دوستم می خواست به من تجاوز کند! او را کشتم و…. | مرد جوان قصد داشت دور از چشمان باجناقش یکی از دوستانش را در ساختمان نیمه کاره هدف تجاوز قرار دهد که در مقاومت مرد 36 ساله به قتل رسید. به گزارش ندای گیلان، پانزدهم خرداد ماه سال‌93، مأموران […]






دوستم می خواست به من تجاوز کند! او را کشتم و…. | مرد جوان قصد داشت دور از چشمان باجناقش یکی از دوستانش را در ساختمان نیمه کاره هدف تجاوز قرار دهد که در مقاومت مرد 36 ساله به قتل رسید.

به گزارش ندای گیلان، پانزدهم خرداد ماه سال‌93، مأموران اداره پلیس از قتل مرد 36‌ساله‌ای به نام سعید در ساختمان نیمه‌کاره باخبر و راهی محل شدند. مأموران در محل دریافتند مقتول یکی از کارگران ساختمان است که بر اثر اصابت جسم سخت به سرش کشته شده است.
با انتقال جسد به پزشکی قانونی، کارآگاهان پلیس در اولین گام از تحقیقات فنی خود یکی از کارگران ساختمان را تحت بازجویی قرار دادند و او در توضیح به مأموران گفت: «من و باجناقم به نام ایرج مدت‌هاست در ساختمان نیمه‌کاره مشغول کار بودیم و شب‌ها نیز همان جا می‌خوابیدیم. سعید، دوست صمیمی باجناقم بود و آن شب به دیدن ما آمده بود که بعد از کمی صحبت و خوردن شام رفتیم و خوابیدیم. آن شب هیچ حرف و درگیری بین ما پیش نیامد، اما وقتی صبح از خواب بیدار شدم دیدم سعید خونین روی زمین افتاده و نفس نمی‌کشد. تعجب کرده بودم و هر چه دنبال ایرج گشتم از او هم خبری نبود. آنجا بود که با پلیس تماس گرفتم.»
با ثبت اظهارات مرد جوان، تلاش برای ردیابی ایرج آغاز شد و چند روز بعد از حادثه وی شناسایی و بازداشت شد. ایرج 30‌ساله با اقرار به جرمش در خصوص انگیزه‌اش گفت: «مقتول قصد آزارم را داشت به همین دلیل او را کشتم.»
به این ترتیب کیفرخواست علیه متهم صادر و پرونده بعد از کامل شدن تحقیقات، به شعبه پنجم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
متهم در اولین جلسه محاکمه به ریاست قاضی بابایی در دادگاه حاضر شد و بعد از درخواست قصاص از سوی اولیای‌دم، در شرح ماجرا گفت: «من و باجناقم مدتی قبل در ساختمان نیمه‌کاره‌ای واقع در افسریه مشغول کار بودیم. روز حادثه برای انجام کاری به ساختمان دیگری حوالی خیابان آزادی رفته بودم که در راه برگشت سعید را در ایستگاه اتوبوس دیدم. او در ساختمان نیمه‌کاره دیگری مشغول کار و مدتی بود از او خبری نداشتم. کمی با هم صحبت کردیم و وقتی متوجه شد شب‌ها در ساختمان نیمه‌کاره ساکن هستم از من خواست همراهم به آنجا بیاید.»
متهم در ادامه گفت: «وقتی به ساختمان رفتیم بعد از خوردن شام خوابیدیم. نیمه‌های شب بود که متوجه شدم یک‌نفر بالای سرم ایستاده است. بلند شدم، دیدم سعید است که دهانم را محکم گرفت و قصد داشت مرا آزاد دهد. شوکه شدم و فکر می‌کردم شوخی می کند، اما او اصرار داشت به من تجاوز کند و اسیر شیطان شده بود. به همین دلیل با نبشی آهنی که در اتاق قرار داشت ضربه‌ای به سرش زدم و بعد از آن فرار کردم. قصد داشتم به افغانستان فرار کنم که دستگیر شدم.‌» در پایان هیئت قضایی جهت صدور رأی وارد شور شد.
http://www.aftabir.com

[ad_2]

Source link