سینمای امروز را نمی توان به سان تافته ای جدا از متن، تفسیر و تحلیل و بررسی کرد و باید آن را در زمینه اجتماعی معاصر دید؛ سینما همانند ادبیات به شدت متاثر از ظرف زمانه خویش است و مظروف را بر اساس هرآنچه که در جامعه در جریان است، شکل می دهد.

به گزارش ندای گیلان و به نقل از ایرنا ، تفسیر و پژوهش های خبری، نزدیک به دو دهه از نامگذاری ۲۱ شهریور به روز ملی سینما در ایران می گذرد (از سال ۱۳۷۹ و در جشن ۱۰۰ سالگی سینمای ایران مقرر شد که ۲۱ شهریور هر سال، روز ملی سینما در تقویم کشور باشد)؛ دو دهه ای که شاید بسیار پر نشیب و فراز بوده و سینما و فیلم سازی در ایران را با محک ناملایمات متعددی روبرو ساخته است؛ محکی که البته بر سر عیاری که خروجی سینما از آن است، توافق آرائی وجود ندارد و هرکسی از ظن خویش در باب این سینما می گوید و می نالد.

مشکلات سینمای ایران را شاید در یک دسته بندی کلی، بتوان به شرح زیر توصیف کرد:

– بحران مدیریت، تعویض و جابه جایی مدیران و بعضا متخصص نبودن آنان در حوزه های تخصصی، عدم وجود استراتژی‌های مشخص و سلیقه‌ای برخورد کردن مدیران سینمایی به اضافه سرعتی که مسوولین بالادستی در رسیدن به اهداف توقع دارند (فارغ از این که شرط مهم به بار نشستن برنامه ها و سیاست های فرهنگی، صبوری و فرصت رشد دادن به آنان در طول زمان است).

– کمبود حمایت های دولتی به ویژه در مورد برخی از فیلم ها با مضامین متفاوت. نتیجه آن ورود سرمایه گذاران خصوصی و متعاقب آن شائبه ورود پول های کثیف در سینما و کاهش کیفیت آثار تولید شده است.

– کمبود سالن‌های سینمایی با کیفیت و زیرساخت های سینمایی مساعد.

– عدم اکران فیلم‌های مناسب خارجی که فضای انحصاری فیلم های داخلی را شکسته و علاوه بر ایجاد فضای رقابت، محرکی برای حضور مردم و تماشای فیلم ها در سینما باشند.

– نبود فرهنگ عمومی سینما رفتن و محروم بودن سینماها از حضور اکثریت جامعه .

– شیوع فیلم هایی که اگرچه کمدی نامیده می شوند اما تولیداتی در حداقل ترین سطح ممکن به لحاظ کیفی هستند؛ چنانچه در توصیف بی مفهومی و سطحی بودن این آثار، برخی آنان را فیلمفارسی های معاصر می نامند. از سوی دیگر سینمای اجتماعی یا درام هم به دلیل تقلای بیش از حد در تمرکز بر مشکلات جامعه ایران، بعضا به سیاه نمایی و صرفا جلب توجه جامعه جهانی در فستیوال های خارجی محکوم می شود.

بر این مشکلات باید بیفزاییم تناقضات موجود را؛ مثلا در حالی که دائما از کمبود بودجه و نبود سرمایه گذار دولتی در سینمای کشور یاد و بر سر آن بحث می شود، ارقام دریافتی هنرپیشگان بسیار عجیب و در تضاد با شرایط موجود به نظر می رسد؛ دستمزدهای سنگینی که به ارقام نانوشته اما معین بازیگران بدل شده و بحث های جامعه شناختی و حقوقی ای را به دلیل ایجاد فاصله طبقاتی و برهم زدن توازن در دستمزدهای قانونی ایجاد کرده، به یکی دیگر از مشکلات عجیب این روزهای سینما بدل شده است.

«مهدی فخیم‌زاده» بازیگر و کارگردان چندی پیش در توضیح شروع و نقطه آغاز این جریان گفته بود: گاهی چون هنرمندان نمی‌خواستند در فیلمی که وجه تبلیغاتی آن غالب باشد بازی کنند، دستمزدهای زیادی به تهیه‌کنندگان این آثار پیشنهاد می‌کردند که وقتی پرداخت می‌شود، تبدیل به دستمزد رسمی آن بازیگران می‌شود. این مسئله وارد سینما می‌شود و می‌دیدیم سینمایی که از نظر اقتصادی مشکل دارد، مجبور است دستمزدهای آنچنانی به هنرپیشه‌ها پرداخت کند. برای پرداخت این دستمزدها باید از کیفیت فیلم در زمینه‌های طراحی صحنه، چهره‌پردازی و… کم می‌کرد که روی کیفیت فیلم تاثیر داشت و می‌بینیم که تبعات زیانبار زیادی برای سینمای ایران به وجود می‌آورد.

همه چیزمان باید به همه چیزمان بیاید

اشاره به این نکته ضروری است که اساسا سینما را نمی توان به عنوان پدیده ای مننفک از جامعه و شرایط و اجتماعی همدوره خود دید. اتفاقا سینما همانند ادبیات به شدت متاثر از ظرف زمانه خویش است و مظروف را بر اساس هرآنچه که در جامعه در جریان است، شکل می دهد؛ چنانچه می بینیم که دغدغه های آرمانخواهی در زمانی که جوامع در گیر انقلاب های داخلی اند، بازتاب های رشادت، ملی گرایی و تقلای صلح در زمانی که جوامع با جنگ ها دست و پنجه نرم می کنند، مذمت بی عدالتی اقتصادی و انحصارطلبی بازار در شیوع در جوامعی که سرمایه داری حاکم است ، بازنمایی و نقد گرایش های رادیکال در زمانی که اندیشه های خرافی و برده داری (شبیه آنچه در داعش مصداق داشت) اوج می گیرد و بسیاری از موارد دیگر را می توان در ارتباط با آنچه در یک جامعه مشخص یا در کل دنیا در جریان است، مشاهده کرد. به نوعی سینما آیینه زمان خویش است و حال و احوال مردم را منعکس می کند و به موازات پیشرفت فناوری، جای بزرگی را اشغال کرده که پیش از این شعر و ادبیات و نقاشی و موسیقی آن را بازتاب می دادند.

سینمای ایران نیز که در دهه شصت بازتابی از آرمانخواهی ها، تلاش ها و ملی گرایی های پس از یک انقلاب داخلی و جنگ خارجی بود و انگیزه زیادی برای ارائه با کیفیت خود داشت، امروز به نوعی درگیری های متعددی دارد و بر این اساس شاید بتوان بخشی از افت سینمای امروز را توجیه کرد؛ چنانچه تورم، تحریم ها، ناآرامی های منطقه، اختلاف و تبعیض طبقاتی امروز بر شرایط اجتماعی سایه افکنده و موجب شده است تا سینما هم جلوه ای چندان امید بخش نباشد.

به همین دلیل می توان علت سیاه نمایی ها و اغراق در کمدی ها را با توجه به وضع موجود تبیین کرد و به قول دیالوگ  مظفرالدین شاه در فیلم کمال الملک (ساخته علی حاتمی ۱۳۶۲) این گونه گفت: «همه چیزمان باید به همه چیزمان بیاید».

در همین راستا «بهزاد فراهانی» بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون در پاسخ به این پرسش پژوهشگر ایرنا که وضعیت سینمای امروز را چطور می بیند، تصریح کرد: «وضعیت سینما مانند هرچیز دیگری در این مملکت است؛ نه ذره ای کمتر و نه ذره ای بیشتر. در درون سینما کادرها و نهادهایی رشد کرده اند و بزرگ شده اند که به بزرگی سیسیل هستند و غمی نیست چرا که ظاهرا سینما قرار است به هرجایی که می خواهد برسد. متاسفانه هم در سینما و هم در تلویزیون مشکلات زیادی داریم که بوی خوش از آنها نمی شنویم. در نتیجه سینما هم مانند سایر عرصه هاست اگر در آنها در سال ها اخیر دستاوردی داشته ایم، در سینما هم دستاورد داشته ایم و اگر نداشته ایم در سینما هم همینگونه بوده است».