زن جوان گفت: من شوهر داشتم اما ما به دور از چشم خانواده صمد با یکدیگر روابط پنهانی برقرار کردیم و او مخارج زندگی ام را تامین می کرد، اما صمد وقتی متوجه شد که باردار شده ام ….

به گزارش ندای گیلان، زن جوانی که برای رهایی از مزاحمت های مردی که مدتی با وی روابط پنهانی داشت، دست به دامان قانون شده بود، در تشریح ماجرای زندگی تلخش به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری گفت: 15 ساله بودم که پدر و مادرم بعد از سال ها کشمکش و درگیری از یکدیگر جدا شدند. پدرم اعتیاد داشت و مدام دچار توهم می شد به همین خاطر هم مادرم نمی توانست رفتارهای او را تحمل کند این درحالی بود که با جدایی آن ها من و برادر کوچکم نیز تنها ماندیم چرا که هیچ کدام از آن ها حاضر نبودند ما را نزد خودشان نگه دارند در همین روزها پدرم با گرفتن رهن اندک منزل اجاره ای، آن را تحویل صاحبخانه داد و این گونه بود که من و برادرم حیران و سرگردان ماندیم به طوری که برخی از همسایگان غذایی به ما می دادند. در همین اثنا عمویم به سراغ ما آمد و برادرم را نزد خودش برد، من هم به ناچار به منزل دایی ام رفتم و مدتی بعد به اجبار با پسر دایی ام ازدواج کردم تا حداقل سرپناهی داشته باشم در همین روزها بود که عمویم هم فوت کرد و زن عمویم که توان مالی نداشت فرزندانش را برای نگهداری به بهزیستی سپرد، اما برادرم در یک فروشگاه مشغول به کار شد و دیگر نگران او نبودم ولی زندگی خودم چند ماه پس از ازدواج زمانی به بیراهه رفت که فهمیدم همسرم به موادمخدر صنعتی اعتیاد دارد و این گونه صحنه های تلخ زندگی پدر و مادرم در زندگی من هم تکرار شد می دانستم با این شرایط دیگر نمی توانم با پسردایی ام زندگی کنم و به همین خاطر هم از او طلاق گرفتم چرا که او هیچ وقت حاضر نشد مصرف مواد را کنار بگذارد و من هم از رفتارهای خشن او وحشت داشتم. مدتی بعد به عقد موقت مردی درآمدم که او نیز از همسرش جدا شده بود، اما روزگار شاد زندگی ام تنها 2 ماه به طول انجامید چرا که همسرم به خاطر اختلافات مالی با برادرش درگیر شد و با اعلام شکایت او بازداشت و به مدت 2 سال روانه زندان شد دیگر جایی برای زندگی نداشتم و دوباره سرگردان شدم در همین اثنا بود که با پسر جوانی به نام صمد آشنا شدم  من هنوز شوهر داشتم اما ما  به دور از چشم خانواده صمد با یکدیگر روابط پنهانی برقرار کردیم و او مخارج زندگی ام را تامین می کرد، اما صمد وقتی متوجه شد که باردار شده ام مرا رها کرد و به مکان نامعلومی رفت در همین روزها مردی حاضر شد سرپرستی من و فرزندم را قبول کند و مرا از آلوده شدن بیشتر به گناه باز دارد، اما نمی دانم دوباره چگونه صمد محل زندگی مرا پیدا کرده است و مدام با این بهانه که می خواهد از فرزندش نگهداری کند برایم ایجاد مزاحمت می کند حالا هم نمی دانم..