علیرضا صدقیکارل هاینریش مارکس در پنجم می ۱۸۱۸ در شهر، منطقه موسل در راین لند پروس تریر در غرب آلمان به دنیا آمد. او دومین فرزند از هشت فرزند هاینریش مارکس و هنریت پرسبورگ بود. مادر و پدر، هر دو یهودی بودند، و تبارشان به مومنان و خاخام‌های مشهور می‌رسید. پدرش حقوق‌دانی بود که به […]

علیرضا صدقی
کارل هاینریش مارکس در پنجم می ۱۸۱۸ در شهر، منطقه موسل در راین لند پروس تریر در غرب آلمان به دنیا آمد. او دومین فرزند از هشت فرزند هاینریش مارکس و هنریت پرسبورگ بود. مادر و پدر، هر دو یهودی بودند، و تبارشان به مومنان و خاخام‌های مشهور می‌رسید. پدرش حقوق‌دانی بود که به خاطر مسائل حرفه‌ای یک سال پیش از تولد او، به آیین پروتستان‌های مسیحی درآمده بود. مارکس در محیط طبقه متوسط و یا شیوه تربیت لیبرالی، رشد یافت. تا سه سال پیش از تولدش، تریر در دست فرانسویان بود (آنان هنوز هم این شهر را Treves می‌خوانند)، و اندیشه‌های جمهوری طلبانه، نوآورانه و متاثر از روشنگری، و حتی باورهای رادیکال سیاسی آنجا رواج داشت. پدر کارل مارکس یک وکیل موفق بود و به‌منظور کمک به زندگی حرفه‌ای خود از یهودیت به مسیحیت گرویده بود.
پدر مارکس نیز با این لیبرالیسم همراه بود، وطن پرستی شیفته ولتر بود، هرچند رگه‌هایی از محافظ کاری در نامه‌های او به چشم می آید. او آرزو داشت پسرش در رشته حقوق تحصیل کند و حرفه او را ادامه دهد، اما کارل جوان شیفته فلسفه بود. مارکس در فضای فرهنگی که آثار کانت، گوته، روسو، و نیز ادبیات رمانتیک در آن رواج داشت، تحصیل کرد. دوست خانوادگی آن‌ها بارون فون وستفالن که هوادار سوسیالیست‌های آرمان شهری بود، تاثیر زیادی بر او گذاشت کارل مارکس پس از گذراندن دوران دبیرستان، نخست در سال ۱۸۳۵ در دانشگاه بن نام نویسی کرد، اما سال بعد به برلین رفت تا رشته حقوق را ادامه دهد. او آنجا با وجود نارضایتی پدرش، رشته فلسفه را برگزید و تحصیل خود را تا اخذ درجه دکترا در سال ۱۸۴۱ ادامه داد. موضوع رساله پایان نامه او بحران اندیشه فلسفه پس از ارسطو، و به طور خاص تفاوت بینش ماتریالیستی دمکریتوس با بینش ماتریالیستی اپیکور در مورد طبیعت، بود.
کارل مارکس و ورود به دانشگاه
در سن ۱۷ سالگی، کارل مارکس در دانشگاه بن در رشته حقوق ثبت نام کرد. او سخت کوش‌ترین دانشجو نبود و از گردهم‌آیی‌های دوستانه و نوشیدن مشروبات لذت می‌برد. پدر او در نهایت او را به دانشگاه برلین که شرایطی سختگیرانه‌تر داشت منتقل کرد. در طی مدت حضور وی در دانشگاه، مارکس به طور فزاینده‌ای جذب ایده‌ها و فلسفه‌های رادیکال شد. برای مدتی او با گروهی که به نام هگل‌های جوان شناخته می‌شدند و مخالف ایده‌های هگل بودند ارتباط برقرار کرد. از این گروه به طور خاص با برونو بوئر، موسس هس، و آرنولد روگه دوستی نزدیکی ایجاد کرد. هگلی‌های جوان لیبرال‌های نواندیشی بودند که دیدگاهی نقادانه در مورد مسیحیت داشتند و مارکس نیز با آنان همراه بود.
ازدواج کارل مارکس و نقل مکان او به پاریس
کارل مارکس در سال ۱۸۳۵ مارکس مخفیانه با ینی دختر بارون نامزد شد. در ۱۹ ژوئن ۱۸۴۳ با ینی فون وست فالن که دختر تحصیل کرده یک بارون پروسی بود ازدواج کرد. بنا به اسناد فراوانی که در مورد زندگی خانوادگی مارکس به قلم نزدیک‌ترین دوستان و آشنایان او و ینی نوشته شده‌اند، جدا از بیماری عصبی دیرپای ینی، او و شوهرش زندگی عاشقانه‌ای را سپری کرده بودند. آنان دارای شش کودک شدند که از میان آن‌ها فقط سه دختر زنده ماندند. زیرا در طول نیمه نخست دهه ۱۸۵۰ که خانواده مارکس در آپارتمان کوچکی در دین استریت محله سوهو که محله‌ای شلوغ و فقیر بود، زندگی می‌کردند. در این محله بیماری‌های واگیردار همچون وبا در آن بیداد می‌کرد. این آغاز سخت‌ترین سال‌های زندگی مارکس بود. سه فرزند مارکس در این سال‌ها در گذشتند، منابع درآمد او اندکی پول بابت مقاله‌هایش بود و کمک مالی انگلس کفاف مخارج خانواده پرجمعیت او را نمی‌داد و همواره زیر قرض بود.
مدت کوتاهی پس از این، او به پاریس نقل مکان کرد تا از سانسور عقاید دولت پروس، که به طور فزآینده‌ای به سرکوب آشوبگران جناح چپ پرداخته بود فرار کند.
در همان نخستین ماه‌های اقامت در فرانسه، مارکس پیشگفتاری به «در آمدی به نقد فلسفه حق هگل» را نوشت، و این تنها بخش انتقاد او به هگل است که در همان زمان منتشر شد. این متن که از نظر سبک و روش بیان بسیار زیباست، یکی از مهم‌ترین نوشته‌های سیاسی مارکس است، و در آن برای نخستین بار از پرولتاریا و انقلاب کارگری سخن به میان آمده است.
همکاری مارکس و انگلس
در سپتامبر ۱۸۴۴ در پاریس مارکس با فریدریش انگلس آشنا شد. مرد جوان آلمانی که دو سال از او جوان‌تر بود. انگلس که در ۲۸ نوامبر ۱۸۲۰ در بارمن پادشاهی پروس بدنیا آمده بود، فرزند سرمایه‌داری بود که در منچستر انگلستان کارخانه پارچه‌بافی داشت. انگلس دوش بدوش مارکس، برای پایه‌گذاری تئوری علمی سوسیالیسم، تدوین برنامه مبارزاتی کارگران اروپایی و ایجاد حزب کارگر، پیگیرانه شرکت کرد.
از آغاز جوانی مشتاقانه می‌خواست در پیکار علیه وضع موجود شرکت فعالانه‌ای داشته باشد. در سال ۱۸۴۱ به هنگام گذراندن سربازی در اوقات فراغت در جلسات سخنرانی دانشگاه‌ها حضور می‌یافت و با افکار نو آشنا می‌شد. در همین سال‌ها همانند مارکس، انگلس نیز به جناح چپ پیروان هگل پیوست و بدنبال آن، در سن ۲۲ سالگی اولین اثر انتقادی خود زیر عنوان «شلیک و اشراق» را نوشت و طی آن از نتیجه‌گیری‌های محافظه‌کارانه و نیز تناقضات مربوط به دیالیکتیک غیرمادری فریدریش انتقاد کرد. بنا به خواست پدرش، انگلس عازم انگلستان شد، نکته سبب شده بود که او با وضعیت پرولتاریای انگلستان آشنا و نسبت به آن حساس شود.
کتابی که انگلس یک سال بعد منتشر کرد یعنی موقعیت طبقه کارگر انگلستان یکی از مهم‌ترین اسنادی است که درباره پرولتاریا انگلیس بود که مارکس به مطالعه جدی اقتصاد سیاسی پرداخت. دوستی آنان که از ۱۸۴۴ آغاز شد، تا مرگ مارکس به مدت ۴۰ سال ادامه یافت. انگلس در سال ۱۸۴۴ کتاب معروف «شرایط طبقه کارگر در انگلستان» را نوشت. این کتاب به مارکس در ایجاد ایده انقلاب کارگری (انقلاب پرولتری) خود کمک کرد. این امر باعث ایجاد اولین کار مارکس با نام «کمونیسم اقتصادی و دست نوشته‌های فلسفی» در سال ۱۸۴۴ شد. با نوشتن این کتاب، مارکس امید داشت تا کمونیسم را به عنوان یک نیروی اخلاقی خوب برای غلبه بر از خود بیگانگی نیروی کار در نظام سرمایه‌داری نشان دهد.
فرار مارکس به لندن
پس از انقلاب‌هایی که در سال ۱۸۴۸ اروپا را فرا گرفت، مارکس به طور فزاینده‌ای خود را تحت سوء‌ظن و بررسی از سوی مقامات فرانسوی و بلژیکی می‌دید. او تصمیم گرفت به لندن فرار کرده و کار خود را از آنجا ادامه دهد.
در لندن، مارکس بیشتر درگیر جنبش کمونیستی رو به رشد بود. او در اولین کنگره بین‌المللی، که در آن به دنبال بحث و استدلال در برابر جناح هرج و مرج طلب که توسط میخائیل باکونین هدایت می‌شد بود، نفوذ زیادی پیدا کرد.
نقش مارکس در قیام کمون
یکی دیگر از رویدادهای مهم این دوره، قیام کمون پاریس در سال ۱۸۷۱ بود که هر چند پس از دو ماه به شکست انجامید. مارکس با شور و شوق زیادی از این قیام به عنوان یک پیشرو برای انقلاب‌های کمونیستی آینده پشتیبانی کرد.
افکار و ایده‌ها و تکامل تاریخی مارکس
ارزش اضافی را کارفرما یا سرمایه‌دار تصاحب می‌کند. کارفرما هنگام اجیر کردن کارگر معادل بازتولید نیروی کارگر را که شامل حداقل معیشت او خانواده‌اش را به او پرداخت می‌کند و اضافه یا مازاد آن را برای خود برمی‌دارد. ایدئالیسم دیالکتیک جوهر فلسفه هگل است. منظور از دیالکتیک تفکری پویا است که بر فرایندها، روابط، کشمکش‌ها و تعارض‌ها تاکید دارد. مارکس و انگلس نظرات مادی خود را بر اساس منطق هگل تشریح و تبیین کردند و از همین‌جا بود که ماتریالیسم دیالکتیک بوجود آمد.
ماتریالیسم دیالکتیک ترکیبی از فلسفه مادی قرن ۱۸ و منطق هگل است که مارکس و انگلس این دو را به یکدیگر مرتبط کردند. واژه ماتریالیسم برای دو واژه ماده‌باوری و مادی‌گرایی بطور مشترک استفاده می‌شود، با این وجود بین دو واژه تفاوت فاحشی وجود دارد.
ماده باوری: به کسی گفته می‌شود که بر این باور است که هر آنچه در هستی وجود دارد ماده یا انرژی است و همه چیزها از ماده تشکیل شده‌اند و همه پدیده‌ها از جمله آگاهی نتیجه بر هم کنش‌های مادی است. به عبارت دیگر ماده تنها چیز است و واقعیت عملاً همان کیفیت‌های در حال رخ دادن ماده و انرژی است.
مادی‌گرا: به کسی گفته می‌شود که رسیدن به آسایش جسمانی را بالاترین ارزش می‌داند. چنین افرادی پیوسته به دنبال داشتن رفاه بیشتر و کالاهای بیشتر (خانه و ماشین و..) هستند و چیزی بیشتر از این‌ها را نمی‌بینند و یا نمی‌خواهند.
غالباً عامدانه یا غیرعامدانه این دو واژه با یکدیگر اشتباه گرفته می‌شوند. مثلاً گفته می‌شود کسانی که جهان را چیزی جز ماده ماده نمی‌دانند، پیوسته به دنبال مادیات‌اند.
بر اساس نظریه تاریخی مارکس باید نیروی اصلی در تحول تاریخی را به تغییرات در نیروهای تولیدی بدهیم. نیروهای تولیدی را به شکل ساده می‌توان شامل ابزار تولید و نیروهای انسانی مولد دانست.
تحولات این نیروهای تولیدی منجر به دگرگونی در شکل بندی‌های گسترده در قلمرو سیاست، اقتصاد، فرهنگ، دین و به طور کلی در شئون گوناگون حیات اجتماعی گفته
می‌شود.
با توجه به این تقسیم بندی است که نیروهای تولیدی را زیر بنا یا پایه و مابقی را روبنا می‌نامند. در یک نظریه رابطه زیربنا و روبنا را از نوع موجبیت یا دترمینیستی دانسته و برای روبنا نقش کاملاً تبعی قائل می‌شود. نظریه دوم مایل است که در عین حفظ اولولیت و نقش و اهمیت زیربنا، برای روبنا نیز به مناسبت استقلال نسبی یا گاه تاثیرگزاری بر زیر بنا اهمیت قائل شود.
مراحل پنجگانه برای رسیدن جامعه کمونیستی
ـ کمون اولیه
ـ برده داری
ـ فئودالیته
ـ بورژوازی (سرمایه داری)
ـ سوسیالیسم منجر به کمونیسم (جامعه بدون طبقه و دولت(
مارکس و نظام سرمایه داری
مارکس زمان قابل توجهی را در کتابخانه بریتانیا صرف تحقیق در اقتصاد سیاسی می‌کرد. این امر به ژرف‌ترین کتاب وی با نام داس کاپیتال که یک بررسی جامع و کامل از جامعه و اقتصاد سرمایه داری بود انجامید.
یک کالا در نگاه اول، چیزی بسیار بی اهمیت به نظر رسیده و به راحتی درک می‌شود. ولی تجزیه و تحلیل آن نشان می‌دهد که در حقیقت، آن چیزی بسیار عجیب و غریب است که دارای پیچیدگی‌های فراوان متافیزیکی و مطلوبیت‌های بسیار است.
مارکس و دین
مارکس همچنین به دنبال بررسی تمام جنبه‌های زندگی از نقطه نظر تجزیه و تحلیل مارکسیستی جدید خود بود. به عنوان مثال، او به دنبال این بود که نشان دهد که دین صرفاً ابزاری در دست جامعه سرمایه برای نگه داشتن کارگران زیر انگشت آن‌ها است.
درد و رنج مذهبی، در یک و همان زمان، بیان رنج واقعی و اعتراض علیه رنج واقعی است. مذهب، آه مخلوق ستمدیده، قلب جهان سنگدل، و روح شرایط بی روح است. دین افیون توده‌هاست.
مارکس این برداشت از دین و مذهب را از فوئرباخ تاثیر گرفته بود. فوئر باخ هگلی جوان که پل هگل و مارکس را تشخیص داد، معتقد بود:
ـ انسان دین را فرافکنی می‌کند.
ـ انسان ذات انسانی‌اش را به صورت یک نیروی غیر شخصی فرافکنی می‌کند و نامش را خدا می‌گذارد آن را کامل و خودش را به موجودی ناکامل تقلیل می‌دهد.
ـ چون انسان خدا را فراتر از خود می‌نهد خدا را از خود بیگانه می‌سازد.
ـ این دین را باید برانداخت تا بالاترین هدف و موضوع خود انسان باشد.
تاثیر مارکس بر کشورش آلمان و سایر نقاط دنیا
در زمان حیات، مارکس تاثیر شناخته شده ای بر آلمان و قرن نوزدهم نداشت، در ابتدای قرن بیستم تا اواخر این قرن از بین هر سه کشور یکی بصورت سوسیالیسم یا کمونیسم یا مارکسیسم اداره می‌شد و بطور کل دنیا به دو اردوگاه کمونیسم (ندای گیلان) و کاپیتالیسم (غرب) تقسیم شد.
آثار مارکس
– مانیفست حزب کمونیست (۱۸۴۸)
در اولین خط مانیفست حزب کمونیست: تاریخ تمام جوامع بشری تاکنون، تاریخ مبارزات طبقاتی است
– سرمایه (کاپیتال)، ترجمه ایرج اسکندری
– گروندیسه، مبانی نقد اقتصاد، ترجمه باقر پرهام، احمد تدین
– درباره مسئله یهود، گامی در نقد فلسفه حق هگل، ترجمه مرتضی محیوا
– دست نوشته‌های فلسفه ۱۸۴۴. ترجمه: حسن مرتضوی.
– در باره تکامل مادری تاریخ (دو رساله، ۲۸ نامه)، ترجمه خسرو پارسا.
– صورت بندی‌های اقتصادی پیش از سرمایه داری، ترجمه خسرو پارسا.
– لودویک فائرباخ و ایدئولوژی آلمانی، ترجمه پرویز بابائی.
–اختلاف بین فلسفه طبیعت دموکریتی و اپیکوری
– هجدهم برومر لوئی بناپارت، ترجمه باقر پرهام.
– نبردهای طبقاتی در فرانسه، ترجمه باقر پرهام.
– جنگ‌های داخلی در فرانسه ۱۸۷۱، ترجمه باقر پرهام.
– ۵ مقاله مارکس و انگلس درباره ایران، ترجمه دکتر داور شیخاوندی.
– سانسور و آزادی مطبوعات، ترجمه حسن مرتضوی.
– فقر فلسفه، ترجمه آرتین آکل.
دغدغه اصلی مارکس طبقه کارگر بود و سنگ‌نوشته روی قبر کارل مارکس کارگران تمام سرزمین‌ها متحد شوید است.
وفات
پس از مرگ همسر محبوب مارکس جنی در سال ۱۸۸۱، سلامت مارکس رو به وخامت گذاشته و وی از برونشیت و ذات‌الریه در سال ۱۸۸۳ درگذشت. او در گورستان‌های گیت لندن به خاک سپرده شد.