سریال شمعدونی که نام یک گل سنتی را با خود به یدک می‌کشد، هیچ نشانه‌ای از سنت و آیین و رسوم پسندیده ایرانی ندارد.

ندای گیلان:سریال شمعدونی که نام یک گل سنتی را با خود به یدک می‌کشد، هیچ نشانه‌ای از سنت و آیین و رسوم پسندیده ایرانی ندارد.

گروه رادیو و تلویزیون: چند سالی است که باب شده هر وقت سریالی از تلویزیون پخش می‌شود، چشم اصناف مختلف به قاب جادو خیره می‌شود تا چیزی در آن خلاف میل آنها گفته نشود. مثل همین سریال «در حاشیه» به کارگردانی مهران مدیری که معضلات و مشکلات حوزه بهداشت و درمان را مورد نقد قرار داد. نقدی که البته با صف‌کشی صنفی و نامه‌نگاری و تهدید مواجه شد تا مدیران صداوسیما دست به قیچی شوند و سر و ته سریال را بزنند و به خاطر جلوگیری از اعتراضات بیشتر قصه‌های فاز دوم را از بیمارستان بیرون ببرند.

گاهی هم در طول پخش سریال‌ها با اعتراضات قومیتی مواجه می‌شویم، مثل سرزمین کهن به کارگردانی سرزمین کهن که معذرت‌خواهی‌ها جواب نداد و یک دیالوگ کار را به تعطیلی پروژه‌ای میلیاردی کشاند.

اما نکته قابل توجه در این آشفته بازار، بی‌توجهی به سریال‌هایی است که نه فیلمنامه دارند، نه قصه و ساختار دارند و نه حرفی برای گفتن. حتی بعضی‌وقت‌ها به ضد ارزش هم تبدیل می‌شوند. مردم بی‌نوا هم دست از پا درازتر و خسته‌تر، سریال‌های آبکی و کش‌دار ترکیه‌ای را به سریال‌های داخلی ترجیح می‌دهند.

برخی سریال ها هم محتوای مناسبی ندارند. محتوایی که حتی می‌توان گفت از سریالهای خارجی هم به مراتب خطرناک تر هستند. چون مخاطب در مواجهه با سریالهای خارجی تکلیفش روشن است و می داند پای اثری نشسته که برای او ساخته نشده و متعلق به یک کشور و فرهنگ دیگر است. اما برخی سریالهای ایرانی هم همین رویکرد را در مقابل بیننده در پیش می گیرند. یعنی محتوایی به خورد او می‌دهند که مناسب نیست و شوکه اش می کند. مثل سریال «شمعدونی» که این شب ها از شبکه سه سیما به روی آنتن می رود.

مدیران تلویزیون به خاطر اعتراضات نسبت به در حاشیه این سریال را جایگزین کردند اما بدون توجه به محتوای مخربی که این اثر در خود دارد و آرام و زیرکانه بخش‌هایی از فرهنگ ایرانیان را که جزو بدیهیات است هدف گرفته و آنها را تغییر می‌دهد.

تغییراتی که منجر به شکایت و اعتراض مخاطبان بسیاری شده اما از آنجا که این مخاطبان اعتراضاتشان صنفی نیست راه به جایی نمی برد و مدیران هم عجله ای برای به پایان بردن سریال ندارند.

سریالی که به بهانه خنداندن کانون خانواده را به عنوان رکن اصلی جامعه هدف گرفته و اعضای خانواده و فامیل کوچکشان مدام در حال غیبت، زیرآب زنی و توهین به یکدیگر هستند. دعواهای تکراری خواهر شوهر و عروس و داماد و برادر زن به بدترین شیوه و بالاترین میزان در این اثر دیده می شود و عرشیا نماینده نسل دهه هشتادی ها هم که با پشتوانه تربیت غلط بزرگ شده، از همین الان و به طور غیر محسوس به خانواده ها نوید می دهد که به زودی اگر فرزندانتان این گونه با شما رفتار کردند خیلی تعجب نکنید.

پدر خانواده نیز به عنوان رکن اصلی همواره بیمار است و هیچ وقت نقش محورگونه ای که محل حل اختلافات و یا مأمنی برای آرامش اعضاء خانواده باشد را ندارد.

خواهرها و برادرها مدام با هم در تقابل هستند و خاله مجرد آن قدر چشم به راه و مانده خواستگار تصویر می‌شود که وقتی متوجه می شود خواستگار او دکتر نبوده و آسانسورچی است، باز هم از خوشحالی سر از پا نمی شناسد و راضی به ازدواج می شود.

دختر جوان خانواده هم که در گرفتن تخصص ناکام مانده، سیبلی برای حمله به قشر دختران است و مانند جوک ها و لطیفه های فضای مجازی که مدام در حال سرکوب شخصیت دختران هستند، استعدادها و توانایی‌های دختران را تحقیر می کند و این باور را به دختران که مادران آینده جامعه هستند منتقل می کند که دخترها از هوش و استعداد خوبی برخوردار نیستند.

سریال شمعدونی نکات بسیار دیگری هم دارد که محل توجه و قدت نظر است. دقت به اینکه در یک اثر ایرانی که اتفاقا نام یک گل سنتی یعنی شمعدونی را با خود به یدک می کشد، هیچ خبری از سنت و آیین و رسوم پسندیده ایرانی ها نیست. دقت در اینکه یک اثر با عوامل و فیلمنامه و … ایرانی، می تواند ایرانی نباشد. می‌تواند آرام و بی سر و صدا فرهنگ اصیل را هدف بگیرد و بخزد و بخزد و بی سر و صدا جامعه جوان را تغییر بدهد بدون اینکه مدیران و مسئولان فرهنگی حتی کوچکترین عکس العملی درباره این تغییرات به خود راه دهند.