با روي کار آمدن ترامپ که در پي طرح‌ريزي خاورميانه‌اي جديد است و گويا برنامه‌اي هم براي اين کار ندارد کار براي ايران دشوار خواهد شد. اينک بي‌ترديد هر اتفاقي در خاورميانه رخ بدهد خواسته يا ناخواسته ايران درگير آن خواهد شد.

به گزارش سرویس سیاسی ندای گیلان،احمد غلامی امروز در سرمقاله روزنامه شرق در مطلبی به تشریح شرایط دولت در وضعیت بحرانی خاورمیانه پرداخت و فشار های مخالفان داخلی را مانعی برای برون رفت ایران از طوفان های سهمگین خاورمیانه عنوان کرد.

سردبیر شرق معتقد است امروز بیش تر از همیشه نیاز است تا نیروهای مختلف در کنار یکدیگر قرار بگیرند و با تداوم دیپلماسی پرقدرت دولت روحانی و اقدار نیروهای نظامی ایران،کشور ما دست بالا را در منطقه داشته باشد.

غلامی معتقد است ایران خواسته یا ناخواسته وارد هر بازی در خاورمیانه می شود و برای برون رفت از آن باید برنامه داشته باشد.

مقاله سردبیر شرق را در ادامه می خوانید:

«جان بودستا» رئيس ستاد انتخاباتي هيلاري كلينتون در ٢٠١٦ و مشاور باراك اوباما در يادداشتي كه با برايان كتوليس مسئول ارشد مركز توسعه آمريكا در واشنگتن‌پست نوشته به نكات قابل تأملي اشاره مي‌كند: «آمريكا در گذشته جنگ‌هاي ارتش خود را به بحث مي‌گذاشت اما اينك اين موضوع با يورش بي‌سروصداي ارتش در خاورميانه و فروش اسلحه به آنها تغيير كرده است. از سوي ديگر سرنگوني جنگنده ارتش سوريه و حمله به ارتش حامي اسد اپيزودهاي ديگر گسترش ارتش آمريكا در اين مناطق است. اين حمله‌ها كه استراتژي مشخصي ندارد براي مردم آمريكا قابل درك نيست. در عرض پنج ماه ترامپ سربازهاي آمريكا را به خطوط مقدم جنگ در عراق، سوريه، يمن و سومالي نزديك‌تر كرده است. ترامپ در افغانستان اختيارات بيشتري به پنتاگون در اعزام نيرو و عمليات هوايي داده، به طوري كه حمله پهپادها در مقايسه با دوره اوباما چهار برابر شده است. در اوايل ماه خرداد نيروي هوايي در يمن هدف‌هايي را بمباران كرد كه تعداد آن برابر با حمله‌هاي يك سال دوران اوباما بود. انبار باروت خاورميانه براي هر كنشي واكنشي دارد و معلوم نيست دولت ترامپ به هزينه كارهايش فكر مي‌كند يا نه. مثل امكان جنگ مستقيم با ايران يا حمله شيميايي داعش به سربازان آمريكايي. ترامپ بدون بررسي به قلب آتش خاورميانه نزديك‌تر مي‌شود و وقتش است كنگره وارد ميدان شود». با تعقيب شرايط خاورميانه اين تصور وضوح بيشتري پيدا مي‌كند كه روي‌كارآمدن حسن روحاني براساس تصادف نبوده است.

اگر تلاش نافرجام برخي اصولگرايان را براي يك دوره‌اي كردن او ناديده بگيريم، عيان مي‌شود كه خرد جمعي حاصل جمع مردم و حكومت براي به كرسي‌نشاندن روحاني هم‌داستان بوده‌‌اند. از اين منظر كناره‌گيري قاليباف چه با ميل خودش بوده باشد چه تحت فشار، اين معنا را تعين مي‌بخشد كه اين دوران، دوران حسن روحاني است و بس. كسي كه براي مهم‌ترين مسئله سياست خارجي ايران- مذاكرات هسته‌اي- و رفع تحريم‌ها روي كار آمد، اينك كار دشواري پيش‌ رو دارد. انگار چاره‌اي جز اين نيست كه باز سياست خارجي در صدر برنامه‌هاي دولت قرار گيرد. در هيچ‌يك از دولت‌هاي ايران اين قدر ديپلماسي خارجي مستمر در اولويت نبوده است.

از اين رو رئيس‌جمهور بيش از گذشته بايد از مسائل داخلي تنش‌زدايي كند. زيرا مخالفان او بيش از هر زمان ديگر مايلند پاي او را به مجادله‌هاي بي‌ثمر باز كنند. سخنراني اخير روحاني در جمع استادان و پزشكان اگرچه اساسي و استراتژيك بود اما زمان مناسبي براي بيان اين ايده نبود که مسئله ولايت و حاکميت در اسلام دو مقوله مجزاست. او با ارجاع به نهج‌البلاغه گفت: اميرالمؤمنين مبناي ولايت و حکومت را نظر مردم و انتخاب مردم مي‌داند، لمن و ليتموا امرکم. گفت هرکس که شما او را به عنوان ولي و رهبر جامعه برگزيدید من هم مي‌شنوم و اجرا مي‌کنم.

اميرالمؤمنين مبناي حکومت و فرمانروايي را رأي مردم، خواست مردم و آزادي مردم مي‌داند. حسن روحاني مي‌خواهد با اين ايده دست به گفتمان‌سازي بزند و آن را در سال‌هاي پيش‌رو نهادينه کند. از اين رو است که آيت‌الله جنتي‌ و يزدي با آگاهي بر سياستي که رئيس‌جمهور دنبال مي‌کند اين‌گونه شديداللحن به او نقد مي‌کنند. به يقين گفتمان‌سازي آن هم از اين دست، شرايط مطلوبي را طلب مي‌کند. فارغ از اينکه شرايط کنوني مطلوب است يا نه، بايد از هر مجادله‌اي پرهيز کرد. شرايط خاورميانه مجال اين‌گونه مجادلات را به روحاني نمي‌دهد.

دولت ديپلماسي روحاني نيروهاي نظامي در خط مقدم منطقه را به پس پشت گفت‌وگو مي‌برد و اين مجال را فراهم مي‌سازد تا ايران ابزارهاي بيشتري براي چانه‌زني داشته باشد. اينک نيروهاي نظامي در کنار دولتي ديپلماتيک هرچند که در برخي مسائل اختلاف نظر هم داشته باشند، مي‌توانند تعادلي به وجود آورند که در لحظات بحراني راهي براي برون‌رفت از آن پيدا کنند. تاکنون ايران با سياست منطقه‌گرايي به دنبال اهداف خود بوده است. منطقه‌گرايي سياست خارجي ايران با سه رويکرد، رويکرد جغرافيايي و ژئوپليتيک، فرهنگي- تاريخي و ايدئولوژيک و امنيتي دنبال شده است.

ايران در متعادل‌سازي اين سه رويکرد همواره مشکلاتي داشته. اما مهم‌تر از آن تضادي است که بين منطقه‌گرايي و جهان‌گرايي وجود دارد که هريک مخل ديگري است. با روي کار آمدن ترامپ که در پي طرح‌ريزي خاورميانه‌اي جديد است و گويا برنامه‌اي هم براي اين کار ندارد کار براي ايران دشوار خواهد شد. اينک بي‌ترديد هر اتفاقي در خاورميانه رخ بدهد خواسته يا ناخواسته ايران درگير آن خواهد شد.

آنچه بيش‌ازپيش احساس مي‌شود، تغيير زاويه ‌ديد در رويکرد ايران است که متناسب با استراتژي آمريکا در منطقه تعيين مي‌شود. ناگزير سياست خارجي ايران رابطه تنگاتنگي با مسائل داخلي‌اش دارد. ازاين‌رو هرگونه شکست احتمالي در سياست خارجي تبعات داخلي هم دارد. روحاني نمي‌تواند خود را از وضعيت موجود کنار بکشد يا با آن مسامحه کند.
گويا بند ناف دولت او را با سياست خارجي بريده‌اند. اگرچه دولت روحاني در مسائل منطقه دستي از دور بر آتش دارد مهم نيست مهم پيروزي در اين ميدان است. ميداني که با امنيت ملي و غرور ملي گره خورده است. سؤال اساسي در سياست خارجي اين است: چگونه مي‌توان وارد نبردي شد كه از قبل براي برون‌رفت از آن تدبيري انديشيده شده باشد.

اين گفته آندره پف، رئيس کا.گ.ب در دوره برژنف، نکته مهمي دربر دارد: «اوضاع بين‌المللي بسيار پرتنش است. براي نخستين‌بار پس از بحران موشکي کوبا و آمريکا، آمريکا شاخ‌به‌شاخ به سمت ما مي‌آيد. آمريکا مي‌خواهد وضع استراتژيک فعلي را به نفع خود تغيير دهد و به دنبال حمله است… اقتصاد ما در وضعيت بدي قرار دارد. بايد شرايط را بهبود بخشيم. اما با جنگ در افغانستان دست ما بسته است. آمريکايي‌ها هر کاري مي‌کنند تا نگذارند ما از افغانستان خارج شويم».
با اين اوصاف دولت روحاني چه برنامه‌اي براي آينده خاورميانه دارد؟ دولتي که مخالفانش هرکاري مي‌کنند که او در مسائل داخلي و خارجي دست بالا را نداشته باشد. هرچقدر هم که مخالفان تلاش کنند تا اين دولت را ناکارآمد کنند، اگر توفان‌ سهمگيني از خاورميانه بوزد، به ‌يک اندازه همه را در بر خواهد گرفت.