نادر نژاد حسينى معروف به نادر لويئجى یکی از قدیمی ترین کت و شلوار دوزهای شهر رشت دار فانی را وداع گفت.

به گزارش ندای گیلان،رضا رسولی عضو شورای شهر رشت در صفحه مجازی خود نوشت:

 

اکنون دل من شکسته و خسته ست
زیرا یکی از دریچه ها بسته ست
نه مهر فسون نه ماه جادو کرد
نفرین به سفر که هرچه کرد او کرد…
.
استاد “نادر نژاد حسینى” را همه ى قدیمى رشتى ها مى شناسند، به گواهى شیک پوشان دهه ى ٣٠ تا ٨٠ از نسل درخشان رشتى ها که پوشیدن لباس سرى دوزى را فاجعه مى دانستند، قطعا بهترین خیاطِ کُت دوزِ گیلان و یکى از بهترین هاى ایران بود.
مزونِ درجه یکِ خود را با عنوانِ “خیاط لوییجى” دوره اى در خیابان شیک راه انداخت، که شیک، شانزلیزه ى ایران محسوب میشد و اصولا وجه تسمیه این خیابان نیز همین بوده است.
نادر لوییجى ولى فقط یک خیاط بینظیر نبود، فردى مدرن با مَنِشى بزرگ و بسیار متفاوت، داراى مبانى اعتقادى فردى عمیق و ریشه دار، خوش پوش و خوش مشرب، اهل معاشرت با بزرگان و یک اینتلکتوئل مترقى واقعى و در عین حال بسییییار مهربان و داراى عواطف رقیق و لطیف بود. احساسات و مهربانى اش به شدت ملموس بود و حتى خیلى زود به اشک تبدیل میشد و همین وى را تبدیل به انسانى دوست داشتنى مى نمود…
در حوزه کارى خودبه غایت به روز و اهل مباحثه و مطالعه بود. جدید ترین ژورنال هاى دنیا را مى گرفت، مشترى را بر مى گزید و هر کسى را قبول نمیکرد و پس از آن در حالیکه چشمانش همیشه و بعد از ٧٠ سال تلاش برقى از اشتیاق داشت، به مشترى همیشه خاص اش و با توجه به وضعیت فیزیکى، تیپ و هیکل فرد یک پکیج ارائه مى کرد. او به معناى واقعى کلمه یک “استایلیست” بود، متناسب با مناسبت، از رنگ و جنس پارچه فاستونى انگلیسى اصل از کلکسیون شخصى خودش، مدل کت شامل یقه، دکمه ها، ساسون ها و…، آستر، دکمه، پیراهن و آکسسوآر را با جزییات پیشنهاد، پیگیرى و حتى گاها تهیه میکرد تا آن شخص در آن لباس کاملا بی عیب به نظر برسد
همین حساسیت، وسواس و چیره دستى اش سبب مى گردید که رشتى ها بر پوشیدن لباس با برند لوییجى و داشتن تگِ مخصوص آن مباهات ورزند و حتى از اقصى نقاط دنیا لباس هاى مجلسى شان را به جاى برند هاى معروف، از او تهیه کنند…
خیاط لوییجىِ خوش مشرب و با عشق، همیشه همراه شادى هاى یک شهر بود، دامادى، شب پاسى، میهمانى، کنفرانس، بیزینس، عزا و…
از کودکى یکى از افتخارات خانواده ما نسبت نزدیک با بهترین استایلیست رشت، یعنى نادر لوییجى بود، آنقدر نزدیک که او را دایى نادر صدا مى کردیم، اما رابطه عاطفى بین ما از دایىِ واقعى نزدیک تر بود.
امشب اما، شبِ غریبى ست…دایى نادر مهربانِ ما بعد از ٧٠ سال با عشق سوزن زدن، چشم هاى درخشانش را به این دنیاى بى معرفت، ملال آور و کثیف بست…
و ما حتى نمیتوانیم براى آخرین بار چهره ى مهربانش را ببینیم…