حد زیادی ناممکن که می‌تواند همه زندگی شما را مختل کند.

می‌شود حدس زد نامزدهایی هم که ‌چنین وعده‌هایی می‌دهند، شبیه همان فردی هستند که در فرض اول دیدیم. مدل دیگر اما شبیه فرض دوم است؛ وعده‌ها هنگفت نیستند؛ ولی متعارف، امکان‌پذیر و در دسترس‌اند.

دقیق و معین هستند و امکان بررسی و مطالعه‌ آنها هست و می‌توان آنها را شناخت و اندازه‌گیری کرد و تا حد زیادی امیدوار بود که اگر اتفاق عجیبی رخ ندهد، کم‌و‌بیش می‌توان به آنها رسید. تصمیم با شماست که سرمایه فردی، سیاسی و اجتماعی خود یعنی رأی خود را با کدام‌یک از این دو فرض به شراکت بگذارید.