در تفکر اصلاح طلبی، زیستن و بهره مندی از تمام مواهب الهی، با توجه به حقوق پایه انسان ها است

اندیشه اصلاح طلبی، منطقی است..

با گذشت زمان، حتی افکار هم رنگ کهنگی به خود می گیرند.
گرچه سال هاست که واژه ” اصلاحات” معنی مخالف و شاید بدتر از آن به خودگرفته، و هرکس به گمان خود، تعریفی جدا و گفتمانی متمایز از دیگری دارد.
گاهی بعضی ها، به بهانه نبود یک تعریف واضح و مشخص از اصلاحات، رفتار و گفتار مغرضانه خود را توجیه می کنند.
ولی در حقیقت، این واژه مترادف با بازپیرایی و اصلاح رفتار و گفتاری است که وجود دارد و باید با گفتمان و مکانیسمی که از یک اندیشه منطقی پیروی می کند، اصلاح گردد.
بینش و اندیشه حاکم بر این سبک، ناشی از یک منطق جامعه شناسانه و اجتماعی است که برای بازسای روش های کهنه و قدیمی، با حفط تمام ارزش های ملی و دینی که گنجینه های گرانبهایی است که بیانگر فرهنگ این دیار کهن بوده و هست.
اصلاح روش ها و گفتمان، برای هارمونی با جهان امروز با همه تازگی ها و پیشرفت ها، و پدیدآوردن شیوه های نوین برای بهبودی اوضاع سرزمین ما و در سایه این ایده های نو برای آسایش و آبادانی این سرزمین همه جاوید است.
بارها مخالفان، در مورد ” اصلاحات” دچار اشتباه فاحش شده و این اندیشه پاک را با سیل بنیان افکن معادل دانسته و افکار اصلاح طلبی را بمعنای تخریب و خراب نمودن آنچه بوده و آنچه هست، معرفی نموده اند. گاهی هم اصلاح طلب را مشابه جنگاوری قلمداد کرده اند که هرروز شمشیری را صیقل داده تا بنیادهای سنتی را از ریشه قطع کند! یا بوسیله تیغه های دستگاه های مکانیکی زمین بایر سنت را شخم زده و زیر و رو کند!
بنابر آنچه من فهمیدم، تعریف درست “اصلاح طلبی” ساختن است. دوباره ساختن و ترمیم و پیراستن است. ساختن و پیرایش آنچه در گذشته بوده و باید باشد. باید از عقب ماندگی جلوگیری کرد. آراستن آنچه زنگار کهنگی به خودگرفته است.
شاید یکی از اصلی ترین مشکلات افکار اطلاح طلبی و اندیشه های نوین برای نهادینه شدن آن در جامعه، برخورد و مواجهه با افکار سوفسطایی است. افکاری که هر لحظه درجهت برهم زدن صورت مسئله و راهنمون ساختن روند گفتگو در چرخه و دور تسلسل برای کاهش و کندکردن سرعت اصلاح طلبی می باشد.
بنابراین لازمه برخورد با چنین تفکری( سفسطه گری)، منطقی است که در هزاره های گذشته ارسطو آن را بنیان نهاد تا بتواند برچنین افکاری چیرگی یابد.
نظم و انظباط حاکم بر روند فکری اصلاح طلبی، از او انسانی صبور ساخته تا بتواند با دانش، آگاهی و بینش درست، خط سیر آینده آن را ترسیم می کند.
صاحبان تفکر اصلاح طلبی با نگاشتن مطالب فراوان در جریده های مختلف، خود و دیگران را به اندیشیدن درست، برای نیل به اهداف سازنده دعوت می کنند.
آنان با شناخت از جهان آینده، قوانین جامع بین المللی و آگاهی از حقوق انسان ها، آرزومند داشتن سرزمین ایده آلی هستند که بتوانند از نعمت الهی بدرستی بهره مند شوند.
در تفکر اصلاح طلبی، چگونه پیمودن راه های سخت و دشوار، بسیار مهم است. آهنگ سرعت پیمایش این راه سخت و ناهموار که با هزاران مانع جدید و قدیم آراسته شده، پس شناخت نحوه عبور از آن ها بسیار مهم است.
برای شناخت موانع، اندیشه ای عمیق مبتنی بر منطق لازم است. سرعت و شتاب عبور از موانع، نمی تواند ما را زودتر به مقصد و آرمان برساند.
شاید یکی از اصلی ترین مشکلات افکار اطلاح طلبی و اندیشه های نوین برای نهادینه شدن آن در جامعه، برخورد و مواجهه با افکار سوفسطایی است. افکاری که هر لحظه درجهت برهم زدن صورت مسئله و راهنمون ساختن روند گفتگو در چرخه و دور تسلسل برای کاهش و کندکردن سرعت اصلاح طلبی می باشد.
بنابراین لازمه برخورد با چنین تفکری( سفسطه گری)، منطقی است که در هزاره های گذشته ارسطو آن را بنیان نهاد تا بتواند برچنین افکاری چیرگی یابد.
نظم و انظباط حاکم بر روند فکری اصلاح طلبی، از او انسانی صبور ساخته تا بتواند با دانش، آگاهی و بینش درست، خط سیر آینده آن را ترسیم می کند.
صاحبان تفکر اصلاح طلبی با نگاشتن مطالب فراوان در جریده های مختلف، خود و دیگران را به اندیشیدن درست، برای نیل به اهداف سازنده دعوت می کنند.
آنان با شناخت از جهان آینده، قوانین جامع بین المللی و آگاهی از حقوق انسان ها، آرزومند داشتن سرزمین ایده آلی هستند که بتوانند از نعمت الهی بدرستی بهره مند شوند.
در تفکر اصلاح طلبی، زیستن و بهره مندی از تمام مواهب الهی، با توجه به حقوق پایه انسان ها است.
این نگرش، با شناخت فلسفه خلقت انسان و دیگر موجودات زنده، با تنوع و گوناگونی فراوان ناشی از حکمت خالق یکتا است. براساس این تفکر و جهان بینی منطقی، هیچ حقی از هیچ موجودی نباید ضایع و تباه شود..
اندیشه آرمانی اصلاح طلبی، یادگار پیشینیان ادیب و سخنوری است که گفتارشان زیور و زینت مجامع بین المللی است. گواه آن سروده زیبای استاد سخن سعدی شیرازی است که می فرمایند:

بنی آدم اعضای یک پیکرند
که در آفرینش ز یک گوهرند

چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار

تو کز محنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی

در راستای چنین تفکری است که حقوق همه انسان ها و موجودات محترم شمرده و هیچ ظلمی را بر هیچ موجودی روا نمی دارد.
تضمین چنین تفکری گفته ی دیگری از سعدی شیرین سخن است که به زیبایی آن را به نظم کشیده است:

میازار موری که دانه کش است
که جان دارد و جان شیرین خوش است

جان کلام اینکه، اگر در اندیشه اصلاح طلبی غور کنیم. بر نظم و انظباط منطقی حاکم بر آن پی خواهیم برد، که برای رسیدن مرحله به مرحله هدف، طرح جامع و همه سونگری رای در پیش گرفته و آرزوی رسیدن به آرمان های مقدس را براساس تفکرات نوین پایه گذاری نموده است.

به امید موفقیت همگان..

* دکتر براتعلی حُذّار