هر بار از سرکار به خانه برمی گشتم می دیدم ابوالفضل با چاقو مادر و خواهرش را تهدید به مرگ کرده و آنها از ترس برای ساعتها در دستشویی پنهان شده اند. ابوالفضل همه اسباب و اثاثیه خانه را می شکست و آرامش مرا را گرفته بود. مرد میانسال که […]






هر بار از سرکار به خانه برمی گشتم می دیدم ابوالفضل با چاقو مادر و خواهرش را تهدید به مرگ کرده و آنها از ترس برای ساعتها در دستشویی پنهان شده اند. ابوالفضل همه اسباب و اثاثیه خانه را می شکست و آرامش مرا را گرفته بود.

مرد میانسال که از اذیت و آزار های پسر بیمارش خسته شده بود وی را کشت. این مرد دیروز در دادگاه اشک ریخت و ابراز پشیمانی کرد.

اوایل اردیبهشت ماه امسال به کلانتری ۱۱۹ مهرآباد خبر رسید یک مرد 59 ساله پسر ۲۰ ساله اش به نام ابوالفضل را در خانه شان در خیابان شمشیری کشته است. پلیس به خانه مورد نظر رفت و با جنازه کبود پسر جوان روبه‌رو شد.
مرد میانسال در حالی که اشک می‌ریخت به کشتن پسرش اعتراف کرد و گفت: از اذیت و آزار های پسر بیمارم خسته شده بودم. به همین خاطر در یک لحظه کنترل اعصابم را از دست دادم و او را کشتم.
یک هفته از جنایت خانوادگی نگذشته بود که مادر ابوالفضل به دادسرای امور جنایی رفت و اعلام رضایت کردوی گفت از همسرم هیچ شکایتی ندارم. به این ترتیب پرونده مرد میانسال با کیفرخواست به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد. این مرد دیروز در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستاد.
وی در تشریح جزئیات ماجرا گفت: پسرم سالها بود که از بیماری اعصاب و روان رنج می‌برد به همین خاطر درسش را رها کرده و مدام در خانه بود.او می خواست تا هر طور شده غیر قانونی از کشور خارج شود .ابوالفضل حتی در زمان خدمت سربازی برای مدتی در بخش اعصاب و روان بیمارستان بستری شد اما پزشکی قانونی او را از ادامه خدمت معاف نکرد.
این مرد ادامه داد : من پیک موتوری بودم و با سختی زندگی خودم، همسر و فرزندانم را می‌گذراندم. از وقتی پدرم فوت شده بود ناچاربودم به مادر بیمارم هم خرجی بدهم اما پسرم اصرار داشت هر طور شده مخارج سفر و زندگی او به خارج از ایران را مهیا کنم. بارها به او گفته بودم پولی ندارم اما قبول نمی‌کرد. ابوالفضل همه طلاهای مادرش را به زور از او گرفته بود. او حتی بارهای پول برادرش را هم به زور از او می گرفت .به همین خاطر زن و بچه ام در خانه امنیت نداشتند.
متهم در حالی که اشک می ریخت گفت: من از این وضعیت خسته شده بودم .هر بار از سرکار به خانه برمی گشتم می دیدم ابوالفضل با چاقو مادر و خواهرش را تهدید به مرگ کرده و آنها از ترس برای ساعتها در دستشویی پنهان شده اند. ابوالفضل همه اسباب و اثاثیه خانه را می شکست و آرامش مرا را گرفته بود.
وی در تشریح جزییات درگیری به قضات گفت: آخرین بار همسر و فرزندانم در خانه نبودند و ابوالفضل خیلی ناآرامی می کرد. من که کنترل اعصاب را از دست داده بودم دستمالی را که دور گردنم بود دوره دهانش پیچید تا آرام شود اما یکباره متوجه شدم دیگر نفس نمی کشد. همان موقع فریاد کشیدم و مادرم که در طبقه بالای ساختمان زندگی می کرد به طبقه پایین آمد و ماجرا را فهمید. او با داد و فریاد همسایه ها و پلیس را خبر کرد.
این متهم که به گریه می کرد ادامه داد: من حتی می توانستم پرخاشگری های همیشگی پسرم را تحمل کنم اما او به مسائل دینی هم اعتراض داشت .ابوالفضل می گفت می خواهد از ایران خارج شود و دینش را عوض کنند.او برای اینکه من و همسرم روزه می‌گرفتیم همیشه با ما درگیر بود. من دیگر تحمل این زندگی را نداشتم و در شرایط روحی بدی قرار گرفته بودم که دست به چنین کاری زدم. ولی واقعا قصد کشتن پسرم را نداشتم.

[ad_2]

Source link