ندای گیلان/ آوای شمال نوشت: برابر آمار ارائه شده ۱۷۴ روزنامه و هفته نامه و ماهنامه و گاهنامه در گیلان مشغول به کار هستند و ۲۶ پایگاه خبری هم جدیدا به این فهرست اضافه شدند و چندین و چند پایگاه خبری نیز در انتظار صدور مجوز هستند. این تعداد بالا قاعدتا می بایست شاغلان زیادی […]

ندای گیلان/ آوای شمال نوشت: برابر آمار ارائه شده ۱۷۴ روزنامه و هفته نامه و ماهنامه و گاهنامه در گیلان مشغول به کار هستند و ۲۶ پایگاه خبری هم جدیدا به این فهرست اضافه شدند و چندین و چند پایگاه خبری نیز در انتظار صدور مجوز هستند. این تعداد بالا قاعدتا می بایست شاغلان زیادی را نیز در برداشته باشد اما واقعیت چیز دیگری است.

سطح در آمد روزنامه نگاران در گیلان آنقدر پایین است که هنوز به عنوان شغل رسمیت ندارد. از بیمه توسط کارفرمایان هم خبری نیست. محدودیت های شغلی هم نسبت به تهران بسیار زیادتر است. به همین دلیل بسیاری از روزنامه نگاران گیلانی عطای کار در زادگاهشان را به لقایش می بخشند و از سر ناچاری به تهران می روند. به طوریکه اکنون سردبیر و دبیران بخش بزرگ ترین روزنامه های کشوری از اهالی گیلان هستند. در گیلان اکثرا ویزیتورها کاروبارشان سکه است و رسانه ها بیش از آنکه محلی برای فعالیت فرهنگی و خبررسانی باشند مکانی برای آگهی و تبلیغ شده اند. به طوریکه در آن واحد چند خبر یک خبرگزاری را در یک روز می توانید در چند پایگاه خبری و روزنامه و هفته نامه و حتی ماهنامه ببینید. بی آنکه خبری از مطالب تولیدی باشد. انگشت شمار رسانه هایی هم هستند که تحریریه کوچکی دارند و نهایت حقوقی که به سردبیر می پردازند ۵۰۰ هزار تومان است و دبیران بخش هم که البته خبرنگار هم محسوب می شوند ۳۰۰ هزار تومان. به همین دلیل است که روزنامه نگاری در گیلان حتی برای خانواده روزنامه نگاران شغل محسوب نمی شود و تنها سه راه برای روزنامه نگار جماعت در گیلان می ماند: اولین راه همکاری با رسانه های کشوری است ، دومین راه ویزیتوری و سومین راه هم ترک شغلی که در گیلان شغل نیست.

.

مطبوعات 011

.

سفارش نویسان به جای خبرنویسان

فاطمه صابری ، خبرنگار جوانی است که ده سال پیش کار حرفه ای اش را با روزنامه گیلان امروز شروع کرد و اکنون دبیر بخش سیاسی این روزنامه است. روزی بیش از ۸ ساعت کار می کند و به گفته خودش یکی از معدود افراد خوش شانس مطبوعات استان است که مشمول بیمه روزنامه شده است. درباره دریافتی حقوق اش اما راضی نمی شود به ذکر رقم ، به جایش به خبرنگار گیلان فردا می گوید: « با تعدادی از نشریات استانی ، کشوری و سایت های مختلف هم به صورت پاره وقت یا حق التحریر همکاری می کنم.»

او معتقد است که هیچ یک از مطبوعات گیلان به جز گیلان امروز که سعی دارد حداقلی ای از معیارهای تحریریه را رعایت کند به معنای حرفه ای تحریریه ندارند و تمام کارها از جمله گزینش اخبار از سایت ها و خبرگزاری ها برعهده صفحه آرا است و خبرنگار در چارت این رسانه ها تعریف نمی شوند. حتی روزنامه هایی که در ۱۶ صفحه منتشر می شوند. البته وضعیت روزنامه نگاری در گیلان همیشه اینگونه نبوده است.

روزنامه نگاری در گیلان سابقه ای به قدمت مشروطه دارد و تا همین چند سال پیش وقتی هفته نامه های گام و کادح در صفحات پربار حجیمی چاپ می شدند آوازه شان به تهران هم می رسید و در عرض چند ساعت به فروش می رفتند. به گزارش شمال ما، حال فاطمه صابری وجود وضعیت کنونی را در عملکرد فردی می داند که سال هاست در نهاد صنفی خبرنگاران عضویت داشته «اما نشریه اش تنها با یک یا دو نفر منتشر می شده و می شود و از رعایت استانداردهای حداقلی از سوی او دیگر مدیران همسو با نامبرده خبری نبوده و نیست.» او انتشار اینگونه نشریات را نه برای شهروندان که صرفا برای خوشایند ادارات دولتی و تعدادی بنگاه مالی خصوصی می داند و می گوید: «وقتی یارانه مطبوعات بدون معیارهای روشن (اکنون معیار وجود دارد اما مجریان در تعمیم معیار و مصادیق چندان صادق به نظر نمی‌آیند) به نشریاتی که‌گاه به زحمت تیراژشان به دو رقم می‌رسد و رعایت استانداردهای حرفه‌ای در آن محلی از اعراب ندارد، تعلق می‌گیرد هرگز دغدغه جذب خبرنگار حرفه‌ای، انتشار اخبار واقعی و گزارش‌های هدفمند احساس نخواهد شد. »

این خبرنگار جوان که زندگی اش از راه نوشتن می گذرد مرز بین سفارشی نویسان و خبرنویسان را از یک دهه پیش به این طرف کمرنگ شده می بیند و معتقد است که عموم کسانی که به عنوان خبرنگار در گیلان فعالیت می کنند فقط در اسم خبرنگارند و معمولا فعالیتی به جز کپی مطالب خبرنگاران خبرگزاری‌ها و یک روزنامه و پاک کردن منبع خبر و نوشتن نامشان در ابتدا خبر‌ها و گزارش‌ها ندارند. «منصف ترینشان با بازنشر اظهارات همیشگی مدیران از نشریه خود فاکتور دریافت کرده و روزهای متمادی از روابط عمومی اداره‌ها و بنگاههای اقتصادی خواهش می‌کنند که فاکتورشان را نقد کند تا آن‌ها مبلغ توافق شده را از انتشار به اصطلاح خبر دریافت کنند.‌‌ همان اداره‌ها و روابط عمومی‌هایی که‌گاه خط مشی نشریات را هم تعیین می‌کنند و باعث نزول سطح سلیقه مدیران ارشد در این حوزه و جلوگیری از گردش آزاد اطلاعات هم شده‌اند.»

فاطمه صابری سخنانش را با این جمله به پایان می رساند:«قطعا انتشار مطبوعات با شرح حال رفته نه شامل تعریف رکن چهارم دموکراسی است و نه شایسته دریافت وجه از بیت المال برای توسعه آزادی بیان و… که اساسا برای بسیاری از فعالان فعلی عرصه مطبوعات این واژه‌ها و اهداف معنایی ندارد»

.

خبرنگار ۰۵۱

.

موقعیت اقتصادی ضعیف دلیل از بین رفتن روزنامه نگاری در گیلان

سید فرزام حسینی روزنامه نگار جوانی است که از سال ۸۸ کار حرفه ای اش را شروع کرد. شروع کارش با هفته نامه گیلان بهتر بود اما خیلی سریع دریافت که برای باقی ماندن و پول درآوردن از کارش باید راهی تهران شود. اکنون او با روزنامه های معروفی چون اعتماد و مجله های حرفه ای چون صدا و کتاب هفته خبر کار می کند. او عاشق زادگاهش است و به همین دلیل هنوز به طور ثابت به تهران نقل مکان نکرده است و همچنان اگر فرصتی دست دهد با رسانه های گیلانی هم همکاری می کند. دلیل این وضعیت را دستمزد پایین در گیلان می داند.

البته به زعم او دستمزد دریافتی از نشریات گیلانی «چیزی نزدیک به صفر ریال است». هرچند متوسط درآمد از نشریات پایتخت را به دلیل نداشتن ثبات شغلی در حدود ۸۰۰ هزار تومان می داند برای کسی همچون او که از شهرستان با نشریات پایتخت کار می کند. متوسط بین ۵ تا ۶ ساعت کار می کند.

در پاسخ به این سوال که «چرا در گیلان دستمزد روزنامه نگاران اینقدر پایین است؟» می گوید:« گیلان به علت موقعیتِ ضعیف اقتصادی اش حامیان مالی کارهای فرهنگی ندارد، در نتیجه کسی برای سرمایه گذاری در یک نشریه پیش قدم نمی شود و اگر هم کاری صورت می گیرد، در راه خداست و تمام. البته نشریات زرد و صرفا آگهی چاپ کنی را که مانند قارچ زیاد می شوند را باید از این قاعده مستثنی دانست، دوستانِ روزنامه نگاری هم داریم که از این کار فقط آگهی گرفتن را یاد گرفته اند که آن هم هیچ ربطی به رسالتِ حرفه ای روزنامه نگاری ندارد و شغلِ شریفی هم هست، اما در حوزه ای دیگر. در کل و به صورت خلاصه عمده ترین دلیل پایین بودن دستمزد روزنامه نگاران در گیلان عدم گردش سرمایه های اقتصادی در این «استان آخر» است. وقتی هم سرمایه ای در کار نباشد و سودی هم به سرمایه گذار نرسد، چرا باید به فکر کار فرهنگی بیفتد؟ مگر دم انتخابات مجلس یا شورای شهر باشد و اهالی سیاست به فکرِ فرهنگ بیفتند»

 

***

۱۷۴ رسانه با کمترین روزنامه نگار و اکثرا همشکل و هم محتوا سالانه حجم زیادی از کاغذ که در واقع ثروت ملی کشور است را استفاده می کنند. خیلی هایشان از دولت یارانه کاغذ هم می گیرند بدون آنکه در هر شماره مطلب تولیدی مناسبی داشته باشند. این همه رسانه مخاطبان بسیار کمی هم دارند و بخش قابل توجهی از شمارگانشان در بادجه های مطبوعاتی برگشت می خورد. آیا نباید دولت وقتی که مقام رهبری همواره صحبت از مدیریت جهادی و اقتصاد مقاومتی می کند از هدررفت ثروت ملی که تهیه شده از قطع درختان ارزشمند این مملکت است جلوگیری کند. آیا نباید از کمک های بی مورد به سایت ها و روزنامه ها ، آن هم کمک های غیرعادلانه و نامتناسب که نصیب هیچ روزنامه نگاری هم نمی شود و فقط به جیب صاحبان رسانه می رود ، بپرهیزد؟ آیا وقتش نرسیده که در روزهای حساس این مملکت که صرفه جوبی بهترین راه بهبود اقتصاد است ، وزارت ارشاد و اداره کل آن در گیلان مدیریت جهادی و اقتصاد مقاومتی خود را با حذف یارانه کاغذ و آگهی های دولتی به بعضی از رسانه های خاص محلی نشان دهند؟