شما بی تفاوت ترین نماینده وقت بودید ببخشید که اینگونه بی پرده سخن می گویم. اما دیگر کارد به استخوان رسیده است. ما شما را با هزاران امید به نیت تدبیری نو انتخاب کردیم. اما شما نا امیدمان کردید.

به گزارش ندای گیلان،‍ ‍ ? هر چه بیشتر می گوییم کمتر می شنوند

وقتی در کوچه پس کوچه هایی که بوی کودکی ام را میدهد قدم میزنم غصه خوردن بخاطر از بین رفتن و تحلیل شدن زمین محله ام مجال یاد آوری بازی های کودکانه ام را نمیدهد این دردی که در روحم زبانه میکشد فریاد بی صدای جوانانی است که در آن محل نیستند ولی روحشان در آنجا زندگی میکند .
 
آقای افتخاری نماینده محترم فومن و شفت شما آمدید به لولمان و وضعیت و نبود امکانات را دیدید و با یک روستای جنگ زده روبرو شدید .عدم توانمندی بزرگانی که در راس امورات اجتماعی و چرخه اقتصادی هستند را دیدید و مغازه های بسته و نبود آسفالت ،عدم امکانات حمل زباله ها را دیدید.
کنار رودخانه تاب و سرسره هایی که بویی از بازی کودکان ندارد را دیدید.
این ضعف و عدم توانمندی مدیریتی شماست که خیلی راحت در صندلی مجلس نشسته اید و عین خیالتان نیست که روستا پایه و اساس یک شهر بوده و رونق و ایجاد امکانات رفاهی و تفریحی و گردشگری در یک روستای با قدمت لولمان در زیر خربار ها خاک در حال فسیل شدن است.
 
بی توجهی شما باعث شده مسئولین روستا هیچ تکانی به خود ندهند تا کت خود را بر سر میدان بنهند و به ساخت و ساز و رسیدگی اوضاع بپردازند.
 
در کدام قانون جمهوری اسلامی گفته شده که باید یک مسئول فقط در لباس ابهت و ژست های فمنیستی ظاهر شود و مردم او را احترام کنند؟
 
شما بی تفاوت ترین نماینده وقت بودید ببخشید که اینگونه بی پرده سخن می گویم. اما دیگر کارد به استخوان رسیده است. ما شما را با هزاران امید به نیت تدبیری نو انتخاب کردیم. اما شما نا امیدمان کردید.
 
در این مدت شما تنها پروژه پل فومن را بر سر مردم کوبیدید و آن را پیراهن عثمان کردید تا بتوانید خواب راحت کنید.
 
هر مسئولی را که بر سمت ادارات شهرستان نشاندید براساس یک سری روابط خاص بود که تنها تاریخ میتواند از آنچه کردید، بنویسد و برای آیندگان واقعیت آن را بگوید.
 
امروز شما در لباس روحانی بجای ارائه راهکار و گرفتن بودجه های منطقی و درست و درمان برای نجات مردم روستا، در بالای منبر ها آب در هاونگ میکوبید.
جناب افتخاری مردم از شما عملگرایی می خواهند نه سخنوری های بالا منبری. اگر قرار بود شما همچنان واعظ بمانید نباید پا در جایگاه نمایندگی می گذاشتید.
 
امروز ما بیدار دلان بر آنچه که میکنید و می خوانید و می نویسید و می گویید ، گوش شنوا و چشم بینا و قلمی رسا داریم پس برای رهایی از درد های وجدانی و عذاب های آخرت امروز را با آباد کردن به ختم برسانید.
بیاد داستانی که سراسر آن #پند است،افتادم:
در یک محله ای وقتی دیوانه ای که ادای صدای حیوان از مردم پول میگرفت در همان موقع یک عالم نیز بر منبری می نشست و میگفت و پول میگرفت.
پول آن دیوانه از اخلاص بود که مرد با خندیدن و شاد شدن به وی میدادند
و پول آن عالم خوش لباس،
 از روی ناچاری و ریا بود که به وی می پرداختند.
وقتی آن دیوانه از هیئت مداحان به سمت خانه می آمد در صدای مداحی اباعبدالله حسین (ع)مدهوش بود با یک تصادف به خانه ابدی خود شتافت  و آن عالم خوش لباس رفت و برای وی نماز گزارد و پول گرفت!
ولی مردم چنان برای مراسم خاکسپاری وی سینه کوبان می آمدند و گریان بودند که گویا عالم خوش لباس مسجد محله مرده است.
اینجا بود که مردم فهمیدن مرگ برای آن دیوانه ای که عشق حسین را در نوحه خوانی هایش یاد میکرد، حیف بود تا از میانشان کوچ کند.
 
بگذارید مردم از ته دل برای نبودتان گریه کنند 
بگذارید همه شما را با اخلاص تمام دل یاد کنند.
گوشه کنار شهر و روستا منتظر نگاه شما هستند 
روستای تاریخی و با قدمت لولمان نباید با بی خیالی شما از بین برود.
 
بزرگان روستا یا در سکوتند و یا کوچ کرده اند که حتی فرزندانشان نیز بخاطر سنگ اندازی ها رمق نمیکنند قدمی برای بهتر شدن بردارند.
شما و سایر مسئولین از بودجه ها و امتیازاتی که برای روستاها در نظر گرفته شده آگاهید پس از هیچ کمکی دریغ نفرمایید.
 
عادله رحمتی خواه
کارشناس ارشد مدیریت بازرگانی _گرایش مالی